- 2 weeks ago
زندگی یلدیز با ملاقات با اندر آرگون تغییر میکند. خواهرش زینب کار در شرکت علیهان، شریک خلیل، را آغاز میکند. در حالی که یلدیز در تلاش است تا به آرزوهایش برسد، زینب به دنیای جدیدی وارد میشود که با اتفاقاتی روبرو خواهد شد که هرگز تصور نمیکرد...
یلدیز و زینب دو خواهر هستند که بسیار یکدیگر را دوست دارند. یلدیز از جوانی همیشه آرزوی ثروتمند و محترم شدن را داشته است. یلدیز به عنوان پیشخدمت در یک رستوران محبوب در میان جامعه اشرافی کار میکند و زینب نیز در یکی از شرکتها به عنوان کارمند فعالیت میکند. زندگی یلدیز با پیشنهاد زنی از جامعه اشرافی به نام اندر آرگون تغییر میکند. اندر به دنبال زنی است تا از شوهرش خلیل آرگون خلاص شود و بتواند با معشوقش زندگی کند، و یلدیز را برای این کار انتخاب کرده است. اندر به یلدیز میگوید که باید شوهرش را فریب دهد و در عوض پاداشی دریافت خواهد کرد. یلدیز این پیشنهاد را که نقطه عطفی در زندگیاش است، میپذیرد. شرکتی که زینب در آن کار میکند، توسط یک تاجر ثروتمند به نام علیهان خریداری میشود. علیهان و زینب تفاوتها و تضادهای زیادی دارند، اما این تفاوتها به مرور زمان به تعاملات مهمی تبدیل میشود. اما آنچه که یلدیز و زینب نمیدانند این است که علیهان شریک خلیل و برادر شوهر دوم اوست. بنابراین، تصمیمات آنها نه تنها بر زندگی خودشان تأثیر میگذارد، بلکه زندگی یکدیگر را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
بازیگران: طلعت بولوت شوال سام اونور توناج ادعا عچی سفدا ارگینچی شفاک پكدیمیر ایرم كاهیااوغلو باریش آیتاج سینان اروجلو نیلگون ترکسور کیوانچ کسابالی
سناریو: ملیس جیولک و زینب گور تولید: MEDYAPIM
یلدیز و زینب دو خواهر هستند که بسیار یکدیگر را دوست دارند. یلدیز از جوانی همیشه آرزوی ثروتمند و محترم شدن را داشته است. یلدیز به عنوان پیشخدمت در یک رستوران محبوب در میان جامعه اشرافی کار میکند و زینب نیز در یکی از شرکتها به عنوان کارمند فعالیت میکند. زندگی یلدیز با پیشنهاد زنی از جامعه اشرافی به نام اندر آرگون تغییر میکند. اندر به دنبال زنی است تا از شوهرش خلیل آرگون خلاص شود و بتواند با معشوقش زندگی کند، و یلدیز را برای این کار انتخاب کرده است. اندر به یلدیز میگوید که باید شوهرش را فریب دهد و در عوض پاداشی دریافت خواهد کرد. یلدیز این پیشنهاد را که نقطه عطفی در زندگیاش است، میپذیرد. شرکتی که زینب در آن کار میکند، توسط یک تاجر ثروتمند به نام علیهان خریداری میشود. علیهان و زینب تفاوتها و تضادهای زیادی دارند، اما این تفاوتها به مرور زمان به تعاملات مهمی تبدیل میشود. اما آنچه که یلدیز و زینب نمیدانند این است که علیهان شریک خلیل و برادر شوهر دوم اوست. بنابراین، تصمیمات آنها نه تنها بر زندگی خودشان تأثیر میگذارد، بلکه زندگی یکدیگر را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
بازیگران: طلعت بولوت شوال سام اونور توناج ادعا عچی سفدا ارگینچی شفاک پكدیمیر ایرم كاهیااوغلو باریش آیتاج سینان اروجلو نیلگون ترکسور کیوانچ کسابالی
سناریو: ملیس جیولک و زینب گور تولید: MEDYAPIM
Category
📺
TVTranscript
00:00دوبله شده در استیدیو جم
00:30سحام خودش رو با سحامی که از آبجیم گرفته یکی کرده
00:33و با سحامش از همون تو حیط مدیر جایگاه میخواد
00:36وضیعت اینه
00:36بابا منان قاطیه خوبی که تو خونه نیستم
00:40من دستم نمک نداره هر کاری کنم میگن اشتباه
00:45من فقط خواستم تو خوشبخ بشی
00:48زندگی کنی آیندت با اون زن تباه نشه
00:52اما ببین به جش ازتون چه حرفا که نخوردم
00:54جی تو بهترین و دلسوزترین خوهر دنیا هستی
00:58فکر میکنی من اینا نمیدونم
01:00چجوری گولشو خوردی
01:02این موضوع منو به هم رخته
01:04من به خاطر تو قبول کردم سحامم رو بهش بدم
01:06چرا نمیخوای متوجهشی
01:08به نظرت برای من راحت بود که ببینم
01:13زنی که خونم رو از هم پاشیده زن برادرم بشه
01:16خوبه که دادم
01:18من از تصمیمم پشیمون نیستم
01:20راست میگه حقم داره
01:23آره همینطوره
01:25درکت میکنم
01:27من با این موضوع نمیتونستم کنار بیام
