- 1 hour ago
زندگی یلدیز با ملاقات با اندر آرگون تغییر میکند. خواهرش زینب کار در شرکت علیهان، شریک خلیل، را آغاز میکند. در حالی که یلدیز در تلاش است تا به آرزوهایش برسد، زینب به دنیای جدیدی وارد میشود که با اتفاقاتی روبرو خواهد شد که هرگز تصور نمیکرد...
یلدیز و زینب دو خواهر هستند که بسیار یکدیگر را دوست دارند. یلدیز از جوانی همیشه آرزوی ثروتمند و محترم شدن را داشته است. یلدیز به عنوان پیشخدمت در یک رستوران محبوب در میان جامعه اشرافی کار میکند و زینب نیز در یکی از شرکتها به عنوان کارمند فعالیت میکند. زندگی یلدیز با پیشنهاد زنی از جامعه اشرافی به نام اندر آرگون تغییر میکند. اندر به دنبال زنی است تا از شوهرش خلیل آرگون خلاص شود و بتواند با معشوقش زندگی کند، و یلدیز را برای این کار انتخاب کرده است. اندر به یلدیز میگوید که باید شوهرش را فریب دهد و در عوض پاداشی دریافت خواهد کرد. یلدیز این پیشنهاد را که نقطه عطفی در زندگیاش است، میپذیرد. شرکتی که زینب در آن کار میکند، توسط یک تاجر ثروتمند به نام علیهان خریداری میشود. علیهان و زینب تفاوتها و تضادهای زیادی دارند، اما این تفاوتها به مرور زمان به تعاملات مهمی تبدیل میشود. اما آنچه که یلدیز و زینب نمیدانند این است که علیهان شریک خلیل و برادر شوهر دوم اوست. بنابراین، تصمیمات آنها نه تنها بر زندگی خودشان تأثیر میگذارد، بلکه زندگی یکدیگر را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
بازیگران: طلعت بولوت شوال سام اونور توناج ادعا عچی سفدا ارگینچی شفاک پكدیمیر ایرم كاهیااوغلو باریش آیتاج سینان اروجلو نیلگون ترکسور کیوانچ کسابالی
سناریو: ملیس جیولک و زینب گور تولید: MEDYAPIM
یلدیز و زینب دو خواهر هستند که بسیار یکدیگر را دوست دارند. یلدیز از جوانی همیشه آرزوی ثروتمند و محترم شدن را داشته است. یلدیز به عنوان پیشخدمت در یک رستوران محبوب در میان جامعه اشرافی کار میکند و زینب نیز در یکی از شرکتها به عنوان کارمند فعالیت میکند. زندگی یلدیز با پیشنهاد زنی از جامعه اشرافی به نام اندر آرگون تغییر میکند. اندر به دنبال زنی است تا از شوهرش خلیل آرگون خلاص شود و بتواند با معشوقش زندگی کند، و یلدیز را برای این کار انتخاب کرده است. اندر به یلدیز میگوید که باید شوهرش را فریب دهد و در عوض پاداشی دریافت خواهد کرد. یلدیز این پیشنهاد را که نقطه عطفی در زندگیاش است، میپذیرد. شرکتی که زینب در آن کار میکند، توسط یک تاجر ثروتمند به نام علیهان خریداری میشود. علیهان و زینب تفاوتها و تضادهای زیادی دارند، اما این تفاوتها به مرور زمان به تعاملات مهمی تبدیل میشود. اما آنچه که یلدیز و زینب نمیدانند این است که علیهان شریک خلیل و برادر شوهر دوم اوست. بنابراین، تصمیمات آنها نه تنها بر زندگی خودشان تأثیر میگذارد، بلکه زندگی یکدیگر را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
بازیگران: طلعت بولوت شوال سام اونور توناج ادعا عچی سفدا ارگینچی شفاک پكدیمیر ایرم كاهیااوغلو باریش آیتاج سینان اروجلو نیلگون ترکسور کیوانچ کسابالی
سناریو: ملیس جیولک و زینب گور تولید: MEDYAPIM
Category
📺
TVTranscript
00:00جونم
00:01چی کار میکنی عزیزم؟
00:03هیچی دارم میرم مغازه یه الیف
