Skip to playerSkip to main content
  • 3 days ago
زندگی یلدیز با ملاقات با اندر آرگون تغییر می‌کند. خواهرش زینب کار در شرکت علیهان، شریک خلیل، را آغاز می‌کند. در حالی که یلدیز در تلاش است تا به آرزوهایش برسد، زینب به دنیای جدیدی وارد می‌شود که با اتفاقاتی روبرو خواهد شد که هرگز تصور نمی‌کرد...

یلدیز و زینب دو خواهر هستند که بسیار یکدیگر را دوست دارند. یلدیز از جوانی همیشه آرزوی ثروتمند و محترم شدن را داشته است. یلدیز به عنوان پیشخدمت در یک رستوران محبوب در میان جامعه اشرافی کار می‌کند و زینب نیز در یکی از شرکت‌ها به عنوان کارمند فعالیت می‌کند. زندگی یلدیز با پیشنهاد زنی از جامعه اشرافی به نام اندر آرگون تغییر می‌کند. اندر به دنبال زنی است تا از شوهرش خلیل آرگون خلاص شود و بتواند با معشوقش زندگی کند، و یلدیز را برای این کار انتخاب کرده است. اندر به یلدیز می‌گوید که باید شوهرش را فریب دهد و در عوض پاداشی دریافت خواهد کرد. یلدیز این پیشنهاد را که نقطه عطفی در زندگی‌اش است، می‌پذیرد. شرکتی که زینب در آن کار می‌کند، توسط یک تاجر ثروتمند به نام علیهان خریداری می‌شود. علیهان و زینب تفاوت‌ها و تضادهای زیادی دارند، اما این تفاوت‌ها به مرور زمان به تعاملات مهمی تبدیل می‌شود. اما آنچه که یلدیز و زینب نمی‌دانند این است که علیهان شریک خلیل و برادر شوهر دوم اوست. بنابراین، تصمیمات آن‌ها نه تنها بر زندگی خودشان تأثیر می‌گذارد، بلکه زندگی یکدیگر را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.

بازیگران: طلعت بولوت شوال سام اونور توناج ادعا عچی سفدا ارگینچی شفاک پكدیمیر ایرم كاهیااوغلو باریش آیتاج سینان اروجلو نیلگون ترک‌سور کیوانچ کسابالی

سناریو: ملیس جیولک و زینب گور تولید: MEDYAPIM

Category

📺
TV
Transcript
00:00ویتامیناتون آبوردم
00:01باشه آیسل جونست
00:03الو
00:05طولین خانم جون حالیتون چطوره؟
00:07سلام یلدست خانم
00:09میگم که امروز هوا خیلی خوبه
00:11شما هم که همه اش سر کارید حتما خسته شدین
00:13نظرتون چی با هم دیگه بریم قهوه بخوریم
00:16باشه حتما
00:16آیه آیلیه باشه
00:19پس من میام دنبالتون طولین خانم باشه
00:21نیم ساعت دیگه اونجا
00:23آیه خوش حال شدم
00:24یه دونید میبینم
00:27دوبلشو ده دار ایسی دیو جم
00:57میتونم بیام
01:22آریه حتما
01:24اندر
01:33من میگم
01:34حراکه قراره با هم دیگه کار کنیم
01:36بهتره این کدورت بینمونو بذاریم کنار
01:39با هات کاملا موافقم که
01:41خوبه
01:43اندر
01:47میتونم ازت بپرسم چرا از من اینقدر بدت میاد
01:51چرا بعد از گذشته این همه سال حضورم تو رو به هم میرزه
01:55چیزی هست که من نمیدونم
01:56مثلا چی میتونه باشه؟
01:57نمیدونم برای همین دارم میپرسم
01:59رفتار جوری یک انگار از دستم عصبانی استی
02:01دلیلشو میخوام بدونم اگه در خاطر گذشتی اینجوری رفتار میکنی
02:05پس من باید از دست تو عصبانی باشم نه تو
02:07نمیخوام در این مورد حرفی بزنیم
02:10باید حرف بزنیم در
02:11ببخشید
02:12بره همی که شنیدی
02:13تو نمیتونی به من بگی چی کار کنم چی کار نکنم
02:16خودتان میدونی که میتونم
02:18چیو ازم مخفی میکنی
02:19چیو ازت مخفی میکنم؟
02:22پس حتما هنوزم عاشقمی
02:23چی؟
02:25تو حتما دیوونه شدی
02:28اگه واقعا چیزی از من مخفی نمی کنی
02:31دلیل رفتارت همینه
02:33همش نگام میکنی
02:35وقتی منو با یکی میبینی
02:37ناخداغا عصبی میشی
02:38آره
02:41تبریک میگم آفرین
02:43خیلی خوب آنالیزم کردی
02:45آره عاشقتم
02:47نتونستم فراموشت کنم
02:49وقتی دیدمت اینو بیشتر احساس کردم
02:5224 ساعته بهت فکر میکنم
02:53و همش خوابتو رو میبینم
02:55خوب شد؟
02:55به آرامش رسیدی؟
02:56آره