01:30و با روش خودم حلش کردم
01:32متوجه میشی؟
01:34نتیجه برام مهمه
01:35همین که جدایی رو قبول کرده برام بهترین نتیجه است
01:38اینجوری میتونم جلی دوستامم سرم رو بالا بگیرم
01:43با بابا میخوای چی کار کنی؟
01:47حتما خیلی دل خوره
01:48تو آی اصلا برام مهم نیست
01:49اگه برای همچین چیزی با هم قهر کنه
01:52یا اصابانی بشه برام مهم نیست
01:54تموم عمرم و تلاش کردم
01:56هیچ وقت ناراحتی حالی تو نبینم
01:58اگه برای این میخواد پاکم کنه
02:00پاک کنه
02:00آب جی این چه حرفیه که میزنی؟
02:02ها؟
02:03الان خیلی اصابانی هستی
02:05و نمیدونی چی داری میگی
02:06من یه قرار کاری دارم
02:09گفتم سر رو ببینم به تو
02:11من باید برام
02:12باشم
02:13تو بهترین خوهر دنیا هستی
02:16خیلی خوب درکتو میکنم
02:18باور کن باشوشی
02:19خوب
02:26به سلامتی موفقیت هامون جنر جون
02:29آب جی جون
02:31کاش همه وقتی طلاق میگیرن
02:33اینجوری جشن بگیرن
02:35داریم یه چیز دیگرم جشن میگیریم جنر جون
02:38نه چی آب جی
02:39اون چیه کاش به منم بگیر
02:41تو هلان داری با یکی از
02:44سهمدارای هولدینگ آرگون شام میخوری
02:46آخه یعنی چی؟
02:48در قبال جدایی از زرین سهم گرفتم
02:51چی؟
02:52بله عزیزم
02:54دیگه از الان منم جزوه حیط مدیره هستم
02:57یعنی میشم
02:58پاب جی جون
02:59اصلا باورم نمیشه به خود
03:01چجوری تونستی قانشگانی ها؟
03:03خب توی فرصت مناسب پیشنهاد دادم
03:06و جواب گرفتم
03:07نکنه فکر میکردی تا آخر عمرم
03:08با علیهان میمونماره؟
03:10فرصش من فکر میکردم
03:11تا ازش خوشت اومده که جدا نمیشی
03:13بای مردی که نخد منو به چه دردم میخوره؟
03:15سهمم رو گرفتم
03:16و قبول کردم که جدا بشم
03:18خدا رو شد
03:21خدا رو شد که بلاخره دشمنی تموم شد
03:23میتونیم پرچم سلو ببریم بالا ها؟
03:25برعکس
03:26تازه شروع شده
03:28آه آمسی چرا تمومش نمی کنی؟
03:31قصده نشدی؟
03:32باست چی تو سرته؟
03:33هرونم که دیگه عضو حید مدیره شدی
03:34چی میخوای دیگه؟
03:35حرفی میزنی
03:36یا جانر این تازه اولشه
03:38آب جی من واقعا از این نوع زندگی خسته شدم
03:44شاید باورت نشه
03:45اما دارم دوچار افسردگی شدید میشم
03:48میخوایم زندگی رو بیخیال بشم
03:49و برم طولا که تنهایی خودم
03:51حواست باشه
03:52جانر بر تو که یک اتفاقی نمیفته
03:55زود باش تعریف کن
03:56ببینم این خاستگار زینب چطوریه؟
03:58بگو یه ذره سرگرد بشی
03:59باشه
04:00میخوای پاشم وسط رسطوران برای دو دور برخصم
04:03دوست داری؟
04:03نظر چیه؟
04:04بیشتر سرگرد میشی
04:05جانر تعریف کن دیگه
04:06سود باش خواهش میکنم
04:08آب جی کاش بودی و میدیدی
04:10خوش هستم اونجا کل رازای زندگی حالی تو فاش کردم
04:13میگم بهتره با ایسل بگم حلوه ها رو بیاره ها؟
04:26حلوه برایی چی؟
04:27آخه یه نگاه به خودتون بندزین
04:29همه تون اخمتخمتون براهه
04:31میگم نکنه کسی مرده
04:32اندر سحام زرین رو گرفته
04:35میخواد عزوه هیتو دیره بشون
04:37چی؟
04:38حالیت مگه همچین چیزی ممکنه؟
04:40میبینی که ممکنه
04:41اندر سحام زرین رو گرفته
04:43یه لحظه من نفهمیدم
04:45بابا جون یعنی اندر هر روز میاد تو شرکت؟
04:48فقط همین رو فهمیدی؟
04:51البته کهی شده چیزی رو درست بفهمید
04:53یه بار از خودت بپرس
04:55تو زندگی چه کار درستی رو انجام دادی؟
04:58آخه چرا زنریم سحامشو به اندر واگذار کرده؟
05:07اونش مهم نیست
05:08من نمیخورم
05:12رفیقت نگفته بود میخواد همچین کاری با کنی؟
05:19یه لیزمانه منم فهمیدم
05:21اگه میدونستم میگفتم
05:22اونقدر تک و تنهایی که گفتم شاید رفاقت با عدمی مثل اندر رو به پدر تنجیب بیدی؟
05:26بخاطر شما بلند نشدن میخوام حالی شوهرم رو بپرسن
05:30خیلی ممنونم
05:41خوش اومدی زینب
05:47خیلی ممنونم خوبی ها کان
05:49خوش اومدی زینب
05:50ممنون
05:51چرا تنهایی پا شدی اومدی؟ من میومدم دنبالت
05:54نه ممنون خودم اومدم چرا بخاطر من رایتو دور کنی؟ چه کاری آخه؟
05:58میدونستم زینب همین جوابو میده
06:00چی شده؟ دوست داری با هم بحث کنی؟
06:04میدونی که از تعارفای علکی خوشم نمیاد برگه همین اینجوری گفتم
06:09حال شد تعارف علکیه ره؟