00:05آه پس داری میری؟
00:07خب چی کار کنم برداشت و به تو زنگ زده
00:09بعدشم به من پیام داده دیگه مجبورم برم خب
00:11راستش خیلی تحجب کردم زینم
00:13چرا؟
00:14چون تو آدمی نیستی که به این راحتی یا کتابی یای
00:17دیگه داری زیادی تی که میپرونی یا متوجه هستی؟
00:20باشه نراحت نشو
00:21ازت ممنونم
00:22چرا؟
00:23چرا؟
00:23میدونم به خاطر من داری میری اونجا
00:25تو به خاطر من امیر و جانه رو تحمل میکنی
00:28خب منم به خاطر تو یه ساعتی الیف رو تحمل میکنم
00:30اتفاقا من به جانه رو امیر عادت کردم
00:33یعنی چی؟ یعنی منم باید به الیف عادت کنم؟
00:35ببینیم چطور میشه
00:37باشه من فیلم قطع میکنم بعدن میبینم
00:40خدافز
00:53خب ارم جون
01:01از این بعد روزای تحتیل باید بیه شرکت یادت نره ها؟
01:06خب بیام اینجا چی کار کنم
01:07وظیفم چیه؟
01:09وظیفت؟
01:11خب تو کپی میگیری برگه پخش میکنی؟
01:14یعنی چی؟
01:14یعنی تو شرکت از این کارو میکنم
01:16چیه؟ خوشت نه این وزشازده؟
01:18واسه اینکه کارای شرکت رو یاد بگیری
01:20باید از آسومترین قسمتش شروع کنی پسرم
01:22نه اشکالی نداره انجام میدم
01:24خوبه من فعلا یه جلسه دارم
01:27تو برو تو اتاق من بشین
01:28من میخوام یه سر برم بیشم امو کایا
01:30آه باشو برو
01:32من نمیدونم مامانم چرا این آدم رو دوست نداره
01:34کایا رو؟
01:34مامان تو مگه کی رو دوست داره پسرم؟
01:37یکی تو رو دوست داره یکی خودشو
01:38چرا داییم هم دوست داره؟
01:39آه نفر چارو میدر کار نیست
01:41تو رو هم دوست داره
01:43واقعا؟
01:44لوس نشو برو برو بینم
01:46فعلا بابا جان
01:47فعلا
01:48امو کای وقت داری؟
01:54خوش اومده یه ریم جان
01:55تو اینجا چی کار میکنی؟
01:58امروز مدرس همون تحتیل بود
01:59بابام گفت بیبریم شرکت در آینده قراره
02:01تو رایسه اینجا بشیم
02:02کار خوبی کردی
02:03چی میخوری؟
02:04یه لیوان لیمونات
02:05البته اگه باشه
02:06آخه من خیلی نمیامیم
02:07حتما هست
02:08یه لیمونات و یه قهفه بیارید لطفا
02:13خوب
02:17حالا خودتم
02:18میخوای در آینده رئیس اینجا باشی نه؟
02:21من فکر میکردم دوست داری آهنگساز بشی
02:23آره آهنگسازی خوبه اما
02:24اون فقط یه رویاست
02:26چرا فقط رویا باشه؟
02:28اشکارش چیه؟
02:29چون برابرده نمیشه
02:30و به هر حال آینده شغلیه من ماشخصه
02:33فهمیدم
02:34پس فکر کنم بابات با آهنگسازی مخواده
02:38نه اصلا راجع به این موضوع حرف نزدم
02:41یعنی من به بابام نگفتم که میخوایم آهنگساز شم
02:43از بابات میترسی؟
02:46میشه گفت نمیخوایم ناراحتش کنم
02:48چرا ناراحت شه؟
02:48شایدم خوشحال بشه از کجا من رو؟
02:51فکر نکنم
02:52بابام میخواد من مثل اون باشم
02:54منم نمیخوایم ناراحتیش رو ببینم
02:56یعنی نمیخوایم خودم بایدس ناراحتیش بشم
02:58تو پسر خیلی خوبی هستی
03:02پیدا کردن بچه ای که تو این سن این قد به فکر باباش باشه واقعا سخته
03:07من رو بابا میخواده متفاوتی
03:10بیا تو
03:15خیلی ممنون
03:17نوشه جان
03:17ممنون
03:19ازیزم
03:24آقا حالی جلسه شروع شده؟
03:26بله خانم شروع شده
03:27ارین باش رفته
03:29آخه پیش هاون بود داره؟
03:31نه خانم
03:31توی اتاق آقا کایا هستن
03:33باشه میتونی بری
