Skip to playerSkip to main content
  • 2 days ago
زندگی یلدیز با ملاقات با اندر آرگون تغییر می‌کند. خواهرش زینب کار در شرکت علیهان، شریک خلیل، را آغاز می‌کند. در حالی که یلدیز در تلاش است تا به آرزوهایش برسد، زینب به دنیای جدیدی وارد می‌شود که با اتفاقاتی روبرو خواهد شد که هرگز تصور نمی‌کرد...

یلدیز و زینب دو خواهر هستند که بسیار یکدیگر را دوست دارند. یلدیز از جوانی همیشه آرزوی ثروتمند و محترم شدن را داشته است. یلدیز به عنوان پیشخدمت در یک رستوران محبوب در میان جامعه اشرافی کار می‌کند و زینب نیز در یکی از شرکت‌ها به عنوان کارمند فعالیت می‌کند. زندگی یلدیز با پیشنهاد زنی از جامعه اشرافی به نام اندر آرگون تغییر می‌کند. اندر به دنبال زنی است تا از شوهرش خلیل آرگون خلاص شود و بتواند با معشوقش زندگی کند، و یلدیز را برای این کار انتخاب کرده است. اندر به یلدیز می‌گوید که باید شوهرش را فریب دهد و در عوض پاداشی دریافت خواهد کرد. یلدیز این پیشنهاد را که نقطه عطفی در زندگی‌اش است، می‌پذیرد. شرکتی که زینب در آن کار می‌کند، توسط یک تاجر ثروتمند به نام علیهان خریداری می‌شود. علیهان و زینب تفاوت‌ها و تضادهای زیادی دارند، اما این تفاوت‌ها به مرور زمان به تعاملات مهمی تبدیل می‌شود. اما آنچه که یلدیز و زینب نمی‌دانند این است که علیهان شریک خلیل و برادر شوهر دوم اوست. بنابراین، تصمیمات آن‌ها نه تنها بر زندگی خودشان تأثیر می‌گذارد، بلکه زندگی یکدیگر را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.

بازیگران: طلعت بولوت شوال سام اونور توناج ادعا عچی سفدا ارگینچی شفاک پكدیمیر ایرم كاهیااوغلو باریش آیتاج سینان اروجلو نیلگون ترک‌سور کیوانچ کسابالی

سناریو: ملیس جیولک و زینب گور تولید: MEDYAPIM

Category

📺
TV
Transcript
00:00اون وقت می فهمیدم که اشتباه کردم
00:04میایی از اینجا بریم
00:09که میا
00:10مشترک مورد نظر در درست هست
00:26زینب پشش خاموش
00:28باید هم خاموش باشه
00:29انتظار داشتی هم فرار کنه هم گوشیشو جواب بده
00:32نمیخواد داماد رداشو بگیره
00:35واسه همین گوشیشو خاموش کرده
00:36خیلی کش داود اصلا بهش زنگ نزنه
00:38نگذاریم
00:39عزیزم تو انصابتو خورد نکن حالت خوبه
00:42من خوبم یلیس
00:43هر روز با یه ماجره تازه سرکله میزنیم
00:46واسه همین من دیگه عادت کردم
00:47اما قبول کن زندگی با من حیجان انگیزه
00:51هیچ وقت یک نواخ نمیشه
00:52همش پر از آدرنالینیه
00:53تو با من جوانتری
00:54یلیس من آدرنالین و حیجان نمیخوام
00:58من آرامش میخوام
01:00میدونید چی عزیزم
01:06تو داری اشتباه میکنی
01:07اتفاقا خیلی هم خوب راه میایی
01:09حتی اگه یه روز ماجره نداشته باشیم
01:11باور کندلت میدیم
01:11کش فقط یه روزم که شده
01:13ما ماجره نداشته باشیم
01:14چقدر زود عروسیتون تموم شد
01:20حاصلتون سر رفت مگه نه
01:22عروسی در کار نبود که حاصل امون سر بره
01:26یعنی چی؟
01:28زینب از مرسم عروسی فرار کرده
01:30چی؟
01:30بله
01:31شوخی میکنیه با؟
01:33شوخی نمیتونم
01:34مگه میشه؟
01:35جدی جدی دارم میگم خواهر
01:37سب کن ببینم آخه چطوری
01:38یعنی ملافه ها رو به هم گره سد و فرار کرداره؟
01:42نه خیره آبجی جون
01:43مثل یه آدم عادی از در گذشته رفت
01:45کجا رفت؟
01:47سوال اصلی اینه که پیش کی؟
01:48حتما رفته پیش علیهان مگه علیهان نرفته؟
01:51نمیدارم ایشکی ازش خبر نداره
01:53آه اینطوری که خیلی بد شد
01:55حالا لامزده این دختری فسقلی
01:57میخواد انتقام این آبه رو ریزی رو از علیهان بگره
01:59به نظر من که بچه خوبی بود
02:01مگه چشوه ایشکی از حد و حدود خودشو نمیدونه؟