06:12زینب، وقتی با هم بودیم خیلی چیز رو نمیتونستم بهت بگم
06:16اما حالا که با هم نیستیم میتونم بگم درسته؟
06:20بگو، باشه بگو
06:22همین الان یکیشو گفتم
06:24محبت زیادی تو به فکر بقیه بودنت منو خیلی عزیت میکرد
06:28خب طبیعیه، چون تو آدم بی احساسی هستی
06:32هیچ فقط نمیتونی اینجور چیزا رو درک کنی
06:34من؟ من آدم بی احساسی هم؟
06:37زینب؟
06:38هرچی ازت میپرسیدم میگفتی فرقی نمیکنه درست نمیگم؟
06:42اگه خواستتا نگیی چطور انتظار دلی خوشبختت کنم
06:45اما بلدی چطور یادم رو عصبی کنی
06:47تو این مرتباناییت خیلی بالاست تبریک میگم
06:50هی بابا، نکنی اینا تو دلت اغده شده
06:53هلیان، کش که به هم میگفتی
06:54ببخشید که متوجه نبودم
06:56چون داشتم سعی میکردم بدی هایی که به هم کردی و فراموش کنم
06:59خدا روشک مهمونه اومده
07:08خیلی ممنونم
07:23آبچی، یادم رفیه چیز خیلی مهمون بهت بگم
07:29چی شده؟
07:30یه لیز اومد شرکت
07:31گوشی من آخواست، منم دادم
07:34اما شک کردم، افتادم دونبالش
07:36رفیه گوشه خلبت با یکی یواشکی شروع کرد به حرف زدن
07:39چی میگفت؟
07:41میگفت اینجوری نمیشه
07:42بعد رو در رو حرف بزنیم و از اینجور حرفایی که خودت بهتر میدیم
07:45فهمیدی داشت با که حرف میزد؟
07:49کمال
07:52جانر، اون وقت تو اینو الان به من میگی؟
07:56چی کار کنم، آبچی، چی کار کنم؟
07:58بین این همه دقدقه و کار فراموش کردم، چی کار کنم؟
08:01از کجا فهمیدی به کمال زنگ زده؟
08:03تماسش رو پاک نکرده بود، یا حواستش نبودی رو فراموش کرده
08:07من میگم این دختر خینگه، اما هیچ کس باور نمی کنم
08:11خب دیگه چی ها شنیدی؟ جانر، خوب فکر کن، خواهش میکنم، خیلی مهمه
08:15یلدیز گفت که تو هوتل بوم فعدا صد دوازه میبینم
08:18ببینم، جدید داری میگی؟
08:20آه یعنی کمال و یلدیز قرار گذاشتن، تو هم متوجه شدیاره؟
08:25بایی هرچی میخوام بهش میرسم، این بار دیگه از شرش راحت میشیم
08:29باورم نمیشه که به حالیت خیانت بکنه
08:32باید یک کاری کنم که برای همیشه از شرش خلاس چیم
08:37اگه بتونین دست یلدیز رو رو کنیم، کارش تموم میشه
08:42زهره و کمال هم از هم جدا میشن، زهره رو میگیریم تو مشت خودمون و بعدش هم
08:46بعدش هم شمشیر تو میاری، میبریش بالا و با صدای بلند داد میزنی زنده باد خودم
08:52آبجی جون، بازداری بلند پروازی میکنی، سب کن، امون بدی، اینقدر جلی نکن
08:56جانه ارشانس به همون رو کرده، چرا نمیخوای بفهمی؟
09:01باشه، قبول
09:02یه چیزی فکرم رو درگیر کرده
09:05یلدیز چرا به کمال از گوشی من زنگ زد؟
09:09ممکنه ترسیده باشه که حالیت برای خط شنود گذاشته باشه
09:16نه اینکه فکر میکنه خیلی زرنگه
09:18منطقیه
09:19راییون بیز وای
09:22آفرین بهت داداشه گلم
09:24خوبه، اعتمادش رو جلب کردی، همینجوری ادامه بده خب
09:28ممنونه، نابچی
09:29خب، الان باید چی کار کنی؟
09:32فردا ساعت دوازده؟
09:34با هم دیگه میریم، هوتلی که تو گفتی درسته؟
09:37موی با امرم نمیشه
09:42دیلا جون، زینب الان اونجا با همکاراش و چند تا سرمایه کذاراشون یه قرار کاری داره
09:54کارش که تموم شد نیاد پیش ما باشه؟
09:56یعنی زینب سمتش اینقدر بالا ساره؟ جلسه های کاری تو رستوران با همکارا، خیلی بحاله
10:02آره، همینطوره
10:04با کیا اونجا شام میخوره؟
10:08خب، حاکان هست، علیهان هست، دیگه نمیدونم کیا هستم
10:12حاکان و علیهان با هم همکارن؟
10:15خارج از محیط کارم با هم هم دیگه، دوست هم دیگه
10:18خوبه، تو با این چیزا مشکلی نداری؟
10:21داداش چون، اگه وقتی اززواج کردین زینب دوستاشو برداره بیاره خونه
10:26به مامان چی میگی؟
10:29مبینم دیلا، میتونم بپرسم چرا میخوایی من عصبانی کنی ها؟
10:32آخه خواره کنم، چون زینب ازم خاص دارم تا رو میبرم
10:36تو مخم نرو وگرنه برات میکردنم خونه
10:38باشه داداش چون، باشه، عصبانی نشو، حرف نمیزنم
10:42داداش به نظرت خوشگل شدم
10:46لباستت به نظرت یکم کتانی؟
10:50اف از دستتو، مود شده، مود
10:52موده، بهون نشو ببین
10:54رفتیم اونجا سنگین و رنگین باشی یا فهمیدی؟
10:58باشه داداش فهمیدم، صد بار گفتی
11:00عزیزم عصبانی نباشی راهی پیدا میکنی؟