03:36خواهیش میکنم
03:49ارین جان اینجای عزیزم
03:53بابا تو جلسه بود
03:56دیدم تو نیستی واسه همین اومدن میشه همون کاری
03:58کار خوبی کردی
03:59داشتین در مورد چی حرف میزدین؟
04:02داشتیم راجع به شغل آینده ی ارین حرف میزدیم
04:04که اینطور؟
04:05مهمون کاری برسید میخوایی چی کاره بشی؟
04:08منم گفتم خوب مشخصه
04:10خوب گفتی پسر عزیزم
04:12پدرت برای آینده ی تو فکرهای فوقلادهی در نظر گرفته
04:16تمامی چیزایی که اینجا میبینی؟
04:18یه روز متعلق به تو میشه
04:19و همینطور خوهرم
04:21عزیزم اونا که ایش وقت شاقل نمیشن
04:23تو مثل پدرت قراره یه مدیر بزرگ و موفق بشی درست میگم؟
04:29میبینی اموکایا؟
04:32میبینم
04:33خیلی به فکرتان
04:34آره خیلی به فکرشی
04:36من به خاطر بابام هر کاری میکنم
04:39بهتر بیشتر از این مزاهم اموکایا نشین باشه؟
04:45خود دفعه هموکایا
04:46هر وقت بخوایی میتونید یکیشم
04:48عزیزم تو برو منم الان میام
04:51باشه ماما
04:51جوابتو با گوشایی خودت از دهن ایریم شنیدی خب؟
04:59حالا دیگه دست از سرمون بر تو روکه؟
05:01حالا دیگه دست از سرمون بر تو روکه؟
05:07حالا دیگه دست از سرمون بر تو بر توترگیشم
05:22ارخان
05:39وقت داشتی یه سر بیا پیش من
05:49سلام های سر زهر خونه است
05:50بله بفرمی
05:52میشه بهش بگی من اومدم
05:55از طرف خوارم این چیزی برای شاوردم
05:57شما بفرمی بشینی من الان صداشون بیارم
05:59خیلی ممنون
06:00جانر خوش اومدی
06:16زهره خیلی ممنون
06:17یه جوان مغروری بود که یه زمانی ازش خوشت نمی اومد
06:20هلان دوباره برگشتیم
06:20چه عالی چی شده چی کارم داشتی؟
06:23خوارم گفت اینو برات بیارم
06:25آی دستت درد نکنه حالا مستقیم از اینجا میرم دفتر مجل
06:29باشه پس من دیگه برم
06:31سب کن یه قهوه میخوریم بعدشم میریم
06:34قهوه
06:34تو و من
06:36مگه تا نمیگفتی اگه فقط من و تو تو دنیا بمونیم بازم نمیتونیم
06:40آره اما اینچه رفتی به قهوه خوردن
06:42آره خب راست میگی بیا بشین با همی فنجون قهوه
06:45آی سل دوتو قهوه برامون بیار
06:47خب حالا چطوره بهتر شدی؟
06:50آره بابا دیگه افزار دیگه گذاشتم کنا
06:52دمه دیگه
06:53بابا این عشق و عاشقی ها همش کشکه
06:55هر که عاشق میشه بیچار از اینگار قانون طبیعته
06:58نه که سخت پیده میشه
07:00فکر کنم دلیلش همیه
07:01آره درسته سخت پیده میشه
07:02اما زهر و جون تو هم همش میری آدم ها اشتباه پیدا میکنی
07:05از این به بعد باید حواظتو بیشتر جمع کنی
07:07تازه خدا را چه دیدیش؟
07:09آدم درستی همین نزدیکی ها کنادت نشسته باشه
07:12تو که نمیخوای بگه آدم درسته خودتی
07:14نه نمیگم
07:25یه طوری میشه خلاسه دیگه
07:27بایدام حالت خوب بشه
07:28من از اون مردوی خوشتیب نیستم که حفظدم بلد نیستن
07:31و تا درنشون باز میکنن آبه روشون میره
07:32البته من یکم خوشتیبم
07:34اما من با حرفایی که میزنم نظر بقیه را جلب میکنم
07:37این جمله ها مالا خودته
07:40آره به خدا یه ها به این الهام میشم
07:42آلی بود دمت گرم
07:45قهوه هامونم اومد
07:49ممنون
07:52آب
07:53ممنونم
07:54بفرمی
07:55ممنونم دست شما در طور
07:57نشید جن
07:58چطوره؟
08:04از کولکسیونم خوشت اومد؟
08:05خیلی قشنگه تبریک میگم
08:07خیلی ممنونم عزیزم لطف داری