02:03فقط تو حد و حدود خودتو میدونی آره
02:05آره خب معلومه که من میدونم عزیزم
02:09خیلی خوب آبجی بی خیال
02:11بذار آشقا به هم برسن خوب
02:13وای جانر
02:13از پس با این آدم های سطح پایین گشتی
02:16اخلاقت حسابی عوض شده ها
02:18آشقا به هم برسن یعنی چی؟
02:20اما اشکالی نداره
02:21خودم تو رو دو روزه برات میگردونم
02:23به تنظیمات کارخونه
02:25آره میدونم در این که شکی نیست
02:27بگذاریم آبجی جون قربه میخوری؟
02:28میخورم
02:29با شیر
02:30عجب دستان جالبیه
02:34همین جوری داریم میره ما؟
02:50کجا میخوایی بریم؟
02:52میدونی؟
02:53رستش اصلا بهش فکر نکردم
02:56ببین من تو هتل میمونم
02:58میخوایی بریم اونجا
02:58یا بریم خونه خودت
02:59تو وسیلتو جم کن
03:01منم دم در منتظر میمونم
03:02های نه نه نه نمیشه
03:03من الان نمیتونم برم
03:04خونه
03:05اگه برم همه میریزن
03:06رو سرم سینجی من میکنن
03:07فیلن احسلی سال جوابو ندارن
03:09میفهمم اما
03:11میدونی که امروزم نباشه
03:13بلاخره یه روزی مجبوری
03:14قضیه رو واسه بقیه توضیح بدی درسته؟
03:16میدونم
03:17اما نمیخوایم این لحظه رو خراب کنم
03:20خیلی منتظرش بودی
03:24هرچی تو بگی
03:28چی کار کنم؟
03:29برم هتل؟
03:30نه نمیشه
03:32تا وقتی با داود حرف نزدم
03:36نمیتونم بیان پیشت
03:37به اندازه کافی ناراحتش کردم
03:39میفهمم
03:40هر جد تو بگی من همونجا میرم
03:43میدونی دلم چی میخواد
03:47علیهان؟
03:48همینجوری با ماشین دور دور کنیم
03:50یعنی جای خاصی نریم
03:51همینجوری بچرخیم با هم بیگه حرف بزنیم
03:53بعدش هم منو میرسونی خونه
03:55باشه
03:56هرچی دلت میخواد
03:58از هم بخوا زینب
03:59من اطاعش میکنم
04:01هیلدیز
04:06از زینب خبری نشده؟
04:09نه
04:09گوشیشم خاموشه
04:11به تو زنگ نزده؟
04:13نه
04:13نکنه بلایی سرش اومده باشه
04:15آیی خدا نکنه
04:17مامان زبون تو گاز بگیر
04:18دوود چی؟
04:18از اونم خبری نیست؟
04:20نه
04:20هیلدیز
04:22نکنه این آدم بلایی سر زینب بیاره
04:25مامان از قصه بافتن خوشت میاد
04:27میخواد چی کار کنه؟
04:28نمی کشتش که؟
04:29آیی خدا نکنه؟
04:30آیی خدا نکنه
04:32علیهانه
04:35آلو
04:38آبجی جون منم زینب
04:39وای مردم از نگرانی کجایی؟
04:42من خوبم آبجی جون نگران نباش پیش علیهانه
04:44میتونستین خط بزن
04:46خیلی مذارت میخوام آبجی جون
04:48خیلی خوب حالا نمیخواد آسخایی کنی
04:50خودت به مامان خبر بده باشه؟
04:52مامان الان پیش منه خونه ی توی
04:54دخترم حالت خوبه؟
04:56مامان من خوبم نگران نباشت
04:58منو ببخش از دستم اصابانی نباشت باشه
05:01هیچ کس از دستت اصابانی نیست
05:03درستش میکنیم
05:04بده به من
05:05زینب
05:06گوش کن دخترم
05:08ببین
05:08به علیهانم به گمار
05:10آقا به خودتون باشید
05:11خب میترسم دابود بلایی باشید
05:12نه مامان جون نترس
05:13چیزی نمیشه نگران نفروت بد نزن دیگه
05:16زینب جون میبوسمید بعدن حرف میزنیم
05:19باشه منم میبوسمیتون
05:21بلاخره این دوتا هم به همدیگی رسیدن
05:25آره رسیدن اما
05:27کاش این قضیه هم به خیر و خوشی تموم شو بره پیکارش
05:31دیگه چاره چیه؟
05:32داودم به مرور زمان درک میکنه
05:34اگرم نکرد من با حالیت حرف میزنم بره باش حرف بزنیم
05:37هایلیس من برم لباسم رو عوض کنم حالم بد شد
05:40میگه همیل ماست؟
05:56جونم داداش
05:57یعنی منم اگه یه دون از این موبایل های تو بخرم
06:00میتونم اصلا چی سردر بیارم؟
06:03آره داداش
06:04تو ارچی میخوای بدونی به من بگو
06:05خودم کمکت میکنم داداش
06:07من دنباله یه آدرس میکردم
06:10اونم تو استانبوله