11:09آره، پیدا میکنم، میدونم
11:11اما، این اواخر همه چی داره با هم اتفاق میفته
11:16خسته شدم یلدیست
11:18حق داری
11:20انگار کمالم یه مشکلی داره درسته؟
11:25کمال پولی که بشه کرده داره پس میخواد
11:27چی؟
11:29آره، تو بورس پولشو از دست داده
11:32شانس همو میبینی تو رو خدا؟
11:34نگاه یه دونه دوماد درست سابی و با فهم و شعور گیرم نایمد که نایمد
11:38حالا میخوایی چی کار کنی؟
11:39معلومه دیگه، مجبورم پولوشو پس بدم
11:41بهش بگم نمیشه؟
11:43خب، وقتی پولو بهش برگردونی ممکنه تحت فشار باشیم
11:48یلیز، دو تو کیف کمتر میخری؟
11:54نگاه تو رو خدا؟
11:56من فکر چیام؟ تو فکرت کجاست؟
11:58نه به خدا حالیت منظورم اون نبود
12:00باور کن اصلا حسری جنگ اصاب ندارم
12:03لطفاً تو این مورد دیگه حرف نزن
12:05بین زنات من بیشتر از همشون به فکرتم
12:08زنای سابقت زیر پا تو خالی کردن
12:10هم زرین هم اندر
12:11مگه من از اول بهت نگفتم به کمال اعتماد نکن؟
12:14تو حرفم رو گوش نکردم
12:15دیلدیس، چیزی نمیخواد بگی
12:17میگم خستم و خیلی هم عصبی هم
12:20باش حالیت
12:22من باید یه آدم مطمئن پیدا کنم
12:25که شرکت رو بهش بسپرم
12:27کسی هم تو ذهنت هست؟
12:30آره هست، مدیر آمله
12:32سابق من
12:33الان تو لندن مدیری شرکته
12:36اون خوبه
12:38اگه بیاد خیلی خوب میشه
12:40واقعا آدم قابل اعتمادیه
12:43باشه، بگو بیاد
12:45راستی
12:46جریان خونن رو از مامانت پرسیدی؟
12:50پرسیدم عزیزم
12:51مامانم گفت میخواد اونجا رو بهفروشه
12:54پولی هم که خودش داره رو بذاره روش
12:56یه واحده بزرگتر بخره
12:57گفت که پول همینطوری تو دستم مونده
13:00فقط مامان تو کم داشتیم
13:01اونم داره سرمایه گذار میشه
13:03عزیزم، مامانم کاری به کار ما نداره
13:05بذار به کارش برسه
13:06دقت کردم جدیدن قضات کم شده
13:08به آیسل میگم برای قضا بیاره
13:10فقط بگو برای اون قهوه درست کنه
13:13باشه عزیزم
13:14شمارشو کجا خودش داره
13:21ازتون خیلی ممنونم که تو اینجا زحمت کشیدیم
13:24نم فرمید
13:25خدا نگهد
13:26ما از شما ممنونیم
13:27خدا ممنونم
13:28خدا نگهدار
13:29خدا نگهدار
13:31خدا نگهدار
13:31امیدوارم بازم ببینم
13:32منم خدا فیز
13:33خیلی ممنون زینب
13:38امین جا بشی
13:42فیلن با اجزتون
13:43فردا میبینم اتون
13:44شبتون بخیر
13:48حاله چطوره؟
13:52خوبه هم تو چطوری؟
13:54بریم سلام کنیم
13:55بعدش بریم
13:57باشه
13:57سلام کنیم
13:58ما بریم
13:59سلام آنقا داود
14:04سلام علیه هم
14:06خوبین آقای
14:07ممنون خوبیم
14:09من آشناتون کنم
14:10خوهرم دیلا
14:11سلام
14:13سلام منم ها کنم
14:15سلام
14:16من علیه هانم
14:17سلام
14:17بفرمایم بشینین
14:20میخواییم بریم جای دیگه
14:21بهتر موضایم شما نشون
14:23هر جور که راحتین
14:24میخواییم یه ده دقیقه بشینین
14:26نوشیدنی چیزی بخورین
14:27باشه بشینیم
14:30یه دونه سندلی برامون بیارین لطفا
14:32میگم جلستتون با سرمه گذارا چطوری؟
14:46آره جلست خیلی خوب بود
14:48راستشو بخواین
14:50من خیلی خوشالم که
14:53این سوه تفاهم ها برطرف شد
14:56آره آره ولینو
14:58به هدفه گفتی ها
14:59آمدوارم تو هم نظرت همین طور باشه
15:03همین طور
15:03خوشال شدم
15:05راستی تا اونجا که میدونم
15:09تو از اندر خانم میخواستی
15:10جداشتی چی شد؟
15:13تمومه
15:13برای جدایی به توافق رسیدیم
15:16یه هفته دیگه دادگاه حکممون را صادر میکنه
15:20آه منم میگفتم چجوری مثل مجرده همش بیرون میگردی
15:24پس تبریک میگم
15:25خیلی ممنون آقا دار
15:26داداشت جون مثل مجرده نیست مجرده
15:29تو تو کار بزرگترات دخانت نکنم
15:31مشکلی نیست؟
15:32درست گفتیم مجردم
15:34سختتون نمیشه دوباره مجرد بشین؟
15:37نه
15:37دوباره میخوام برگردم به همون روال سابق زندگی
15:41یعنی چجوری؟
15:46میدم به شهرداری میرم نحال میکرم
15:49کاری مهمم رو میذرم کنار به جاش میرم
15:51آثر باستانی یا جاهای دیدنی رو میبینم
15:54آواز میخونم از اینجور کنم
15:55وای
15:55نمیدونستم هنوزم از اینجور آدم رو هست
15:58هست؟ چرا نباشه؟
16:00خیلی ها درکم نمی کنن قدر نمیدونم