08:09الیف جن عزیزم تبریک میگم
08:11دست مریضات کولکسیونت محشره
08:14خیلی ممنونم عزیزم محبت داری
08:15راستی معرفی میکنم
08:18زینب سوی جون دوستختر علیهانه
08:20آکه این تو
08:21خوشبخته
08:22زینب جون
08:23سوی هم توی نیورک
08:25از دوستهی ما بود
08:26خب دیگه عزیزم من باید برم
08:29باشه
08:29خیلی لطف کردی
08:31این واقعا دوستختر علیهانه
08:38خودفز عزیزم
08:42الیف منم دیگه باید برم
08:48با کهرم قرار دارم
08:50زود حالا نرو
08:51بمون یه قهوه بخوریم
08:53یه لحظه
08:55باشه
08:58هنوز نیم ساعتی وقت دارم
09:00بشینیم
09:00باشه
09:01دو تا اسپرسو برامون بیارید لطفا
09:03خب
09:13حالا از من خوشت اومده
09:15یا نه هنوز
09:16الیف ببین
09:20مهم نیست
09:20من عادت کردم
09:22هیچ کسی توی اولین برخورد
09:24از من خوشش نمیاد
09:25رستش این موضوع هستن
09:28ربطی به تو نداره
09:29من و علیهان اونقدر مشکل تو رابطه موندشتیم
09:31که من یه مقدار مستره با حساس شده
09:33علیهان یه چیزایی به هم گفته
09:40خیلی ممنونم
09:41فقط بدون که من با تو مشکلی ندارم
09:46میدونم حق داری
09:48باور که من اصلا نراحت نشدم
09:51اتفاقا خیلی هم خوب درک میکنم
09:53منم اگه دوست بسرم علیهان بود
09:55همش مستره بودم و نگرام میشدم
09:58به هر حال تا امروز دوست دختره زیادی داشته
10:02به تمام دوست دختراشم خیانت کرده
10:05از خودشم که بپرسی میگه به هیچ کدومشون قول ندادم
10:09اما همه ی اون دختران منتظر بودن با علیهان عروسی کنن
10:12علیف رابطه ایما یه مقدار متفاوته
10:16معلومه که متفاوت تحسیزم
10:19یعنی من نمیخوام تو رو با اونا مقایست کنم
10:22اما خب آدم فکرش هزار را میره
10:26حق داری
10:27اف بگذاریم
10:31بهتر راجع به این چیزا حرف نزنیم
10:33من برم و برگردم
10:34یه شب دعوتتو میکنم بیاین خونه ای من
10:37کجا میریم مسافرت
10:38ای میشه گفت هم کاره هم تفریح
10:42ده روز دیگه برمیگردم
10:43فهمیدم
10:45باشه سفر خوبی داشته باشه من دیگه برم
10:47خوهرم الان منتظرمه
10:49باشه بازم بیا پیشم
10:51باشه میبینم ات
10:53میبینم ات حسیزم
11:04آخه یادم چقدر میتونه کور باشه
11:10کجای تو پسر
11:13اومدم خوب
11:14هی بابا
11:14همش بودو بودا
11:18اوف
11:18اوف
11:24چطه چرا قنباد گرفتی چی شده
11:26میدونم احسابا نمیشی
11:28میگی باز شروع کردی
11:29اما من باید یه چیزی بهترک
11:30بازم لیلا
11:31نه عدست خانو
11:32معلومه که لیلا پس کی
11:33عزمانی چگیریه که تو به لیلا دادی
11:36لیلا نگات هم نمی کنه
11:37وقت تو همش میگی لیلا لیلا لیلا
11:38میدونم
11:40آره نگام نمی کنه
11:41اما حتما یه دلیلی داره
11:42نه که دلیل داره
11:43دلیلش هم خود جنبالی هستی همیر خانم
11:45خدای خودت سبرم بده
11:46من فکر کردم دلیلش اوامل خارجی
11:48داداش ول کنین لیلا
11:49رو در قلب تو برای
11:50اشقای دیگه باز کن
11:51بس دیگه
11:52نه خیر داداش نه خیر
11:53نمیتونم در قلب ما روی کسی دیگه باز کنم
11:55من مجنونه این لیلا هم
11:57وست سلام
11:57اما
11:59این حس بدی افتاده تو دلم
12:01چه اصی؟
12:03بگم نکنه لیلیه
12:05من رفتی یه مجنونه دیگه برای خودش پیده
12:06چرای که نه
12:07برحال اون یه دختر جوون