06:11میتونی پیداش کنی؟
06:12اگه آدرس شرکت باشن راحت میشه پیداش کنی؟
06:14خب پیداش کنم
06:15خب
06:19بگو داداش
06:20میخوایی بنویسی؟
06:22باشه بنویس
06:23حالیت آرگون
06:26یا هولدینگ آرگون
06:28چطورت آدرس نوشته؟
06:31جدن
06:31دستت درده کنه میشه برام بنویسیشون
06:37آه
06:38بنویسیم
06:39خلاصه هر طور شده این قضیه ازدواجم تموم شد
06:43حالا ببینیم باید یک کار کنیم اسما خانم
06:46منظورت باباته دیگه؟
06:49دیدی؟
06:50چه زود منظورم را گرفتی؟
06:52جواب زینب را چی میخوایی بدی بهش فکر کردی؟
06:54یلدیس
06:56زینب منو نمیبخشه
07:00منم تو را نمیبخشم
07:02فقط دران تلاش میکنم که زینب نفرده
07:04اینطوری نگو تو رو خدا
07:05مامان
07:06فکر کردی چون دو روز راجع به این موضوع حرف نزدین فراموش کردم
07:09تو هیچ میدونی کاری که کردی چقدر بده؟
07:13چطور میتونی اینقدر راحت باشی؟
07:15راحت نیستم
07:16من دلم خون دخترم
07:17مجبورم سرعتم و با سیلی سرخ برم
07:19حالا تو بایدم نراحت باشی
07:20یلدیس
07:21تو رو خدا منو تنها نزار
07:23دخترم من بدونتونم زندگی کنم
07:25بدون زینب نمیتونم زندگی کنم
07:27خودت که میدونی
07:28اون مثلتون لچبازه
07:30ها که بفهمه منو نمیبخشه
07:31مامان نمیتونم بیشتر از این به زینب دروغ بگم
07:33اگر به فهمه من از ماجره خبر دارم اصابانی میشه
07:36باید یه راهی باشه
07:37یلدیس خواهش میکنم
07:38یه راهی هست
07:39اونم اینه که فردا همه چی رو به زینب بگیم
07:51کمک کنم
07:52فقط میخوام این ماجره هرچی سریتر تموم بشه بری
07:54باشه هرچی تو بگی
07:57با آقا حالیت صحبت
07:58وقتی ما باش حرف میزنیم بهتر حالیت هم پیشمون باشه
08:00باشه زینب پیشه اون نمیتونه چیزی بگی
08:02تو اینطوری فکر کن
08:03بگذاریم سعی میکنم تو یکی دو روز دیگه قضیه رو حلش کنم
08:07باشه ممنون دخترم
08:09من نمیخوام به تو کمک کنم
08:10فقط به خاطر زینبی
08:12آی
08:19حالا علیهان و زینب با هم ازدواج میکنن
08:22و یه عالمه بچه لوس به دنیا میارن
08:25چقدر مزخره
08:26خدا کنی این دوتا هرچه زودتر با هم ازدواج کنم
08:29من که دیگه از این ماجره خسته شدم
08:31آبجی بزنی ازدواج کنن که نوبت به جوانه سخت دلی مثل من برسه
08:34ببین چی میگم
08:38اگه بخوای فکر ازدواج رو بکنی
08:40خودم قیم قیمت میکنه
08:41ای بابا آبجی جون
08:43آخه این چه حرفیه که تو میزنی
08:45به جایی این که بخوای عروسی برادرتو ببینی و خوشحال باشی
08:48ببین چی داریم
08:49ای بابا ببین آبجی
08:50این آرزوی براورده نشده
08:52این که تو دل منه دیگه داره کفریم میکنه
08:54دیگه نمیدونم چطور باید به توضیح بدم که حالیت کنم
08:56هنوز برای تو خیلی زوده
08:57حالا حالاها باید پیش من بمونیم
09:00آبجی جون
09:01خب من که پیشت هم
09:03از این به بعد باید بیشتر حواسمون رو جمع کنیم جانر
09:07هیچ کس نباید از گذشته من و کایا بویی ببره
09:11کسی خبر نداره
09:12تو من و کایا دیگه که
09:13آهان تو من و کایا
09:15دیگه کی خبر داره
09:16طولین
09:17طولین دیگه کیه
09:19همین زنی که سال هست داره تو شرکت حالیت کار میکنه
09:21از کارمنده قدیمیه
09:23آه فهمیدم کدوم طولین رو میگی
09:25میگی ببینم مگه تو چند سال پیشون از شرکت بیرون ننداختی
09:29هر کاری از دستم برمی اومد کردم که بره اما نشید
09:32بیرونش نکر
09:33هره متاسفانه
09:34پیرزن تازه باز نشسته هم شده اما باز تو شرکته
09:37نمیدونم آشغ حالیته اتمن
09:39نه بابا اگه این طور بود دیگه بعد این همه سا باید ناامید میشد
09:43میخوام دیگه خوشحال باشم
09:46تو این مدت اونقدر به این سخت گذش که