16:03اونجور آدم رو باید از زندگتون کاملا خارج کنین
16:07سعیم ها میکنم
16:09دیلا جون اینا رو وقتی میشنویم و سلمان به نظر جالب میاد جذبت میکنه
16:14اما بهتره به پرسی بعدش چه اتفاقایی میافته؟
16:17همچین آدمی بعدش هر کاری هم بکنه مهم نیست
16:20بگذاریم دیگه
16:22به ما چه مگه نه؟
16:24هر کسی نتیجه که عمل رفتار خودشو میبینه درسته؟
16:27واقعا همینطوره
16:28حاکان بریم؟
16:31بریم
16:32دوستان شب خوبی داشته باشین فیلن با اجازتون
16:35خدا خیلی
16:36خدا خیلی
16:37من ممنونم
16:38شبتون بخیر
16:39دیلا تو دانشگاه بهتون گاد ندادن از اینجور سوالا نپرسی؟
16:46دادش چون مگه من چی گفتم اصلا نمیذاری حرف بزنم
16:49آخه بهتا چه از زندگی مردم میپرسی؟
16:51اتا بود دیلا که چیز بدی نگاه؟
16:53آخه حدشو نمیدونه
16:54زینم گردم بعدم خوب باشداده
16:56صافه؟
16:57آره عزیزم
16:57گردم من چیه؟
16:59به جاش قضا تو انتخاب کن
17:00زیاد هفرازم
17:01تو چی میخوری؟
17:03من سیرم
17:05فقط یه دونه قهوه میخورم
17:06جانه؟
17:16بگو چی کارا کردی؟
17:17چه خبر؟
17:18ایچی سرامتی
17:19تو چکار کردی؟
17:19ایچی کار خواستی نکردم
17:20نمیخوایی بری؟
17:21نه من امروز یه کم دیر میره
17:23راست میگی؟
17:25منم
17:26آه
17:26تو برای چی؟
17:28اول تو
17:28من با خوهرم قرار دارم
17:31ای بابا
17:32من خوهرم ندارم باش قرار بذارم
17:35ای بابا
17:36منم میخوام برم مهمو بزنم
17:38مگه تو تازه نرفتی؟
17:40یاره اشگاه ماد که خوبه
17:41آه
17:42آره
17:42تازه رفتم
17:44راستشو بخوایی از مودلش خسته شدم
17:46میخوام مودلش عوض کنم
17:47مودلش اینه این بچه مصبت هست
17:49میخوام یکم تغییرش بدم
17:51میفهمی که
17:51خواست باشه
17:52مودلش جوری باشه
17:53که دخترها همشون جزبن بشن
17:55مثلا
17:55بقلا رو خالی کنم
17:57مثل دیوید بکام
17:58نظرت چیه؟
17:59مثل میکام
18:00مودلش اینجوریه
18:01میخوام مثل اون بشی؟
18:02نکن
18:03نکن داداشت
18:04نریخ خودو تزریک تو قیافه
18:05بدنزیه ای بابا؟
18:06آه
18:06یه ایده بود
18:08عملش که نکردم
18:09باش همین
18:10برو نظر آرشگر بپرس
18:11من میرم دیرم
18:11باشه
18:12به سلامت
18:12بعدن میبینم
18:13باشه خدا
18:13خوش بگذره
18:15مراقب خودت باش
18:16همون
18:16ها
18:17هی بابا
18:20اول صبح به خاطه یلدیز
18:21مجبور شدم به سمیمین ترین
18:22دوستم درخ میکم
18:23بگذری
18:24کاری نمیتونستم بکنم
18:26قول دادم
18:27مذارت میخوام خانمو
18:28من امروز یکم دیر کردم
18:30خوب
18:31همه حضور دارن؟
18:34خوبه
18:35خانمو
18:37مذارت میخوام که ازتون خواستم
18:39صبح زود بیاین اینجا
18:40چون امروز کاری
18:41خیلی مهمی داشتم
18:43برای همین مجبور شدم
18:44بگم که تو این ساعت
18:45هم دیگر رو ببینیم
18:46خوبه؟
18:47چی شده اندرجون
18:48خوب راستش
18:52فکر میکنم
18:53بدون همه هنگیه با من
18:56بین خودتون
18:57یه سری تصمیماتی گرفتیم
18:59و فکر کردین که
19:01با اومدن اعضای جدید
19:03مؤسس کاریش خیلی بیشتر میشه
19:05درسته؟
19:06اندرجون
19:07نمیدونستیم که روی این مسئله
19:09انقدر حساس میشی
19:11میدونی که
19:12مثل قدیم به مؤسسمون
19:14کمک نمیشه
19:15ما هم این رای حل رو پیدا کردیم
19:17من میخواستم در مورد همین حرف بزنم
19:20خوبه؟
19:21خیلی خوب
19:22حالا که فکر میکنین به مؤسسمون
19:24خیلی کم داره کمک میشه
19:26من خودم حزینه پروژه
19:29یه مدرسه رو گردن میگیرم
19:31خود خودم
19:33اسپانسرت کیه؟
19:38آقا علیهانه؟
19:40مارال جو
19:44من به اسپانسر احتیاجی ندارم
19:47خودم اسپانسر خودمم
19:49آراستی
19:50شاید یادم رفتی که اینو بهتون بگم
19:53من بغیر از سهمدار شرکت آرگون
19:58عضو حیعت مدیرشونم هستم
20:01به من گفتن به هم احتیاج دارن
20:03متوجه هستین که
20:05خب چی کار کنم؟
20:07خب
20:08بعد از این مشغله کاریم به مراتب بیشتر میشه
20:11اما
20:12قول میدم برای مؤسسه خودمون وقت بذارم
20:16راستی
20:17فکر میکنم وقتشه که
20:19سلاحیت اعظامونو که دوست دارن
20:22از بیرون افرادی رو
20:23وارد این مؤسسه بکنن
20:25و بررسی کنیم
20:26بهتره که متوجه شیم میخوان خوبی کنن