02:57اقلن اینجوری فهمیدم دلیل رفتارا چیه؟
03:01دلم برات خیلی میسوزه
03:03عاشق فکرهای میکنی
03:05من فکر میکنم
03:07تو نتونستی منو فراموش کنی
03:10درسته
03:11همین طوره
03:13آخه چطور میتونم زنی رو که به هم نارو زده فراموش کنم
03:19من به تو نارو نزدم
03:24فقط یه چیزی رو انتخاب کردم
03:25همونطوری که تو تصمیم گرفتی منو تنها بذاری
03:28و بری خارج از کشور
03:29منم یه تصمیمی گرفتم
03:31این دوتا خیلی فرق دارن
03:32به خیار خودت با این کاری که کردی
03:34از من انتقام گرفتی
03:36این بحث خیلی طولانی شد
03:39من فراموشش کردم
03:40و نمیخوام دیگه در موردش حرفی بزنم
03:42هنگر خوب گوشتو باز کن
03:44چیزی رو که مخفی میکنی
03:47چیزی که تو رو عذیت میکنه پیدا میکنم
03:49چیزی رو از تو مخفی نمیکنم
03:51وقت منم با این عراجیف نگیر لطفا
03:54اگر واقعا چیزی رو از من مخفی نمیکنی
03:57پس میگردم دلیل این همه خشم و نفرت تو پیدا میکنم
04:00آیی طولین خانم مدتها بود میخستم با اتون بیام بیرون
04:20جدن راستش برای منم یه تنبایی شد
04:23آره خوب محیط شرکت آدم رو زود خسته میکنه
04:27از طرفیم شرکتتون خیلی شلوقه
04:29من محیط های شلوق رو دوست دارم
04:31مدت هاست و اون شرکتم
04:33چیا دیدم چیا ندیدم
04:36کیا اومدن و کیا رفتن
04:38بله مسلمان همینطوره
04:40اندر و کایه قبلن با هم همکار بودن درسته
04:43توی شرکت
04:44آره درسته اما خیلی زمان ازش گذشته
04:48میدونم حتی کایه به هم گفت که معرف اندر خودش بوده
04:53درسته؟
04:54واقعا
04:56من و کایه خیلی چیزا رو به هم دیگه میگیم
04:59همش خو نمونه
05:01نمیدونستم
05:02چون تازه اومده حالید نمیخواد احساس تنهایی
05:07خیلی هم حالی
05:08طولین خانوم من شنیدم قبلن بین اندر و کایه یه چیزایی بوده
05:13شما چیزی یادتون میاد
05:15نه من چیزی نمیدونم
05:18آی بگذریم عزیزم
05:21شما میدونین کایه بعد از چند سال برگشته
05:23کهی از اینجا رفته بوده؟
05:25سال دو هزار و دو
05:27یه پیشنهاده خیلی خوب گرفته بود
05:29بعد از اون کار کایه خیلی پیش رفت کرد
05:31دو هزار و دو؟
05:33همون سالی که این در حالی تزدواج کردن
05:37بله درسته
05:40خاطره یه چیزی ندارین بخوایین تحریف کنیم
05:46طولین خانوم چی کار کنیم؟ دسر بخوریم
05:53حتما
05:53ببخشید جناب
05:55بفرماییم
05:56لطفان یه دونه چیز کیک بیارید
05:59حتما
05:59با هم دیگه میخوریم
06:01این قرار دادو به صورت ایمیل براشون بفرست باشه نزلی؟
06:10باشه حتما
06:11بعدن میبینم ایت
06:15ها زینب
06:16با الیف حرف زدم
06:19گفتش که اگه وقت دارین با هم بریم بیرون
06:22علیه ها میشه این شب قرار نزاری؟
06:25باشه
06:25روستش حاله که بحثش باز شدیم
06:30میخوام یه چیزی بهت بگم
06:32اونو فهمیدم
06:33بگو چی عذیتت میکنه
06:36علیه ها ببین
06:39گفتن این موضوع بران واقعا سخته
06:41نمیدونم چجوری بگم که
06:44یه وقت سوی تفاهم پیش ناید
06:46چرا سوی تفاهم پیش بیاد؟
06:48الیف با همون رو راست نیست
06:52باشه
06:54روستشو بقای علیه ها
06:56حسششو من به هم میگی که
06:57اون دره احساساتشو از هر دوتای ما مخفی میکنه
07:00اینجور که معلومه در مورد این جمله خیلی فکر کردی
07:02علیه ها من از روی حسادت این حرفو نزدم
07:05یعنی حسودی نمی کنیم؟
07:07معلومه که حسودی میکنم
07:09اما این موضوع ربطی به اون نداره
07:11به نظر هم الیف اونجوری نیست که تو میشنسیش
07:13یعنی؟
07:15یعنی از تو خوشش میاد
07:18چرا میخندی علیه ها من که حرف خنده داری نظرم؟
07:24زینب ببین من با الیف از هیچ دستالگی دوستم
07:27اگه اون از من خوشش میامد تا الان حتما به هم میگفت
07:30درسته؟
07:30علیه هانچون میدونی که سنها میتونن احساساتشو نو مخفی کنه
07:33الیف زنی نیست که احساساتشو مخفی کنه