09:48میخوام از این به بعد همه چی تو زندگی ماسون باشه
09:51میدونی که وقتی ما با همیم همچین چیزی ممکن نیست
09:53چرا ممکن نیست
09:55از روزی که من و تو با همیم چی تو زندگی من آسون بوده
09:58از این به بعدم نمیشه
10:00اما مهم نیست
10:03همونطور که تا به امروز جلی سختی ها و مشکلت وایستدیم
10:06از این به بعدم بایم میسیم
10:07به همین راحتی نگرانه هیچی نباش
10:10اما من دیگه نمیخوام سختی بکشم
10:13زندگی که آسون و بیدغدغه نیست
10:16خب چرا نمیگی دوتایی از احده همه چی برمیاییم زینب
10:20نمیدونم
10:22میتونیم از احدش بر بیام
10:24میتونیم
10:25با توجه به سختی هایی که پشت سر گذاشتیم
10:28میتونیم
10:29ناره
10:31اولین باری که تو رو انقدر محکم و مسمم میبینم
10:37منم اولین باری که تو رو انقدر ترس رو میبینم
10:40الان انگار من تو شدم و تو من
10:44لابد از تصدیرات جدهی
10:48جامون عوض شده
10:49آره پس دیگه میتونیم همدیگر رو کامل کنیم درسته؟
10:53آره
10:53بعدشم میریم تو
10:56خونه ای که آرزو شدشتیم و با همدیگه زندگی میکنیم
11:00منصورت کدوم خونه است؟
11:03نکنه یادت رفته زینب؟
11:05نه یادم نرفتم
11:06اما فکر میکردم حتما تا حالان اونجا رو فروختی علیهان
11:09من هیچ وقت از خودمون نامید نشدم
11:14خونه رو نگه داشتم نفروخدم
11:16ساخت و سازشم از این به بد دوباره ادامه پیدا میکنه
11:20یعنی اونجا خونه ما است؟
11:23البته که خونه ما است
11:24بیا اینجا
11:27یلدیس هنوز از زینب خبری نشده؟
11:46حالا تو چرا اینقدر نگرانه زینبی عزیزم؟
11:49اون کجا شجیبه؟
11:50خب اولین باریه که میبیرم یه دختر از عروسیش فرار میکنه
11:53آیی عزیزم منم خیلی کنجکاون به خدا
11:56کی از عروسیش فرار کرده؟
11:58زینب فرار کرده عزیزم
11:59یعنی بهتری بگیم از ازدواجش منصرف شده
12:02جده میگو نسا فیلم ها؟
12:04بس دیگه کشش ندید
12:06یلدیس با زینب هفت زده همه چی رو براهه؟
12:09داییم چی؟
12:10داییتم حالش خوبه
12:11میبینم که از این اتفاق خیلی خوشحال شدید لیله خانم
12:14خب بابا به نظر شما هم خیلی رومانتیک نیست
12:18آره رومانتیک اما تکلیف داود بیچاریشی میشه
12:21عزیزم عشق همینه دیگه
12:23به هر حال دل یه سریان میشه
12:24خوبه به خدا
12:25به خوهر خودت که میرسه میگه عشق همینه
12:27به ما که میرسه قیامت بپا میکنی
12:30تو یکیو پیدا کن باش فرار کن
12:33خودم تشفیقت میکنم
12:34بس دیگه تماموش کنین غزاتونو بخورین
12:37اینقدر موضوع کش ندین
12:38ماشه عزیزم
12:39بس من یه موضوع دیگر رو مطرح میکنم
12:42سرگرد ازدواجمون نزدیکه
12:44موافقی جشت بگیریم؟
12:47آره موافقم
12:48آره خوب
12:49یه لیس پایه جشن و مهمونیه
12:51عاشق این چیز هست
12:53چیکار کنیم جشن نگیریم؟
12:54چرا بگیرید بگیریم
12:56فقط کیا رو دعوت کنیم
12:59میخواه یه جشن خودمونی باشه
13:00یا مهمونم دعوت کنیم ها؟
13:02من از کجا بدونم عزیزم
13:03خود ببین چی دوست داری
13:04باشه
13:06پس
13:07زرین میاد
13:09زرین رو دعوت میکنیم
13:11زینب و علیهانم میان
13:12دیگه کیا رو دعوت کنیم
13:14این بلاخره چند نفر رو پیدا میکنم
13:16ما کایام هست
13:17آره آقا کایام بیاد
13:19من خیلی دوستش دارم
13:20گرچه ما مانم ازش خوشش نمیان
13:22کایانم دعوت میکنم
13:23رستش همه چی رو به راه اما
13:25از رفتارای اندر سردر نمیارم
13:28خوب چرا سردر نمیاری؟
13:30عشق شما که خیلی بزرگ بود
13:32نه منصورم این نیست
13:33منصورم اینه که
13:34از من میترسه
13:35عجیبه
13:36آخه چرا باید از تو بترسه؟
13:38چه میدونم
13:39در مورد پسرش عریمه که
13:41اصلا نمیخواد بهش نستید
13:42خوب چرا؟