20:29یا میخوان بدی کنن
20:31چون معلوم نیست
20:32بابا جون امروز آروم تر شدی؟
20:55نه زهره
20:56هیچ اتفاق خوبی نیفتادی که بخوام آروم باشم
21:01میبینی که
21:02همه چی با هم شد
21:04الانم باید برم با اندر سر کله بزنم
21:07بابا
21:09بلاخره همه چی درست میشه
21:11خودتو ناراحت نکن
21:12میدونم مثل همیشه یه جوری حلش میکنم
21:14آره مشکل منم همینه
21:16واقعا خسته شدم از بس مشکلاتو حل کردم
21:18به جایی که بازنم بگردم
21:21با مشکلات سر کله میزنم
21:23نمیتونم یکیو پیدا کنم که کاری باشه
21:26و دوتا چیز حالیش باشه
21:28شرکتو بسپرم بهش
21:29دورو برم همچی آدمی نیست
21:30بابا جون ببینم چی میگم
21:33به نظر دمشب دست جمعی بریم بیرون خوشبک زرونیم
21:36روحی شما موض میشه
21:38متوجه حرفم نمیشی؟
21:41به خوشبزرونی احتیاج ندارم
21:43به آرامش احتیاج دارم
21:45کجا میری عزیزمی؟ چی نخور دیگه؟
21:48اشتاها ندارم
21:49بابا جون اگه شما میری شرکت
21:51خب کمالم داره میره خب با هم میرفتی؟
21:53من یه جایی دیگه جلسه دارم
22:08صبح بخیر
22:10صبح بخیر
22:12چطوری زینب؟
22:14خوبم تو چطوری؟
22:15منم خوبم
22:16میدونی چی شده؟ خبر داری؟
22:20نه مگه چی شده؟
22:21اندر داره عضوهیت مدیره میشه
22:25چی؟
22:26جدی داری میگی ها کن
22:28البته نباید انقدر تحجب کنم
22:31چون از این زن اندر هیچی باید نیست
22:33واقعا
22:33اول علیهان بدبخت و پیچون
22:36حالا هم داره زرین خانم رو دودر میکنه
22:39خدا میدونه زرین خانم الان تو چه حالیه؟
22:42حتما حالیت بد جوری بهاش نهوا کرده
22:45آره همینطورم شده
22:46میدونی که حالیت از یه طرف
22:48علیهان از یه طرف
22:49البته علیهان بعدش رفته دیدنش
22:52اما فکر نکنم حال روزش خوب باشه
22:54اگه بشه شاید امروز برم بهش سر بزنم
22:56فکر خوبیه
22:56برو
22:58بعدم میبینمت
23:00باشه میبینمت
23:01ببین اصری بریم قهوه بخوریم
23:05باشه میخوریم
23:07باشه پس حرف
23:08باشه
23:08فقط میخواستم حال آبچیم رو بپرسم
23:20یه سر میام دیدنش
23:21باشه عزیزم مراقب خودت باش
23:26میتونم بیا
23:29بیا
23:29این در سمت گرفته
23:36حاکان الان به هم گفت
23:37آره
23:38متاسفانه
23:39گفت که همش تخصیر خوهرمه
23:41آره
23:42خوهره چطوره
23:44خیلی نراحته
23:45اما عجیب اینه که کار خودشو قبول داره
23:50حقم داره علیهان
23:51من خوهره تو درک میکنم
23:53اون این کارو کرده که تو رو نجات بده
23:55زمنان مطمئنم از کاری که کرده پشیمونم روز
23:57چرا حقو بهش میدی؟
23:58تمام کاری اندر یه طرف
24:01به نظرت اندر صلاحیت و عضو بودن تو حیط مدیره این شرکتو داره؟
24:05به نظرت این آدلنه هست؟
24:08آدلنه نیست آره میدونم
24:09اما خب همه چی بر وفق مورد آدم نمیشه
24:12اتفاقی که برای ما افتاد آدلنه بود؟
24:16نبود اما پیش اومد
24:19تو این شرایط به جای ناشکری باید باش کنار اومد مگه نه؟
24:25میدونم که سری تونسی باش کنار بیایی
24:28وقتی خسته میشی به بدترینشم میتونی راضی بشی؟
24:32متاسفانه دارم میبینم که به بدترینشم راضی شدی
24:36منظور داود علیهان؟
24:37نه داریم حرف میزنیم منظوری نداشتم
24:40من اومدم اینجا که حال خوهرتو بپرسم
24:43باشه من امروز میرم به هیچ سر بزنم
24:45ببینم حالیش چطوره تو هم لطفا تنهاش نذار
24:47علیهان شما تازه با هم آشدی کردین
24:51نذار انقدر قصه بخوره
24:52باشه میرم پیشش باشه خیالت راحت
24:55باشه خوبه
24:57زینب
24:58ببینم تو اون پروژه کاشت نحال و یادت میاد
25:04داره تبدیل به جنگل میشه
25:08میدونم
25:10امروز روز افتتاهیشه پلاکت میدن
25:15خوشحال میشم بری
25:17باشه میرم
25:21تابجی جون الان میخوایم چی کار کنیم
25:36معلومه دیگه
25:37میریم جلی هوتلی که قراره برن و منتظر میمونیم
25:40من که گفتم قرار گذاشتن
25:42قرار گذاشتن آره
25:43اما اگه از نقشه های یلدیز باشه چی؟
25:46احتمالش هست
25:47معلومه که احتمالش هست
25:49ازش هیچی بعید نیست
25:51باید خیلی مراقب باشیم
25:53اما اگه دوتاشون با هم اومدن
25:55اون وقته که باید نقشه همونو عملی کنیم
25:58دادش چی؟
25:59تابجی