07:35از کجا میدونی؟ شاید میترسه ردش کنی
07:37الان بهت گفتم
07:39الیفو خیلی خوب میشنسم
07:41زینب اون زنی نیست که از اینجور چیزا بترسه
07:44باشه
07:46رابطم اونو باش کم رنگ میکنیم
07:50حتی اگه بخوای دیگه اصلا نمیبینیمش
07:53اما در موردش خوب فکر کن
07:55باشه
07:56باشه بگذاریم
07:58بعدن میبینم ایت
08:04من موندم این دختر چرا اونجوری به هم گفت
08:11های خودای این مگه من چمه
08:12زنی میزنم ازش میپرسم
08:14فکرم رو درگیر کرده اینه میتونم
08:16جنر
08:27زهرا
08:28میرم سر اصل مطلب
08:30ببین
08:31فرض کن که
08:32یه شحابسنگ به زمین خورده
08:34همه موردن
08:35فقط من و تو موندیم
08:37بازم با من دوست نمیشی
08:38تو هنوز گیر اونی
08:39ناره زهرا جواب بده
08:41چی بگم
08:42چی بگی؟
08:43میگم شحابسنگ خورده زمین
08:45فقط ما دوتا روی کور زمین موندیم
08:47اگه این اتفاق بیافته
08:50به جایین که با یکی دوست بشم دنبال قضا میگردم
08:53باشه باشه
08:54گیریم قضا منزی کافی داریم
08:57فرض کن این اتفاق رو از قبل پیشبینی کردم
08:59یه گار رو تا خرخره پر قضا کردم
09:01بازم نمیشه
09:01هفر اتفاق بیافته اون موقع راجبش فکر میکنم
09:04یعنی میگی به این راحتی ها نمیشه
09:06فیلن جانر کاری نداری؟
09:08باش زهران جون
09:09اول تا قطع کن
09:10دیوونه
09:13با این جواب دادنش
09:15میگی میرم دنبال قضا
09:17چهار کلو بیشتر نیستی قضا میخوای چیکار کنیه
09:19پشت تلفون خیلی گرسبی بودی
09:25اونقدر سبونی بودم که نتونستم تو شرکت وایسم
09:30نمیدونم چجوره میخوایی اینجا مفید کار کنی که
09:33ببین به نظرم یاد که بیش از حد خودتو درگیره این موضوع اندر کردی
09:38بیشتر ارین
09:39فکرمو درگیر کرده وگرن اندر برام مهم نیست
09:42منو که میشناسی نمیتونم جانسوز بازی در بیرم
09:45رفتم دفترش پرسیدم جریان چیه
09:47هدفت از این کارا چیه؟ گفتم چیزی رو مخفی نکن
09:50نتیجه؟
09:51معلوم دیگه ارهان همش تفری رفت
09:53راستشو بخوایی میخواستم به اندر بگم که قراره اریمو ببرم کنسرت
09:58اما اونقدر با حرفاش منو عصبانی کرد که منم بهش نگفتم
10:02وقتی به فهمه اون وقت از دستت عصبانی تر میشه
10:05بذار عصبانی بشه برام مهم نیست
10:08آخر این کشمکش امیدوارم بعد تموم نشکایم
10:13برای هر چیزی اومدم از هیچی نمیترسم
10:17وقتی به گذشتتون فکر میکنم
10:21نمیتونم اینا رو باور کنم
10:23دوتا عاشق دوتا دشمن شدن
10:26بگو ببینم
10:28به نظرتو عشق بدتره یا نفرت
10:30عشقی که به نفرت تبدیل شده
10:36بدترینش اینه
10:38لیلاجون
10:43چطوری؟
10:45سلام امیر
10:46زینب تو دفترشه؟
10:48آره تو دفترشه؟
10:49باشه
10:50اما لیلا
10:52فقط همین چیزی نمیخوایی بگی؟
10:54چی میخوایی بگم امیرجان؟
10:56یعنی دوست داشتم حالا اولی بپرسی
10:58بگی چه خبر چطوری؟
11:00چطوری؟
11:01بدون تو چطور میتونم باشم عزیزم
11:05چقدر دلزنگ شده؟
11:13آه لیلا
11:14چه خبر زینب؟
11:15خوش اومدی
11:16خیلی ممنون
11:18خیلی وقت اینجا نایمدی
11:20اتفاقا نه عزیزم گایی میام
11:22احتمالا مستقیم میره پیش دایید
11:25آی نه
11:25خب این دفعه اومدم تو رو ببینم
11:27باشه بیه بشه
11:29قهوه میخوری؟
11:31نه خیلی ممنون عزیزم
11:32من اومدم اینجا در مورد چیزی با ترف زنم زینب
11:37باشه میشنوم
11:39من با یه پسری آشنا شدم
11:42رست میگی؟
11:44اما چون هنس تو دوره آشنایی هستیم
11:46نمیشه گفت رابطمون خیلی جدیه
11:48خوبه خوشحال شدم
11:49خیلی ممنونم
11:50اما
11:52من دیگه نمیخوام به کسی دروغ بگم
11:54یا یه وشکی قرار بذارم
11:56مشکلت که با امیر داشتم و خودت که خوب میدونی
11:59و دیگه نمیخوام دوباره تجربهش کنم
12:02حق داری لیلا میدونم
12:04ازت یه خواهشی دارم
12:06به دایین بگی