13:43نمیدونم چی تو سرش میگذره
13:45پس همه جوره از حضورتو ناراحته
13:49آره دقیقا
13:50حضورم ناراحتش میکنه
13:51من نمیفهمم
13:52سالها از اون مجاره میگذره ارهان
13:54به نظر تو رفتارش
13:56خیلی بچهگاه نمیست
13:57این چه رفتاریه؟
13:57راستش منم سردر نیه وردم
14:00اما
14:00اونطور که من فهمیدم
14:04یا این زن هنوزم نسبت به تو احساس داره
14:07یا فکر میکنم
14:09راضی هست که نمیخواد برملا بشه
14:11دوبله شده در
14:13افصدیو جم
14:14چه راضی میتونه داشته باشه؟
14:19ارم جون
14:20میگم از وقتی برگشتی همش تو اتاقی
14:24دلمون برای تایم میشه بابا
14:25چرا نمیه پیش ما بشینی؟
14:27یکم گیتار تمرین میکنم
14:28این روزا خیلی به گیتار علاقه من شده
14:31گرچه قبلنم دوست داشتی اما
14:33احساس میکنم از وقتی برگشتی بیشتر گیتار میزنی
14:36آره همینطوره
14:37راجبه اش با آقا کایه منشورت کردم
14:39اون تو این کار خیلی خیلی خبره است
14:41گفت اگه میخوام در زمینه این موسیقی به جایی برسم
14:45باید خیلی تمرین کنم
14:46آره کاملا درست گفته
14:48آقا کایه واقعا آدم اصیل و با فرهنگ و با معلوماتیه
14:51آخه چرا مامان دوستش نداره؟
14:53اون که آدم خیلی خوبیه
14:54نمیشه گفت دوستش نداره
14:56فقط نمیخواد من باش سمی میشم
14:58چرا؟
14:59مثلا اگر تو پسر من بودی من از خودم بود با کایه سمی میبرشی
15:03اون چرا نمیخواد؟
15:06چیزی شده؟
15:08از این که برگشتی پشیمون که نیستی؟
15:11نه جونم چرا باید پشیمون باشم؟
15:13خیریم خوشحارم
15:14اومدم کارام آنجام بدم
15:15تازه اونجا حسلم سر رفته بود
15:17درمم برای اینجا تنگ شده بود
15:19باور میکنی الان اینجاست؟
15:26کی؟
15:27این در
15:28کدو میزو برای ما رزف کردید؟
15:32دیدمشون اونجا
15:38خیلی ممنونم
15:39بچه ها؟
15:41ببین که اینجاست
15:42آرهان جان
15:45این در
15:46حالت چطوره؟
15:49ببینم که سال به سال جوانتر میشی
15:51جدا
15:52خیلی لطف داری
15:53ببینم چی کارا میکنی عزیزم
15:55هیچی از وقتی که
15:57کایا برگشته منم
15:58یواش یواش از لاکم اومدم بیرون
16:00میبرمش گردش
16:02خودمم باش میگردم
16:03چقدر خوب
16:05وقت بخیر کایا
16:06وقت بخیر
16:07میخوام بگم که با ما باشم
16:14اما
16:14کویا جوزتاد منتظرم
16:17آره همینطوره
16:18شب خوبی داشته باشیم
16:20من دیگه باید برم
16:21میبینم اتون
16:23خوش بگذاره بابای
16:24سلمانسیزم
16:30اندر
16:40اینی که داشتی
16:42هنم باش حرف میزدی کیه
16:43کدوم
16:45اویی که باش حرف میزدی نه
16:46بقل استیش
16:47میپرسه کدوم
16:49خب معلومه میخواییم آمار کدومشون رو بگیریم
16:52فهمیدم منظورتون کایی هستاره
16:56جدن ازش خوشتون اومده
16:58آشقش شدیم
17:00اندر
17:00مگه کوری
17:02طرف خالده جذابه
17:04راستش چون پیش من کار میکنه
17:08به چشم دیگه ای بهش نگاه میکنم
17:09مگه با شما کار میکنه
17:12حالیت از لندن و بردتش
17:14مدیرامل جدیدمونه
17:16متحله یا مجرد
17:19دوست دختر داره
17:20راستش نمیدونم
17:23اصلا برا من مهم نبوده
17:25اندر
17:27حاله که اینجاست کاش
17:28با همون آشنش میکردی
17:30راست میگه
17:31ببینم
17:36روش شما که انتظار ندارین
17:38با کسی که پیشم کار میکنه
17:40همچین صحبتهایی بکنم
17:41ها
17:41وای بس کنین دیگه تا رو خدا
17:46ببینم مگه قهطی آدم اومده
17:48حالا او همچین آشده هنسوزی هم نیستش نه
17:51خیلی هم هست
17:52زینب
18:15زینب
18:19ماما
18:20جونم دخترم
18:22دختر قشنگم
18:23خیلی متاسفم مامان جون
18:25بیا
18:26بیا
18:28بده
18:31از دستم که حصبانی نیستی
18:34حصبانی بودن چه فایدهی داره
18:35چیزی که درست نمیشه حال کاریه که شده