25:59بعدش هم با هم در بریم نفهمن کار ما بوده
26:02وای عزیزم
26:03میخواییم ما چون اونا رو بگیریم گیریم که
26:05فهمیدن کار ما بوده چی کار میتونن بکنن
26:08کسی به ما هیچی نمیگه خیالت راحت باشه
26:10ترست خیلی بی خوده
26:12بهتر همینجا بشینام
26:34خوبه
26:42بگو ببینم
26:54اینجا وایسیم کسی ما رو نمیبینه نه؟
26:56نمیبینن آبجی جون نمیبینن
26:57اما از طرف یه مجبوریم اینجا وایسیم
26:59وگر نمیتونیم در رو ببینیم
27:00ما میخواییم چند دقیقه اینجا منتظر بمونیم
27:02اشکالی نداره؟
27:03اشکالی نداره
27:04یه لیز عجب در جرعتی داره
27:06با اینکه شوهری مثل حالی داره
27:07با عشقش هم قرار میزره
27:09عشقش فوران کرده
27:11از اواقع بشم خبر نداره
27:13شانس آوردیم توی خونه هستن
27:14اگه توی خونه نبودن که از هم دور میشدن
27:17آبجی جون خوش هم میاد
27:18هیچی از چشم در نمیه به خدا
27:20سلام
27:32سلام
27:33زینب خانم خوش اماری
27:35فیلیم امنونم
27:35زینب خانم جا داره
27:37از شما به امور نماینده شکل فالکون
27:39به خاطر حمایتون تشکر کنم
27:41همونطور که خودتونم دارین میبینین
27:44دارین به درخکاری ادامه میدیم
27:47ما هم حمایتتون میکنیم
27:48ما با همدیگه قدم های بزرگی بردشتیم
27:50درسته بفرمایید
27:51اسم من اونجا نوشتن
27:57اما
27:58شما خبر نداشتین؟
28:02نه نمیدونستم
28:03آقا علیهان گفتن میخوان اسم جنگل
28:06زنی نبی الماز بشه
28:07گفتن آرزتون همین بوده
28:09خاصن آرزتون برابرده بشه
28:11انتظار نداشتم
28:13خیلی خوب شده
28:17میگم کاش که منم با زینب میرفتم
28:34خیلی دوست داشتم قیافش اون لحظه ببینم
28:37زینبی الماز
28:39مطمئنم جا خورده
28:43آره علیهان
28:45حتما همینطوره
28:46آخرین باری که با هم رفتیم
28:47داشتن تابلوها رو آماده میکردن
28:49همش میترسیدم
28:50زینب تابلوها رو ببینه
28:52اما اصلا متوجه نشد
28:53اینجوری پرونده رو برای همیشه بستم
28:58کدوم پرونده رو به تمام
29:01چی میگی نمیفهمم
29:03خیلی خوب فهمیدی چی میخوام بگم
29:05دیگه تمام شد
29:06به نظرم داری یه موضوع جدیدی رو رو میکنی
29:10غیر از موضوع زینب
29:11گایی وقتا با خودم میگم
29:15کاش که منو انقدر خوب نمیشنختی
29:17هاکان میدونستی
29:18ببین من حالیمه
29:19بگو بینم جریان چیه
29:21تصمیم خیلی مهم میگرفتم
29:26کجا موندی یلدیز
29:34آیه تاکسی اومد
29:38یلدیزه
29:39نمیبینم
29:42خودشه
29:48آره خودشه
29:50خوبه
29:53اگه بزن کمالم بیاد
29:55یعنی ما خوشان سرین آدم روی زمینیم
29:57درست میکنم
30:00آفرین
30:04جوی خوبی پیدا کردی
30:06بیا
30:06منو ببین
30:18خیلی مراقب باش
30:19چشم از در بر ندار
30:20اگه کسی اومد به هم خبر بده
30:22خودشه
30:28اصل کاریم اومد
30:30خوب خانوما و آقا یون
30:34بازی شروع میشود
30:36باشه
30:47خیالت راحت باشه
30:48پس من دیگه میرم
31:06کمال پولشو میخواد
31:11آقا حالی
31:12نمیتونیم از آقا کمال
31:13یه مدت محلت بگیریم
31:14چجوری محلت بگیرم
31:15دارو ندارشو از دست داده
31:18احمق
31:18نمیخوام دخترم
31:20به خاطرش عذیت بشه
31:21خوشحار شدم شرکت نایمد
31:28اما به جاست زنگ زدید
31:30چی میخوای اندر؟
31:31واقعا که حالی جون
31:33آدم با شریکش اینطوری حرف میذانه عزیزم؟
31:35اندر
31:36الان تو جلسم
31:37چی میخواه؟
31:38حتما الان داری همه ای تلاشتو میکنی
31:41تا از شرم خلاس چی
31:42مذارت میخوام مزاهم شدم
31:44اما باید
31:45خودتو برسونی اینجا
31:47کجا بیام؟
31:49تو هوتل بومم
31:50منتظرتم
31:51اونجا کجا هست؟
31:53بازم داری مزخ رفت میگی؟
31:55اگه کنجکاف نیستی بدونی همسر عزیزت تو هوتل با کیا قرار میذاره
31:58خب من چیزی نمیتونم بهت بگم
32:00فقط خداحافظی میکنم عزیزم مزاهمت نمیشم
32:03اندر
32:04منظورت از این حرفا چیه؟ درست حرف بزن
32:07فکر میکنم بهتره بیا یا خودت ببینی حالیت جون
32:12غربان خبر بدی گرفتی
32:18بله اندر
32:22آه زهر جون
32:24صداد خیلی ناراحت چیزی شده
32:26بابا بام شریک شدی
32:28شنیدم باز بیخبر از من یه کارایی کردی
32:30بعد میگی من تو دوسته سمیمی هستی
32:33خب عزیز دلم نمیخواستم سروپرایزم خراب شد