12:08تو من و کوزهی و دایین همامون با هم بریم شام بخوریم
12:11دایین با کوزهی آشنا شده
12:13باشه باشه عزیزم
12:14پس تو باش حرف میزنی دیگه
12:16آخه اگه من بگم
12:17عصبی میشه میشنسیش که
12:19خوب عصبانی شدنشو نمیتونم درک کنم
12:22تو که دیگه بچه نیستی
12:23تویزه هنوز هم رابطتون جدی نیست که
12:26ها آره اما دایین ها که میشنسی
12:28میشنسم میشنسم
12:30نگره نباش بایش عرف میزنم
12:32یه لحظه بشین بگم براز قهوه بیارن خب
12:34منم برم بایش عرف بزنم
12:36باشه خیلی ممنونم
12:38عشقه
12:44عشقه
12:45به نظر سرحال میاییم
12:49عزیزم من سرحال بودم
12:51فقط فکرم یکم درگیر بود
12:53همین
12:54خوب حل شد
12:55خوب دارم باش کنار میاماره
12:58خوبه
12:59چیزه
13:02لیلا اینچه
13:03چرا اومده چی میخواد
13:06یه خواهش خیلی کچولو ازت داره
13:08چون نیمده از خودم به خودم اومده سراغ تو
13:12یعنی چیزیه که قبولیش نمیده
13:13یعنی هان بهتر اینقدر سری در موردش غذابت نکنی
13:16شاید قبول کنی هنوز که نمیدونی چی میخواد
13:18چون که میتونم تا حدودی خواسته لیلا رو هست
13:20از کجا میدونی
13:21میخواد منو با یکی عاشنا کنه مگه نه
13:24علی هان از کجا فهمیدی خوب
13:26خب میشناسمشون خوهرزادمه
13:28خوب
13:31جواب چیه
13:33نه
13:33آی یعنی هان
13:36چیه
13:36اینجوری باید با تمام پسرهایی که با آشون دوست میشه
13:39برم عاشنا بشم
13:40چیه؟
13:40آشنا شو مگه چه اشکالی داره؟
13:43بذار عاشناتون کنی که مجبور نشه بعدن دروغ بگه خوب؟
13:46نگاه نگاه
13:47چیا بلده؟
13:48سر به سرم نذار
13:49تو خودتم خوب میدونی که درست میگم
13:51قبول کن
13:52باشه میدونم
13:58یه دونیه به خدا
14:00میدونم
14:02یکم پرویم و بعدن درستت میکنم
14:05فیله
14:05یکم بخند
14:08سلفی میگیریم
14:09ببینم که
14:13خوش اومدی
14:17خیلی ممنون
14:17آقا کایا خوش اومدی
14:20سرام گرلیس خانم خوبین؟
14:22خوبم ممنون
14:22شما چطوری؟
14:23خوبم ممنون
14:24خوش اومدی کایا؟
14:25آقا حالیت سرام حالتون چطوره؟
14:27خوبم ممنونم تو چطوری؟
14:28خوبم ممنونم
14:29ارین حاضره
14:30خنوز حاضر نشده من برم بهش بگم
14:32شما بفرمین بشید
14:33بیا بیا
14:34بیا بیا بیا بیا
14:35راستش ارین خیلی حیجان درست
14:37ارین جون؟
14:38آقا کایا اومدن
14:39شم میخوردین بعدن میرفتین؟
14:44دوست داشتم اما باید تا ده دقیقه دیگه بریم
14:47نمیخوام دیر برسیم
14:49ارین خوشحاله کسی را پیده کرده
14:50که سلیقش تو موسیقی بهش نزدیکه
14:53از این به بعد خواستم برم کنسرت
14:55اونم با خودم میبرم
14:56ممنون میشم
14:56ارین از شنیدنش خوشحال مسته
14:58آقا کایا خوش اومد
14:59آره چطوره ارین؟
15:00خوبم ممنون
15:00آماده ای ارین؟
15:02آماده هم بیا بریم
15:03باشه بریم تا دیر نشده
15:04برید به سلام
15:05بعد از کنسرت هم بیریم شام بخوریم
15:06باشه
15:07نگرانش نبوشین
15:09دست در نکنه کایا خوش بگذره
15:10بابا خیلی ممنون
15:13چه حرفیه بسرم
15:13امیدوارم بهت خوش بگذره
15:15خوش بگذره
15:19خدافز
15:20خدافز
15:20خدافز
15:22هیا جان داری؟
15:24خیلی
15:25ازش خوشم میاد خیلی با کلاسه
15:28آه خیلی آغاز
15:30حالید کایا واقعا مناسب زهرست
15:33این چرت پرد نبود
15:40حالید نمیشه با ترف زد
15:42بابا تینو گفتن برای رفتن به کنسرت خیلی حیجان زده ای؟
15:50آره خیلی
15:51من از مدت و کاری که دوش دارم اون قرار بکنم
15:54شنیدنه یه همچین چیزی از پسری مثل تو خیلی عجیبه
15:56آقا کایا مشکل من همینه
15:58هرکی خونه زندگی منو میبینه
16:01فکر میکنه من خیلی خوشبختم
16:03اریم تو هنوز فقط 17 سارته
16:05به نظرت این سن برای افسرده شدن خیلی پایی نیست؟
16:08من افسرده نیستم
16:10اما خوشبختم نیستم