18:38کاش اینطوری نمیشد
18:39بیا بشین
18:43بعد رفتن من چی شد ماما
18:46میخواستی چی بشه
18:47قیامت شد
18:48مادر داوود تا فهمید از حوش رفت
18:51ای بابا
18:52تو با داوود حرف زدی
18:55نه ماما
18:56امروز که نمیشد با شرف بزنم
18:58خودم فردا با شرف میزنم
18:59میخوای منم بیا
19:00تو بیایی که چی بشه ماما
19:02خدایی نکرده اگه بلای سرت بیاره چی من خیلی میترسم
19:06نه ترس مامان جون داوود همچین آدمی نیست
19:08تو اصلا نگران نباش
19:10من که اینطوری فکر نمی کنم
19:12نه مامان جون اگه با شرف بزنم
19:14درکم میکنه نگران نباش
19:16مامان جون خیلی خستم
19:18میرم دوش بگیرم
19:19بعدش هم بخوابم
19:20فردا حرف بزنیم خود
19:21باشه
19:23استراحت کن
19:25علیان چطوره؟
19:27همیشی رو به راهه؟
19:28آره
19:30بوره استراحت کن
19:32شب خیر
19:33شب خیر
19:34حالیت؟
19:47بله
19:48سب کن منم میام عزیزم
19:49اول صحبی کجا میری؟
19:52منم با هات میام سر کار عزیزم
19:54واسه چی؟
19:55آیسل جون اون پالتو سفیده ی منو بیار اجله کن
19:58کجا داری میری؟
20:00چی کار داری؟
20:02اندر که میاد مشکل نیست
20:03من میام مشکل پیش میام
20:04یه دیز
20:04اندر اونجا کار میکنه
20:06من چه بخوام چه نخوام
20:07مجبورم تعملش کنم
20:09بیارش عزیزم
20:12خب منم زنتم
20:15چی میشه منم با هات بیام
20:16تو میخوایی تو شرکت کار کنی؟
20:21چرا به فکر خودم نرسیده بود؟
20:25فکر بریم نیستا
20:26میتونم کار کنم
20:28یلیس
20:29این اواخر واقعا عقلتو از دست داری؟
20:31باشه حالیت
20:32حد اقل بذاری یه قهوه بخورم
20:34باشه بیا
20:35رسته ای طولین خانمم عمل کرده بود
20:39همه رفتن عیدتش
20:40من نتونه استم برم
20:41بیرم یه سر بهش بزنم حالشو بپرسیم
20:43خوبه خوب بلدی بهونه جور کنیم
20:45عزیزم بهونه نیست که
20:47زینب حرفم و گوشگان
20:49من صلاح نمیدونم تو تنهایی بری اونجا
20:52مامان جون گفتم که نگران نباش چیزی نمیشه
20:55داود اصلا هم همچنه تمی نیست
20:57هیچوقت من از ایت نمیشه
20:57میبین دخترم این آدم ها به رسم و رسومشون پای بندن
21:00بنده خدا جلی فک و فامیلش بیابرو شد
21:03مگه میشه فراموش کنیم؟
21:03خیلی خوب مامان باشه اینجوری نگو دیگه
21:06اما حقیقت همینه زینم
21:07باشه خوب من خودم هم به اندازی کافی شرمنده هم که دلشو شکستم
21:10چطوره با علیهان بری کشه؟
21:12این که محال ممکنه
21:13اما خطرناکه تنهایی باشی بدی اونجا
21:15ببین مامان جون
21:16اگه من علیهان رو بردارم با خودم ببرم
21:18ممکنه داود یه چیزی بگه
21:19علیهانم عصبانی بشه
21:20برگرد جوابشو بده
21:22اون وقت کار به دوا و کتکاری میکشه
21:24تازه من خودم میدونم چطوری باید با داود حرف بزنم
21:27تو نگران نباش
21:28باش دخترم هر جور راحتیم
21:30باش
21:30حالا صبونتو بخور
21:32میخوایی بیه تو اتاق من؟
21:40وای حالید باشه من نمیم خودت برا
21:42چطوری که آیا؟
21:42سلام آقا حالید
21:43سلام آقا که آیا
21:44سلام یلیز خانم حالتون چطوری؟
21:46خوب هم ممنون شما چطوری؟
21:47خیلی ممنون
21:48مجددا بهتون تبریک میگم
21:50عروسی چطور بود؟
21:52عروسی به هم خورد
21:53اتفاق بدی نیفتده بود
21:55خدا رو شکه همه سال من
21:56فقط خواهرم از تصمیمش مطمئن نبود
21:58بگذاریم
22:00بریم تو اتاق
22:01با اجازه
22:03خواهش میکنم
22:04چطوری حزیزم؟
22:11ممنون خوش اومدید یلیز خانم
22:13این در اومده
22:13بله اومده هم بهشون خبر نده
22:15نه نه بهش خبر ندیه
22:16باشه
22:17اون بیشتر دوست داره من سپرائزش کنم
22:19ببین الان خوشحال میشه
22:20باشه
22:21خسته نباشی
22:24هلو
22:30آه