12:08و بالغ هر کار دلش بخواد میتونه بکنه
12:10این حرفات چیه که میزنی؟
12:11آخه تو چجور رفیقی هستی؟
12:13حتی قلیه دروغی چیزی بگو
12:14تو من دلم خوش بشه
12:15باشه پس بازر این طوری بگم
12:17مگه میشه عزیز من؟
12:18آخه مگه ممکنه؟
12:19از کجور میخواد یه جوون رن و چشب رو میشکی
12:21مثل تو رو پیدا کنه؟
12:23که همچین صورت ماهی مثل تو درخه
12:25مگه نه؟
12:26شد؟
12:27یه خورده بهتاش
12:28آخه خوبه
12:29اما باز دلم یه چونکه
12:30به کارت برسته داشت
12:31به کارت برسته و آوازت پرد بشه
12:32نمیخوام
12:33کارت با کار
12:33نمی کنم
12:34خیلی وقت هم دیگر رو ندیدیم
12:37کار خوبی کردی که این قرار رو گذاشتی عزیزم
12:39آره ایندرجون واسه افتتاهیه
12:41یه کولکسیون جدیدمونم که نیومدیم
12:43آره راست میگی نشد بیام
12:45خودت میدونی که من دیگه که از اعضای اصلی شرکتم
12:48برای همین سرم خیلی شلوقه
12:50شکرم بیارین لطفا
12:52آره شنیدم عزیزم تبلیغ میگم
12:56دیگه تبلیغ نمی کنی؟
12:58آه مگه میشه این کار رو نکنیم
13:00اون همه براش سحمت کشیدیم
13:01تو کارمون بهترین شدیم
13:03حالا که تا اینجا اومدیم
13:04مگه میشه ولش کنم
13:06اما از این به بعد
13:07برادرم جانر قراره به این کار رسیدگی کنه
13:10اعتراف میکنم که
13:13یعنی خیلی دوست دارم
13:15یه روزی برای کار شما هم تبلیغ کنم
13:19چرا دروغ بگم واقعا دوست دارم
13:21ایندرجون خودت میدونی که ما یه برند جهانی هستیم
13:24معمولا گروهی از پالیس میاد
13:25و تبلیغاتمون رو توی ترکی انجام میدن
13:28اما میتونم برای تو یه استثنائی قائل بشم
13:31وای باورم نمیشه اینطوری خیلی عالی میشه
13:35یعنی برای ما کار خیلی خوبیه
13:36اگه بشه خیلی خوشحال میشم
13:38هر کاری از دست هم بر بیاد انجام میدم
13:42اما منم از تو یه خواهشی دارم
13:43حتما نزیزم تو جون بخواه
13:45راستش خجالت میکشم اینو بهت بگم
13:50چون ما هم سمیمی هستیم میگم
13:52خیلی کنشکاو هم کردی
13:54مدیر عامل جدید شرکتتون
13:57کایا رو میگی؟
14:00آره چند روز پیش دیدمش
14:01یه جایی با هم بودیم
14:03علمته من تو لندن باش آشنا شدم
14:05میدونی که من یه مدت لندن بودم
14:07آره میتونم
14:07میخواستم ازت خواهش کنم
14:10یه قرار ملاقات برامون ترتیب بدی
14:12با کایا؟
14:15آره خیلی عجیبه
14:16نه فقط
14:19من خب خیلی با اون سمیمی نیستم
14:22ولی اگر بخوای بهش میگم
14:24مشکلی نداره بهش میگم حتما
14:26راستش میخواستم
14:28ستایی با هم بریم شام بخوریم
14:29ستایی؟
14:31آخه اگه دوتایی بریم خیلی زشته
14:33نمیخوام فکر کنه من زیادی طالبشم
14:36البته هستم و ولی
14:37اگه تو من و کایا ستایی با هم بریم
14:41رستورام نظر معدبانه تره
14:43این طور فکر میکنم
14:44آه خب
14:46نمیدونم راستش چی باید بگم
14:48اگه بخوای میتونم یه قراره
14:51دو نفره براتون جور کنم
14:52اما خب
14:53قبول کن دیگه اندر
14:54منم سعی میکنم ایونت منو برا جور کنم
14:57ما یه برنده جهانی هستین
14:58تو ترکیه کسی برامون ایونت برگذار نکرده
15:01اوکی
15:06اجازه بده فکرامو بکنم
15:08نتیجهشان به زودی بهت میگم باشه
15:10یعنی چی میخوایید تا آخر عمرتون نامزد بمونید؟
15:18من که از حرفوش انجوری برداش کردم