16:11البته همه همیشه خوشحال و خوشبخت نیستم
16:14اریم جون ممکنه تو از دیسیپلین حاکم تو خونتون خسته شده بشی؟
16:19فکر نمی کنم
16:20بابای من اینکه از بهترین بابای دنیاست
16:22اما خیلی کار میکنه
16:24برای همینم نمیتونه برام وقت بذاره
16:26انگار بابا تو خیلی دوست داری درسته
16:29همش در موردش حرف میزن؟
16:30خیلی
16:31بابام نباشه من میمیرم
16:33مامانت؟
16:40اونم دوست دارم
16:41اما بابامو بیشتر
16:42برای منم بابام عزیزتر بود
16:45به خاطر اینکه بابام به ام افتخار کنه
16:47همش تراش میکردم
16:49به نظرم
16:50یه پیوند قلبی عجیب
16:53بین پدر آو و پسر رو هست
16:55مگه نم؟
16:56ببین چی میگم
16:59هر وقت به هم ریختی
17:01موسیبه گوش کن
17:02گیتار بزن
17:03اگر دیدی نمیشه
17:04به من زنگ بزن
17:05قرار میذاریم
17:05حرف میزنیم
17:06صحبت میکنیم
17:07درد و دل میکنیم
17:08نظر چیه؟
17:09خوبه
17:10عالی میشه
17:10البته من عادت ندارم
17:12من سایل مشکلات خانوادگی ما به کسی بگم
17:14خوشم نمیاد
17:16باشه
17:16مشکلی نیست
17:17آنجهی که من میدونم
17:18هیچ کس مشکلات خانوادگیشو
17:20به نزی کاش نمیگه
17:21درد دل کردن
17:22با قریبا راحت تره
17:23پس خودتو ناراحت نکن
17:25باشه
17:26چیزی رو که مخفی میکنی
17:34چیزی که تو را عذیت میکنه
17:36پیدا میکنم
17:36چیزی رو ازت مخفی نمی کنم
17:39وقت منم با این عراجیف نگیر
17:40خب؟
17:41اگه واقعا چیزی رو از من مخفی نمی کنی
17:44پس میگردم دلیل این همه خشم و نفرت تو پیدا میکنم
17:48هابجی چی شد؟
17:59قضاتو نخوردی که؟
18:01میل ندارم جانر
18:02نمیدونم چرا دلشوره دارم
18:05انگار قرار اتفاق بدی بیافتد
18:06ای بابا
18:08بی خیال هابجی
18:10خوهر من
18:11فقط تو یکی پیشگوی نگرده بودی که خب
18:14میبینم اونم شد
18:15اصلا بهت نمیاد از این حرفا بزنی
18:17آبجی تو کسی نیستی که از این چیزا بترسی
18:19عزیز من
18:19گاهی وقتا پیش میاد دیگه
18:23تو شام تو بخور
18:24چطور میتونم شامم رو بخورم
18:27اگه میتونم
18:28وقتی تو تو این حال روز هستی نمیشه که
18:30آبجی جون بگو ببینم چی نارتت میکنه
18:32جریان چیه؟
18:33بگو دیگه
18:34راستش خودم هم نمیدونم
18:39یه حال خیلی عجیب غریبی دارم
18:44احتمالا به خاطر فصل بحار
18:47به خاطر بحار هم
18:48آبجی خوبه یه فصل بحار داریم
18:50اگه بحار نبود میخواستی چی بگی به
18:52اتو بارو شام تو بخور
18:56منم به اریم زنگ بزنم
18:58باش
18:58باش
18:59شاید فردو بریم پیشش
19:01الو
19:10عشقم؟
19:12حالت چطوره امروز به هم زنگ نزدی؟
19:14مامان دارم میرم کنسرت میشه فردو بهت زنگ بزنم
19:17آه کنسرت کی؟
19:18با لیلا داری میریم؟
19:20آه نه
19:20آه
19:22با آقا کایه اومدم
19:24گفتی کی؟
19:26آه مامان دارم میرم تو سالون
19:28فردو حتما حرف ریزم
19:30اریم؟ یه لحظه سب کن تو گفتی کایا؟
19:32آره مامان جان فعلا خودفز
19:35اریم؟
19:38الو؟
19:39از دسته این مرد؟
19:42باب جی چی شده؟
19:44درد بی درمون شده جانر
19:46های بابا
19:51اینجور که معلومه اینم مخش تاب برداشته
19:55لب قضا هم نمیزنه
20:00رفتارش هم خیلی حجبه
20:02معلومه که یه مشکل بدداشته باشه نمیدونم
20:06دقیق خدای من
20:07دویی مامان منو با قضای آشن کرد
20:12اون آشق این کار هست
20:14آقا علیهان شما قبلا منو دیدین
20:17کجا؟
20:18شما یه ویلا توی آی بالیک در این درسته؟
20:20خب
20:20توی اون ویلا یه پساری بودش که سرش تو میله های تراستتون گیر کرده بود
20:25یادتونه؟
20:26آره
20:26من اون پسرم
20:28عزیز هم چونختیش؟
20:38یه همچین بچه آقلی یا چجوری میتونم فراموش کنم سه این هم
20:42من همون بچه بازی گوشم
20:44اگه خانواده ایما انقدر سمیمیان چرا قبلا هم دیگر رو ندید؟