22:31خوهر عروس فراری اینجاست
22:34گفتم حالا که تا اینجا اومدم
22:36ببینم کارمندم اون کارشون رو خوب انجام میدن یا نه
22:39باز که با مزه شدی
22:41یلیز جون
22:42بعد آبه رو روزیه دیروز فکر میکردم
22:44دیگه از خونه بیرون نمی آی
22:46میدونم خیلی ناراحت شدی
22:48برای این که از علیهان طلاق نگیری
22:50هر کاری کردی
22:51یلیز جون من اگه میخواستم با علیهان بمونم
22:56تا الان خاله شده بودی
22:57یا داشتی از بچه های زینب و داود نگهداری میکردی
23:00عزیز دلم باورت میشه
23:02خسته نشدی از این همه اعتماد به نفس کازه
23:06خب چون که حقیقته
23:09نو
23:10ایتس می
23:11حالیت که میگفت شما قدیما با هم همکار بودید
23:13میومدم اینجا آقا کایا رو دیدم
23:15آدم خیلی خوبیه
23:16تو چرا ازش خوشت نمیان
23:17چرا خوشم نیاد
23:20به من چه
23:21من احساس میکنم رابطتون شکرابه
23:23اشتباه میکنم این در
23:25معلومه که اشتباه میکنی عزیزم
23:28اون یکی از کارمندهای متخصص این شرکته
23:32چرا باید رابطت هم با اون شکراب باشه
23:34حالیت که میگفت شما قدیما با هم همکار بودید
23:38یعنی با هم دوست نیستی
23:39نه دوست نبودیم
23:41وقتی من اینجا کار میکردم
23:43خب آره اونم اینجا بود
23:45اما در کل شاید یکی دو بار دیده بودمش نبیشتر
23:48و از اون گذشته
23:49با ما هیچ کدوم از کارمندهای شرکت
23:52سمیمی نمیشم عزیز دلم
23:54تو که بهتر میتونی
23:55آفرین به تو
23:57خب حالا که از طرف تو هم تعییدیه گرفتم
24:01میشه منو تنها بذاری
24:03میخوام یکم به کارام برسم
24:04میدونی که من کار میکنم
24:06تا میتونی کار کن تا ما پول بیشتری در بیاریم
24:09به هر حال وقتی هدیه گرفتنه
24:10سالگرد ازدواجمون نزدیکه
24:12امیدوارم موفق باشی
24:14خداحافظ
24:15از کارت سر در میارم این در
24:24آقا کایا
24:27تشریف میبرید؟
24:29آره دیگه کسی رو پیده نکردم
24:31یه فنجون قهوه مهمونم کنه
24:32حالیتم که خیلی سرش شلوقه
24:34بفرمایید مهمون من باشید
24:35عالی میشه
24:36بفرمایید
24:37بفرمایید
24:41همینجا میشینیم
24:46قهوتونو چطور مل میکنید؟
24:48ساده باشه
24:49دوتا قهوه ساده رطفاً
24:55ممنون
24:56شما خارج از کشور زندگی کردید
25:00اینجا فامیل آشنا نداریم؟
25:02نه فامیل که ندارم
25:03چند تا دوست سمیمی داشتم اما چون خیلی وقت هم دیگر ندیدیم فرموشم که
25:07در خونه ما همیشه بروی شما بازه
25:09اگه چیزی لازم داشتین حتما به همون بگین
25:12عریم هم شما رو خیلی دوست داره
25:14وای عریم واقعا بچه فقرادهیه
25:16منم خیلی دوستش دارم
25:18خیلی هم با استعداده؟
25:19شما قبلا با مدرش هاشنا بوده دیگه درسته؟
25:23با اندر؟
25:24بره
25:25یعنی قبلا هم اینجا با هم کار میکردین
25:29آخه اندر اینطوری به هم گفته
25:31نه اون زمان ها این ساختمون نبوده همه با هم بودیم
25:34چه جاله بعد سال ها دوباره با هم همکار شده
25:38بره همینطوره
25:39پس دوسته یه قدیمی هستین درسته؟
25:45بره
25:46بره حتی اندر با معرفی من اومده بود تو این شرکت
25:50بس که اینطور
25:51فکر کنم اینو شنیده بودم
25:55بازم تنها شدیم دخترم
26:07نه؟
26:08منم مثل تو انگاری تو قفصم
26:13داداش کاش امروز نمی اومدی سر کار
26:16من حالم خوبه یعنی دیدن ماشین حالم رو بهتر میکنه
26:20قربان تو بیرون منتظر باش
26:39اگه کسی خواست بیاد تو نظر باشه
26:42داوود
26:53بلاخره به علیانت رسیدی
26:56چرا این کار کردی زینم؟
27:02داوود من واقعا متاسفم
27:06میدونم ازم متنفری
27:10حب هم داری اما
27:12قدقل میتونستی قبل فرار کردن همه چیو به من بگی؟
27:16میدونم حق داری
27:20همه اینا تقصیب منه