15:20وای مگه این پسر عقلشو از دست دادی؟
15:21بسن فهمیدی من از چی تحجرب کردم
15:23من از این تحجرب کردم که این آدم با تمام عجلی
15:26من نمیدونم تو از چی تحجرب کردی
15:29اما من از این نراحتم که نمیخواد ازدواج کنه
15:32تو هم که مثل مامان حرف میزن ایلیس
15:34اونم یک ریستم به گوشه من میگه این پسر داره تو رو بازی میده
15:37نکنه علیهان بازم ترسی ده
15:39نه بابا چه ربطی داره نه؟
15:41زینب جون
15:41این آدم وقتی قضیه جدی میشه ترس برش میداره
15:44روان سالمی هم نداره
15:45نه جون نم علیهان دیگه منو نراحت نمی کنه
15:48ایلیس
15:48تو هم شدی زرین
15:49از کجا اینقدر مطمئنی؟
15:51شاید دوباره ترس از از ازدواج اومده سراغ
15:52قشفاس همین داره بهونه میاره
15:54یعنی میگه همش بهونه
15:57اینطور به نظر میرسه
15:58آهی این ایلیف هم که صوبی فکر منو مشغول کرد
16:03آهی اسم اونو پیش من نیار تاول میزنم
16:05علیهان داره میاد
16:08من ازش حرف میکشم
16:09نه من بوده چیزی بهش بگی
16:10داشتم دنبالت میکشتم
16:13گفتن اینجای
16:14آره عزیزم
16:16خوش اومده ایلیز
16:17این چطوری علیهان
16:18خوبم تو چطوری؟
16:19خوبم چیکارو میکنی؟
16:21برای آینده چه برنامه هایی داری؟
16:22این اواخر خیلی با آینده فکر نمیکنم
16:24یعنی میخوای در زمان حال زندگی کنی؟
16:27اگه زینب پیشم باشه؟
16:28آره
16:29راستی زینب من دو روز دیگه باید برم چین
16:33خوب؟
16:34میخوای بری چین؟
16:35چین میری؟
16:36ولی به من چیزی نگفته بودی؟
16:38راستش یه نمایشگاه هست
16:39لحظه آخر خبرشو دادن
16:40نمیخواستم برم اما نظرم عفض شد
16:42چه نمایشگاهی؟
16:43پس چرا من خبر ندارم؟
16:44اوام اگه تو هم رئیس شرکت نیستی؟
16:46چطور خبر نداری؟
16:48چند روزه؟
16:50ده
16:50ده؟
16:51ده روز؟
16:53خوب
16:54حاکان هم با هات میاد دیگره؟
16:56نه اون همینجا میمونه من تنهایی میرم
16:59من میرم قهفه بگیرم شما هم چیزی میخوایی؟
17:03نه
17:04نه ممنون
17:05این کجا داری میره؟
17:10چرا از این موضوع با خبر نیستی؟
17:12مگه نمیگه نمایشگاهست
17:13پس چرا تو رو با خودش نمیبر؟
17:14این روز منو سینچیم نکن منم از ایچی خبر نداشتم
17:16خب تو هم با خودش میبو
17:17اگه میخواست ببره میبورد
17:18میبینی که بریتشو گرفته داره میره
17:20نکنه یک هاستی زیره نمیخواست هست
17:23برو از شرکت پرسجو کن
17:24ببین اصلا همچین نمایشگاهی هست
17:26داری چهتی میگی؟
17:28من که سردر نایی بردم
17:29پس میخوایی بری چی؟
17:39آره
17:39حالیت بدون من جایی دوری نمیره
17:41آخه مگه اینم فکر کردن داره
17:44آب جیجون فد و چم
17:45همچین فرصه دیگه برامون پیش نمیاد
17:47خودم اینو میدونم
17:49حالا که میدونی دست به کار شو
17:51عزیز من
17:52به بقیه ی شرکت هایی که تو کار طبیقا فکر کن
17:54به چیزهایی که تو روزنا ما راجبا مون مینویسم فکر کن
17:57با این کار نه تنها تو ترکیه
17:58بلکه تو کل دنیا معروف میشیم
18:00نمیدونم
18:01نمیدونی؟
18:02چی رو نمیدونی آب جی؟
18:03ببینم
18:03حتما این زنه ازت یه چیزی خواسته مگه نه؟
18:06چقدر زود فهمیدی آره خواسته
18:08خب مگه چی خواسته؟
18:10ای بابا
18:11گفته ایمو بده من
18:12چی خواسته که تو انقدر دست دست میکنی عزیز من؟
18:15اف...