20:55چون که لیلا جون ما نمیذاشتیم
20:57تو با بچه های بازی گوش بازی کنی فهمیدی؟
21:01فهمیده
21:02ما بعد هاون ویلایی که داشتیم و فروختیم
21:07اما مامانم و زرین خانوم بازم هم دیگر میدید
21:10کنه ای دانشگاه تو تموم کردی؟
21:12کزه
21:13باشه تموم کردی؟
21:16امسال مدرک میگیرم
21:17یکم دیر نشده؟
21:19راست شند واحد مونده فقط باید اونا رو پاس کنم
21:22انگار تفریه رو به درست ترجیح میدیم
21:24وقت کم میاری درسته؟
21:26هممون از این کار رو کردیم درسته؟
21:29آره خب
21:30شما اصلا نگران نباشین
21:33من آمادم که مسئولیت زندگی رو به اغده بگیرم
21:36بعد از این که مدرکم رو گرفتم میرم سر کار
21:39خیلی کنچکاون بدونم کجا
21:40پیش بابا
21:42گزرگوست
21:43درسته
21:44پیش ببینیش
21:46پیش بابا
21:47از اینکار
21:48فهمیدم
21:48باش شگونه
21:51ببخشید کزیم
21:52نگمیدیگه
21:56خیلی ممنونم روی
22:06مباشین
22:07نوشه جان
22:08رسیه از کنسرت خوشت اومد
22:15این چه سوالیه میپرسین
22:17عالی بود
22:17دارم فکر میکنم اگه منم تمرین کنم
22:20میتونم مثل اونا حرفه ای برزنم
22:21معلومه که میتونیم اریم
22:23با تلاش کردن به هر چیزی میرسی
22:26اون درسته خوب شد اومدیم اینجا گشنم
22:31منم هم میتونم
22:32خوب شد
22:34یه سوالی داشتم هست
22:35تو بدنت خیلی رو فارمه یعنی ورزش میکنی
22:38آره اما مهمتر از اون به تقضیم دقت میکنم
22:41منم تلیس بازی میکنم
22:43خیریم آریه خوبه
22:45من بر اساس
22:52به گروه خونیم قضا میکنم
22:55یعنی چی؟
22:57اریم چون گروه خونی من آیه مصبته
22:59بر اساس اون بعضی چیزا رو میتونم بخورم
23:02و بعضی چیزا رو نمیتونم بخورم
23:04منم رعایت میکنم
23:06جلب بود
23:07گروه خونی تو چیه؟
23:15گروه خونی منم آیه مصبته
23:17نه اگر اتفاق برای یکیمون بیافته
23:24ما میتونیم به همدیگه خون بدیم
23:26درسته؟
23:27آه امیدوارم
23:29هیچوقت همچین چیزی لازم نشه
23:32اما میتونیم
23:34این چه کاری بود آخه؟
23:46مگه چی کار کردم زینب؟
23:48دقت کردی تو هیچ کسا لایق لیلا نمیتونی علیهان؟
23:51آخه واقعا لایق لیلا نبود
23:53بری چی؟ مگه پسر چشه؟
23:55اینم سواله؟
23:56فکر کن انقدر خنگه که کلش رو لای نرده های تراز کرده بود زینب
23:59این که چیزی نیست علیهان معلومه وقتی بچه بوده خیلی کنشکاف بوده
24:03ای بابا
24:05مندم وقتی سرشو میکرده اونجا کنشکاف بوده چی رو کشف کن؟
24:09علیهان اینجوری نگلدفن منم تو دماغم زیتون کرده بودم
24:13چی؟
24:14آره
24:15هیلیس گفت نمیتونی منم گفتم میتونم
24:17آفرین زینب پس تو هم کنشکاف بوده
24:26من منظورم اینه که در مورد کوزه این قد سری جبه نگیر
24:30علیهان تو خودیتم میدوست دختار داری که تو دماغش زیتون کرده بوده
24:33تو دختر مورد علاقه میزینب من تو رو همینجور که هستی قبول کردم
24:38اما چرا باید اونو قبول کنم؟
24:39به خاطر لیلا میتونی قبولش کنی علیهان
24:41زمنان اون بیچاره که کار اشتبایی نکرده
24:45فقط بازی گوش بوده
24:47خدا میدونه بچه های ما چجوری میشن
24:52به موقعش میبینی من پدر خیلی خوبی میشن
24:56به خاطر تو که هیچ وقت تحمل دیدن اشتباهو نداری
24:59بچه هامون سمت چیزای دیگه کشیده میشن فقط
25:02خدا میدونه قرار چی بکشیم علیهان
25:05بذاری یه چیزی بهت بگم فکر میکنم بچه هامون شبه ایلدیز میشن
25:08نگو
25:09نگو
25:11خدا نکنه
25:13عوض میشم قول میدم
25:14هرکی هر کاری هم میخواد بکنه
25:17آآ
25:18تو رو خوده حرف زدنشو
25:20مگه خوهر من چش علیهان
25:23فردا صابونه بهت نمیدم
25:27گوش نمیمونی
25:28وارد زندگیمون شد یا همه چیو خرام کردی
25:36یا تا پا تنفرم
25:37من از بابام جدا کردی
25:39اریم تو پسر منی
25:40بل کن
25:41من پسر بابامم
25:42بابامم اصنش حالیته