27:23اما من فکر کردم میتونم
27:27فکر کردم میتونم کسی دیگه یه دوست داشته باشم
27:31ولی نتونستم
27:34سعی کردم اما نشد
27:36کاش این کاره نمیکردی زینم
27:40داوود من واقعا نمیدونم چطوری باید جبران کنم
27:44اما باور کن تصمیمم هیچ ارتباطی به تو نداشت
27:47کنگ تو
27:48میخوای اون جمله که معروفت هم بگو
27:51که من لایق تو نیستم تا همه چی تکمیل بشه
27:54داوود باور کن من از این که تو خونوادتو ناراحت کردم خیلی متاسفم
28:03گافیه
28:04همه چی تموم شد
28:14تا دیروز انتخابتو کردی
28:18و با این انتخابت خروره
28:22منو لح کردی
28:23آبرومو به باد دادی
28:26اما فهمیدم که به زور نمی شاشخ شد
28:31من نمی دونم چی باید بگم
28:36حرفی برای گفتن نمونده
28:38خوادتو خسته نکن
28:40میتونی منو ببخشی داوود
28:46فکر نکنم
28:52اگه حرف دیگهی برای گفتن نداری میتونی بری
28:57نباشه
29:02امیر
29:20علیه ها نیست
29:22زینب هم نیست
29:24شت میگه ما
29:25مکن داوود هر داشونو گیرا برده با اصله کشته
29:28ای بابا ها چرا اینقدر دریوری میبافی
29:30هیچ میتونی چی داری میگی
29:32با اصله کشته یعنی چی
29:33آقای امیر
29:35از اون عروسی گربه که فرار نکرده
29:37عروس فرار کرده
29:38میدونی قال گذاشتن آدمی مثل داوود یعنی چی
29:40وای من دیگه کلافه شدم
29:42جان عزیز ترفایی خوب بزن
29:44ببین منو
29:44میگم چطور بریم یه سر به داوود بزنیم
29:55من دیگه نمیخوام خودمو قاطی این ماجرهای شکسته اشقی کنم
29:59منو بیخیاف چونم
30:00بابا من دارم یه رو قیم قیمم رو میکنه
30:02تو چی داری میگی
30:03راست میگی
30:04پاشو پاشو بدین
30:04پاشو
30:05رحبه همون
30:07باشه
30:08بدا
30:11ایوال بابا
30:19باز خودش
30:20کاخ سلطنتی درست کرده
30:25باز خودش
30:55بگو پدر خانومت اومد
30:57باشو دخترم باشو
31:00برو بگو من اومدم
31:02اگه بفهم منتظرم گذاشتی
31:03خیلی عصبا نمیشه
31:05آقا حالید مهمون دارین
31:14کیه
31:14خودشون گفتم پدر خانومتون هستن
31:18بگو بیا تو
31:19بفرمایید
31:24حالت چطور حالید خواهد؟
31:28خیل باشه مصطفا
31:29یه بار اومدی ملاقات هم
31:31بعدش فرام روشن کردی
31:33آدم با پدر خانومش
31:34اینجوری رفتار نمی کنه
31:36فکر می کنم
31:37بندازه کافی بهت
31:37رسیدگی کردم
31:38از طریق مطین
31:40یه چک درست
31:41برات فرستده بودم
31:41با اون چک موبایل برای خودم خریدم
31:48بعدم به لطفی موبایل خیلی جزا رو فهم می دم
31:52حالا چی می خواهد؟
31:54اوه
31:55تو هم اصلا نه listsیار
31:57وقت من رو نگیر
32:00قول
32:00حالید او
32:01تعالید نبیده؟
32:02تو از این دریا فقط یه دونه ریک به من دادی
32:05حالیت خان
32:06من با اون پول تو استانبول
32:09حتی خونم نمیتونم بگیرم
32:10من اون پول رو دادم که تو شهر خودت خونه بخری
32:13اینجا شهر گرونیه
32:15استانبول لغمه دهنه تو نیست
32:17بی خیال بابا
32:18یه داماد پول دار مثل کوف پشت هم بایستده
32:21چیزی نمیشه
32:23ببین موسفا
32:24اگه سرتو به اندازی پایینو همین جوری
32:26پاشی بیه اینجا به هیچ نتیجهی نمیرسی
32:30باید با همین سر کنی
32:31واسه دخترم هم همینقدر خصیصی
32:33حرفو کش نده
32:34بیشتر از این نمی کنی ازم باج بگیری
32:37حرف آخرت همینه
32:39آره اگه به دردت بخوره
32:41خیلی خوب
32:44هرطور ملت حالیت خوام
32:46دیگرم این طرف رو پیداد نشه
32:47دوبله شده در
32:51استدیو جیر
32:52در این مورد هیچ قولی نمیدم
32:55چون احتمالا
32:57قبل از این که من بیام اینجا
32:59تو خودت دوتم میکنی
33:01حالیت خوام
33:02به سلامت
33:04ایوالله
Be the first to comment
Add your comment

Recommended