18:15کایا من و اون ستایی با هم بریم بیرون شام بخوریم
18:21خب برو بخور دیگه آب جیجون مگه چه اشکالی داره؟
18:24تازه
18:24به این فکر کن که وقتی حالی تو یه لیز بفهمم
18:27ما با این برند قرار داد بسیم چه چکلی میشم؟
18:30با گفتن این حرف دست رو نقطه زفه من گذاشتی عزیزم
18:33خیلی خب میرین
18:34میرم با کایا حرف میزنم
18:36اه ایوه آب جیجون دمت گرم به خود
18:39ببینم چی کار میکنی
18:40میدونی که یه شیر هیچ وقت انتقام نمیگیره
18:42برکه تلافی میکنه
18:43اینو هیچ وقت یادت نره
18:44برو برو نشون بده با کی طرف انده مید کرد
18:46خیلی خب بابای
18:47جانر؟
18:54هندون زیرو بقله کی میزاری؟
18:56کی داره میره بچنگه؟
18:57ایچی یه مشکلی بسی قایرم پیش اومده بود داشتن
18:59خدا کمکش کنه داداشون
19:02سخته سخته خیلی سخته
19:03برای من یکی که خیلی بیشتر سخته بابر کن
19:05خدا کن هرچه زودتر مشکلش هرچه تا منم راحت بشن
19:08امین آمین توکل به خدا
19:09میفهمم
19:10برو به کارت برس
19:12من برم
19:13یه چند تو برگی به اینا اضافه کنم
19:17میشه بیام تو؟
19:21بیا
19:21کارا چطور پیش میره؟
19:29خوبه بد نیست تو چطور؟
19:30خوبه خوبه
19:31کایا من یه دوستی دارم
19:34نسلی هان
19:35مدیر کل یه برند معروف جواهرالات تو
19:38میشنزمش
19:39اه ها
19:40امشب قراره با هم شام بخوریم
19:42ازم خواست که
19:43طورم دعوت کنم
19:45البته اگر کاری نداشته باشیم
19:46باشه میام
19:47یعنی میایی دیگه؟
19:50آره میام کار خاصی ندارم
19:52آکی
19:54پس من باش حرف میزنم و ساعت و مکانش رو بهت خبر میدم
19:59شب میبینم ات
20:01باشه میبینم ات بابای
20:04سلام طولین جون حالت چطوره؟
20:18خوبم شما چطورید؟
20:20خیلی ممنون منم خوبم
20:21هدیهی که برات فرستدم به دستت رسیدیم
20:24آره آره دستتون درد نکنه
20:25این حرفا چیه؟ خواهش میکنم
20:29من یه خواهشی ازت داشتم
20:31بفرماییم
20:32ببین من میخوام یه هدیه خوب برای حالت بخرم
20:34از نقاشی ها یه حالوک آک آکچی معروف
20:37نقاش خیلی معروفیه مطمئنم آقا حالت خوششون میاد
20:40فقط من آدرس و شماره تماسشو لازم دارم
20:43حتما حتما من الان برا تو میفرستم
20:45آلیه باشه من الان تو راه هم تو لطف کن آدرس دقیقشو برام بفرست باشه
20:49باشه باشه خدا نگه دار
20:51خیلی ممنون
20:52خداحافظ
20:53تو کاری که من میگم و بکن
20:56من همش برای تعدیه میخورم
20:57حاکای
21:01زینب خانم گزارش جلسه رو خوندی
21:03الان میخونم
21:06باشه
21:07پس من یه نیم ساعت دیگه میان باشه
21:09حاکای من میخوستم یه سوالی ازت بپرس
21:11بپرس
21:11تو از سفر چین با خبری؟
21:14کدوم سفر چین؟
21:17همون سفری که علیهان میخواد بره دیگه
21:19آه نه من خبری ندارم
21:22یعنی چی؟
21:23مگه اونجا نماشگاه نیست؟
21:24خب راستش این اواخر نماشگاه زیاده
21:26اما نمیدونم کدومشون تو چین بره گذار میشه
21:28یا یه جای دیگه
21:29فهمیدم
21:31یعنی
21:32یعنی علیهان تنهایی داره میره
21:34یه سفر کاری که هیچ کس هم ازش خبر نداره
21:36آره؟
21:37نه اگه بخوایی میتونم ازش بپرسم
21:39نه نه نه نه نه نه نه میخواد بیخیال
21:41زینب
21:44بله