25:44گم شهرزه میگیم اما میرون
25:45بلم کن
25:46نگو کن
25:47که یا به پسرم دست نزن
25:49تو هر کاری بکنی اون پسر منه
25:50منو اتخاب میکنه
25:52متعجه شدی
25:53بور تو از زندگی من گم کن
25:55موسیقی
26:25موسیقی
26:55این همه تدارکات برای من نیست
26:58درست نمیگم
26:59مامانچون هستم دلخور نشه
27:00یا همه درسته نیست
27:01علیهان میخواد بیه
27:02آفرین به دختر کتبانو
27:04خب
27:07دیروز چی کاره کردی مامانچون
27:09به گلت آب دادی
27:11رفتم قبضامو پرداخت کردم
27:14با یلدیزم قرار دارم
27:17دور از چشم میخوایین چی کار کنین باز
27:19وای زینب
27:20قرار عروسی بکنی
27:22من و خوهرتم گفتم یه گوشه کار رو بگیریم
27:24مامان
27:26ببین چی میخوایم بگم
27:27تو رو خودا یه وقت پانشی
27:29با یلدیز برین برام جواهر مواهر به خرین
27:31و ناراحت میشم
27:31حرفی میزن یا سینب
27:32میخوای خوشک و خالی بفرستمیت خونه شوهر
27:35بعدا حرف میخوری درست نیست
27:36بعدا خوهرش موختو میخوری
27:38مامانچون سرین خانوم یه همچین سنی نیست
27:40نتونستی ارتباط برقرار کنیم
27:42معلومه که نمیتونم
27:43زن عصاب محصاب برام نزاش
27:45تو تو کار ما دخالت نکن
27:47من رو هیلیز حلش میکنیم
27:49پس لاقل چیزایی به درد نخور نخرین
27:51اون کار رو بسپار به ما
27:53منم از همین میترسم
27:55مامانچون چون شما رو خوب میشنسم
27:56اصلا نمیتونم بهتون اعتماد کنم
27:58اما چی کار کنم که متاسفانه مجبورم
28:00کاری اصاسم بر نمید
28:02نیمرور رو سوزندم
28:04خوش اومدی
28:20زینب ایلماش
28:21صبونه که نخوردی نه؟
28:26خوش نم بود برای این که
28:28نراهد نشین نخوردم
28:29خیالت راحت
28:30چه خوب بیا برای صبونه آمادی کرد
28:32کتبانو شدی
28:33ببین چطور شده؟
28:36زینب خانم به نظرم خوبه
28:38اما انگار از کتاب آشپزی کمک نگرفتی نه؟
28:42آره چون صبونه کاری نداره خورد
28:45تو اینم ادعات میشه؟
28:47بله مثل همیشه همینطوره
28:48خوب آماده ای بیارم؟
28:51آره آماده بیار
28:52خوب؟
29:03سوسیز تخمه مرگ؟
29:06اینم آملیت
29:07اله میرم تخمه مرگ هم میارم
29:10نکنه میخوای کلسترال خونمو ببری
29:12بالا زینب؟
29:12آی نه بابا
29:14خواستم هر کدومو که دوست داری
29:17همونه بخوری
29:18بخور
29:19شروع کنیم
29:20شروع میکنم
29:22چطوره؟
29:29خیلی خوب شده مگه نه؟
29:33آه یعنی چی؟
29:38بیا اینجا
29:39بد شده؟
29:40شوخی کردم
29:41بیا اینجا ببینم آلی شده
29:42آلی شده
29:45بیا به بوسامت
29:46خیلی خوب بخوردیگی
29:50مطمئنم خیلی خوب شده
29:51تو به چه حقی با پسر من قرار رو مجار میذاری که ها؟
30:19به چه حقی؟
30:21به حالیت گفتم
30:22نمیدونستم باید از تو هم جداغانه اجازه بگیرم
30:25یعنی چیکایا؟
30:27من مادر عریمم
30:28نمیتونی سرخود با پسر من قرار بذاری
30:30زمنان من چند بار بهت تذکر دادم
30:33نمیخوام تا رو دورو بر خودم ببینم
30:35با این وجود چطور تونستی همچین کاری بکنی
30:37نمیفهمم
30:37اندر میخواستم باید رو راست باشم
30:40امادم پیشت پرسیدم چی رو ازم مخفی میکنی
30:43منم جواب تو رو دادم
30:45درسته؟
30:46خوی ها تو به چه حقی پسر منو با خودت برداشتی بردی کنسرت
30:49میتونم بپرسم با چه حقی دورو برای پسر من میچرخی؟
30:52حالیت مشکلی با این موضوع نداشت
30:54تو چرا نمیذاری؟
30:55برای چی عصبانی میشی؟
30:57تو منو میشناسی اندر
30:58من اصلا آدمی نیستم که به عریم آسیب بزنم
31:01تو مشکلت با من چیه؟
31:03اونو به این بگو
31:03گوش کن چی میگم
31:05اگر بخوای منو با پسرم ازید کنی
31:08اون وقت که بلایی سرت میارم که پشیمون بشی
31:11میفهمی چی میگم؟
31:13آره میدونم
31:15سعی میکنی این کارو بکنی
31:16تراشتو میکنی
31:18اما نمیتونی
31:19اندر من بیدی نیستم که با این بادا بررزم