32:36اگه بهت میگفتم دیگه فایدهی نداشت درست میگم
32:39اما زنی زدم یه چیز دیگر رو ازت بپرسم
32:42فکر میکنی الان کمال کجاست؟
32:46مشکلی پیش اومده؟
32:48آره زهر جون مشکل بزرگی پیش اومده
32:51میدونی که من خوبی تا رو میخوام
32:54برای همین میخوام تو حقیقت رو بدونی
32:57میشه بگی چی شده؟
33:00بیا و بیا با چشایی خودت ببین
33:02ما تو هتل بومیم
33:04منتظرت هم عزیزم
33:05چرا نمیفهمی؟
33:12مجبور شدم از دستت عصبانی بودم
33:14برای چی عصبانی میشی؟
33:16تو حق نداری از دستم عصبانی بشی؟
33:18کمال
33:18تو واقعا نمیفهمی داری چی کار میکنی؟
33:21به مربیه حسودید شد به اسمش برام گول فرستدی
33:24با هم رفتیم کلوف اونجا دعوار را انداختی
33:26یه دیز به نظرت من چرا این کار رو کردم؟
33:28خواستم بهت بدی کنم؟
33:29آه حتما خواستی به هم خوبی کنی
33:31اما من متوجه نشدم
33:32هنوز نمیفهمی
33:34به خاطر دوست داشتنم این کار رو کردم
33:36هنوزم دوست دارم
33:37تو اگه منو دوست داشتی
33:40با اون زهر رو ازدواج نمیکردی
33:42اصلا خبر داری من چقدر غصه خوردم
33:47چی رو نگاه میکنی؟
34:00اولین باره که این حرفا رو میزنی
34:02دارم اینا رو میگم چون که
34:08دیگه واقعا خسته شدم از فیلم بازی کردن و عداده رو فردم
34:14دبینم جدی داری میگی؟
34:18کمال
34:18من دیگه از فیلم بازی کردن خسته شدم
34:23من هنوزم دوست دارم
34:27باورم نمیشه اینو میگی
34:30پس پس چرا
34:32خیلی منذرت میخوام
34:41نتونستم جلوی خودم رو بگیرم
34:44کمال
34:47یلیز کجا؟
35:00کمال
35:00من میرم آمادشم
35:02چی کار میخوی با کنی؟
35:04خیلی منتظر این لحظه بودم
35:05لطفا تو همینجا بمون تا من بیم باشه
35:08باشه یلیز
35:09موسیقی
35:39امیر کسی اومد یا نه؟
35:54نه نه کسی نیمده
35:55مگه میشه کسی نیمده باشه؟
35:57این در تو الان باید به حالیت خبر میداد
35:59با تلفون حرف میزد
36:00اما نمیدونم
36:02منو ببین
36:02چشم از در بر ندار
36:04کسی اومد به هم خبر بده
36:05باشه باشه فلا خدافز
36:06یلیز
36:24کمال جون
36:25دارم آماده میشم
36:27یلیز چقدر طولش دادی؟
36:28برایت یه سپرایز دارم
36:30دندون رو جگر بذار دیگه
36:32باشه
36:36خوب حالیتم رسید
36:47جانر تو برا نمیخوام تو رو ببینه
36:49خبرش رو بهت میتن باشه؟
36:51باشه
36:51حالیت
37:01اگه باز به خاطر یه موضوع مسخره منه تا اینجا کشونده باشی
37:11بیچارت میکنم اندر
37:13اگه نمیامدی پشیمون میشدی
37:15بیبریم تو
37:16چی شد؟
37:25همین الان حالیت؟
37:27با اندر اومد تو هتل
37:29واقعا اومده؟
37:30باشه ممنون
37:31فیلن خداحافظ
37:32خیلی ممنونم
37:43بگو موضوع چه؟
37:47بابا؟
37:48زهرا تو برای چی اینجا اومدی؟
37:51بابا خودت برای چی اینجایی
37:53اندر به هم گفت بیام
37:55به هر دو نفرتون گفتم بیاییم
37:57چون این موضوع به هر دوتون رب داریم
37:59الو
37:59ایلدیس
38:00همین الان زهرا هم اومد تو
38:02جدی میگی؟
38:03آیی باشه
38:04خوشحالم کردیم
38:05چقدر بده که پدر و دختر سرنوشتشون مثل همه
38:13اندر
38:16بیشتر از این موضعرف نگو
38:19هر چی میخوایی بگی بگو
38:20نمیتونم بگم
38:22چون میخوام ببینید
38:23جوابی که منتظرش این تو اتاق دو هزار و سی سد و دوه
38:27میخواییم بریم؟
38:29میدونی که چی کار کنی؟
38:47همونطور که گفتم
38:48آره آره
38:49آفرین
38:50باش سا
38:51این دردگه دارم کلافه میشم
38:56نشو به هم بگی چی شده؟
38:57سب کن و ببین اینقدر عجول نباشه
38:59عزیزم
39:00منتظر باش
39:02هلیز
39:03دارم میام کمان
39:06تا دو ثانیه یه دیگه
39:11من که این در رو باز کردم
39:15بودو برو اون یکی در رو باز کن باشه
39:17باشه
39:18گلدیز بیا دیگه
39:19اومدم عزیزم چیزی نمونده
39:21تو چشماتو ببن
39:22باشه بستم نگاه نمی کنم
39:26خب بازش کن
39:28من که کلیت ندارم
39:30اما فکر کنم در بزنیم
39:32خودشون در رو برامون باز می کنم
39:33کنم در رو بازه
39:42یهلیز
39:42چکار میکنی
40:03PYM JBZ
40:33PYM JBZ
41:03PYM JBZ
41:33PYM JBZ
42:03PYM JBZ
42:05PYM JBZ
42:07PYM JBZ
42:09PYM JBZ
42:11PYM JBZ
42:17PYM JBZ
42:23PYM JBZ
Be the first to comment