21:45نمیدونم از چی نگرانی
21:47اما حتما یه سفر کاری ساده است
21:49دوبله شده در استیدیو جم
21:53ببین چی میگم
21:58تو قراره با علیهان ازدواج کنی
22:00پس میتونی راجه به همه چی باش حرف زنی
22:03میدونم هاکان خیلی خوب
22:05خیلی خوب باشد
22:06اصلا بیخیال بیراجب این موضوع حرف نزنیم
22:08از هر دهن یه آوازی در میدلا بود
22:10منم تحت تحصیل حرف دیگران قرار گرفتم
22:12تو اینقدر حرف بقیه رو گوش نکن
22:14اما بازم میگم
22:16اگر بخوایی میتونم راجب این موضوع با علیهان حرف زنیم
22:18نه نه نه چیزی بهش نگوها کن
22:20ممنونم
22:21خیالت راحت باشه
22:22باشه
22:24آفرید
22:25هلو
22:33اه شما انگلیسی هستی
22:37های
22:38من خیلی به شما زنگ زدم
22:43جواب ندادین
22:44متوجه هستی چی میگم
22:48ها
22:49خلاصه من دنبال حالوک آک آک چی میگردم
22:52تو استانبوله
22:54یس
22:55وقت ملاقات دارین
22:56وقت ملاقات ندارم
22:57اما من یلدیز آرگونم
22:59هالیت آرگونز وایف
23:01برو بهش بگو که تابلو میخرم ازش
23:04مانی میدم مانی
23:05باشه
23:08منتظرم
23:09اینم که منو نشنخت
23:12ناسلامتی من یلدیز آرگونم
23:14برو مجله بخونم
23:15چی گفت
23:22یس
23:24منتظر شما
23:26آلی
23:26آفریمتون
23:28بیاین
23:29بفرمایین
23:39آقای حالوک
23:41آقای حالوک
23:44آقای حالوک
23:46سلام
23:47سلام
23:48وای من خیلی دوست داشتم
23:49شما رو از نزدیک ببینم
23:51الان واقعا خوشحالم
23:52چه کمکی از نسم برمیادیل دستان
23:55من خیلی سر کردم بااتون
23:56تماس بگیرم
23:57میخواستم بیام خدمتتون
23:58اما گفتن شما تو نیویوب کشتیم
24:00اون بدلمه
24:00بدلتونه
24:01یعنی شما بدلم دارین
24:03کاش منم یه بدل داشتم
24:04میفرستدم اون مهمونیه
24:05که دلم نمیخواد
24:06اگه توی مرحله خاص هستین
24:09لازمه که بدل داشته باشین
24:11نگفتین چه کمکی از من برمیاد
24:13من میخوام یکی از تابلاهی شما رو بیخرم
24:16میفهمم
24:17همه همینو میخوانم
24:18اما اینو در نظر داشته باشید
24:19که من در طول سال
24:20فقط بیست سات تابلاه میکشم
24:22یعنی من باید تابلاهامو
24:24با آدم درستش بکشم
24:25من همون آدم درستم
24:26بله صد درصد
24:31همه واسه خودشون آدم درستیه
24:32چی میگه؟
24:34هم باید یه تماسه تلفونی داشته باشیم
24:36شما تابلاهارو نگاه کنیم
24:38باشه باشه
24:38ببینم تابلاهام شما رو میپسندن یا نمی؟
24:40امیدوارم که بپسندن
24:41همشون فوق لدن
24:56با بایدوارم که
25:06امیدوارم که بپسندن
25:17و kicked
25:21امیدوارم که بپسندن
25:23PYM JBZ
25:53PYM JBZ
26:23PYM JBZ
26:53PYM JBZ
27:23PYM JBZ
27:53PYM JBZ
28:23PYM JBZ
28:53PYM JBZ
29:23PYM JBZ
29:53PYM JBZ
30:23PYM JBZ
30:53PYM JBZ
31:23PYM JBZ
31:53PYM JBZ
32:23PYM JBZ
32:53PYM JBZ
33:23PYM JBZ
33:53PYM JBZ
34:23PYM JBZ
34:53PYM JBZ
35:23PYM JBZ
35:53PYM JBZ
36:23PYM JBZ
36:53PYM JBZ
37:23PYM JBZ
37:53PYM JBZ
38:23PYM JBZ
38:53PYM JBZ
39:23PYM JBZ
39:53PYM JBZ
40:23PYM JBZ
40:53PYM JBZ
41:23PYM JBZ
41:53PYM JBZ
42:23PYM JBZ
42:53PYM JBZ
43:23PYM JBZ
43:53PYM JBZ
Be the first to comment