31:22با این حرفو نمیتونی منو بترسونی
31:25من ذاتتو رو میشنسم
31:27دقیقا به همین خاطر باید از من بترسی که های
31:30همونطور که تو از من میترسی درسته؟
31:33ببین انقدر رو حساب من راه نرو
31:34برات بد میشه
31:36با حالی طرف میزنم
31:39میگم اخراجت کنه مطمئن باش
31:40باشه سعی تو بکن
31:42چی میخوای بگی؟
31:46میگم نمیخوام دوره برای ارین ببینمش
31:49چون این روز برام روشنه که نیت تو
31:53اصلا برای ارین خیر نیست
31:55باشه برو امتحان کن
31:58بگو
31:59نشونت میدم
32:02حالا که به خودت اینقدر اتمینون داری
32:04دلیلشم به حالیت بگو
32:06تو داری منو تحدید میکنی؟
32:25تو منو تحدید کردی؟
32:30با چه جرعتی داری منو تحدید میکنی؟
32:33مگه تو کی هستی؟
32:35کایا من تو رو به خدا میکشم ایندر آرون باشید
32:40منو تباه کردی؟
32:41حالا اومدی زندگی منو خراب کنی؟
32:43نمیزارم
32:43نمیزارم
32:44چی رو؟
32:46اجازه نمیدم
32:48نمیتونی کایا
32:50اجازه نمیدم
32:51زینب همونطور که گفتیم میزو جم کردم
32:57تو هم برام قهوه درست کن باشه؟
33:00باشه قبول اینم بشه جایی زد
33:02درست میکنم
33:04شماره یه الیفه
33:06باشه جواب بده
33:09الو الیف
33:10سلام
33:11حالت چطوره؟
33:13خوبم
33:13الان با زینب سبونه خوردیم نشستیم
33:15خوبه
33:16علیه ها نمیخوام زیاد وقت تو بگیرم
33:17یه سآلی ازت داشتم
33:19تو خونه ی تو این یا زینب؟
33:21خونه ی زینب این برای چی؟
33:23هیچی
33:24کنچکاف شدم
33:25میبوسمتون مراقب خودتون باشین
33:27به زینب سلام برسون
33:29اونم سلام میرسونه
33:31میبینم ات
33:32چی شد میخوای قیافه بگیری؟
33:40ببین دارم تلاش میکنم
33:42اما نمیشه
33:43به نظرم رفترش دوستانه نیست
33:45ازم خوشش نمیاد
33:46نمیخواد ما با هم دیگه باشیم
33:47آب زیرکاه علیه های
33:49آخه ایش بالاخره راحت شدم
33:53سلام
34:02برای زینب ایلماز یه بسته آوردم
34:04منم بفرمید
34:05اینو خانومه الی فاکیم فرش دادن
34:07باشه خیلی ممنون
34:12خداحافظ
34:13بله؟
34:21بسته رو رسوندی؟
34:23بله تحفیل دادم
34:24باشه
34:25با این سیاست ها باید برم جلو
34:31زینب که بود؟
34:36الیف
34:38بسته فرست داده
34:40واقعیت قضیه آدرست تو
34:42هز من گرفته بود
34:43الانم که دیدی زنگ زد پرسید کجاییم
34:45ببین چیه هلا؟
34:46باشه
34:47باش کن باش کن
34:48زینب جل این سی تو که از هراهی جدیدم هست
34:59و برات فرست دادم با روزی این که برات شانس بیاره
35:02حسیزم برای تو دوست خوبم
35:04علیهان روزی یک اوم خوشبختی می کنم
35:06امیدوارم دوستی ما هم سالیان سال طول بکشه
35:10دوست دارت الیف
35:12چی شد؟ دیدیم؟
35:17دیدم
35:17حق بای تو بود
35:19خوشحال شدی؟
35:21خیلی
35:21خوبه
35:22زینب خانم الان میشه برام قهوه درست کنی لطفا؟
35:45اندر بهتر شدی
35:46آرامش رو از من گرفتی؟
35:55دست از سرم بردار
35:58و از زیاده اینجا رو خودت ببین خودت کلاتا قاضی کن
36:02بیش خودم فکر کردم میتونم فراموشت کنم
36:15میتونم تو آرامش با هم کار کنیم اما نشد نشد
36:18تو با نزدیک شدن به اریف همه چی رو خرابش کردیم
36:26بعد از این باید برای هر چیزی خودتو آماده کنی
36:33تمام انرژیمو
36:35صرف از به این بردنت میکنم
36:37فکر میکنی نفهمیدم برای چی این قد به هم ریختی؟
36:44متوجهی منظورت نمیشم
36:46برای اینکه حقیقتو به هم بگی بهت یه شانس دادم
36:51اما خودت اینو نخواستی؟
36:53چی داری میگی؟ هم پیش خودت چی فکر کردی؟
36:55فکر کردی کی هستی؟ کی هستی؟
36:58ایرین پسر منه درسته؟
37:07باید استدین ایمیشه حقیقتو فهمید
37:23دوبله شده دار استدیو جم
37:26اگه قصو به این بگی
37:29از از بچه نفرم
37:47موسیقی
Be the first to comment
Add your comment

Recommended