Skip to playerSkip to main content
  • 4 days ago
زندگی یلدیز با ملاقات با اندر آرگون تغییر می‌کند. خواهرش زینب کار در شرکت علیهان، شریک خلیل، را آغاز می‌کند. در حالی که یلدیز در تلاش است تا به آرزوهایش برسد، زینب به دنیای جدیدی وارد می‌شود که با اتفاقاتی روبرو خواهد شد که هرگز تصور نمی‌کرد...

یلدیز و زینب دو خواهر هستند که بسیار یکدیگر را دوست دارند. یلدیز از جوانی همیشه آرزوی ثروتمند و محترم شدن را داشته است. یلدیز به عنوان پیشخدمت در یک رستوران محبوب در میان جامعه اشرافی کار می‌کند و زینب نیز در یکی از شرکت‌ها به عنوان کارمند فعالیت می‌کند. زندگی یلدیز با پیشنهاد زنی از جامعه اشرافی به نام اندر آرگون تغییر می‌کند. اندر به دنبال زنی است تا از شوهرش خلیل آرگون خلاص شود و بتواند با معشوقش زندگی کند، و یلدیز را برای این کار انتخاب کرده است. اندر به یلدیز می‌گوید که باید شوهرش را فریب دهد و در عوض پاداشی دریافت خواهد کرد. یلدیز این پیشنهاد را که نقطه عطفی در زندگی‌اش است، می‌پذیرد. شرکتی که زینب در آن کار می‌کند، توسط یک تاجر ثروتمند به نام علیهان خریداری می‌شود. علیهان و زینب تفاوت‌ها و تضادهای زیادی دارند، اما این تفاوت‌ها به مرور زمان به تعاملات مهمی تبدیل می‌شود. اما آنچه که یلدیز و زینب نمی‌دانند این است که علیهان شریک خلیل و برادر شوهر دوم اوست. بنابراین، تصمیمات آن‌ها نه تنها بر زندگی خودشان تأثیر می‌گذارد، بلکه زندگی یکدیگر را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.

بازیگران: طلعت بولوت شوال سام اونور توناج ادعا عچی سفدا ارگینچی شفاک پكدیمیر ایرم كاهیااوغلو باریش آیتاج سینان اروجلو نیلگون ترک‌سور کیوانچ کسابالی

سناریو: ملیس جیولک و زینب گور تولید: MEDYAPIM

Category

📺
TV
Transcript
00:00حالیت میخوام در مورد یه چیزی با هات حرف بزنم
00:02میشنوم
00:07من از کار کردن طولین اصلا رازی نیستم
00:11خب که چین
00:12حالیت اینم جواب منه
00:14اخیران خوب دقت کردم
00:16اصلا دل به کارش نمیده
00:18فکر و ذکرش قیبت کردنه
00:20حرف میبره حرف میاره
00:21طولین آرامش رو از پرسونل شرکت گرفته
00:24یعنی هر وقت نگاش میکنه
00:26نبینم یه گوش وایساده و داره قیبت میکنه
00:29به تو چه ربتی داره
00:32بذار اون قیبت کنه
00:34تو چی کار داری
00:35چون عضوه حیعت مدیری
00:38نمیتونی تو کار من دخالت کنی
00:41از رفتارش کلافه شدم
00:44نه فقط من
00:46همه از این کارش کلافه شدم
00:47من تو شرکت کسی رو نمیخوام که حرف ببره
00:50و بیاره جب شرکت رو به هم بزنه
00:52چون تو نمیخوای
00:55کارمند قدیمی من نمیتونم اخلاس کنم
00:59منم چون پشتش به تو گرمه
01:01برای خودش ول میچرخه
01:02با این کارش نظم شرکت رو به هم میزنه
01:04اندر
01:05تموم شد؟
01:07نه خیر تموم نشد
01:08حالا که هرچی میخوام انجام نمیشه
01:09میتونم بپرسم من برای چی تو حیعت مدیره هستم
01:12به خاطر این که به موقش
01:14همه صحامت رو به من باگذار کنی
01:16دلیل دیگه این نداره اندر
01:18سرام
01:27به خاطر یه موضوعی چند دیگه وقتیتون رو میگیرم
01:30باشه باشه
01:31اندر داری میره
01:32آ آ نه نه نه
01:35وایسا
01:36یه لحظه نرو
01:37ها یه سوالی ازت داشتم
01:39تو تورین خانوم و تو منابع انسانی میشنسی درسته؟
01:42بره
01:43اونو اخراج کنم
01:45چرا؟
01:48اندر خانوم میخواد اون اخراج بشه
01:50من مخارفم
01:55خیلی ممنونم کایا
01:57شنیری اندر خانوم
02:00کسی مثل تو فکر نمی کنه
02:02آکی خسته نباشی
02:04ممنونم
02:05بیا
02:07آه
02:11میبینی دادش
02:12چه اتفاقایی به سرمون اومد؟
02:15واقعا
02:15هنوز باورم نمیشه
02:16اصلا تو مخیلم نمیگوش
02:18خدا بدور کنه
02:19داود دیوونه میشه
02:20آره
02:21دیده نمیتونه قضیه رو جمع کنه
02:22گفته حال همه رو یه جا بگیرم
02:24همینطوره
02:24وقتی ما رفتیم پیشش
02:25خیلی آروم بود
02:27من بهش شک کردم
02:28آره
02:28امیر منم همیشه از آدم های ساکت و آروم
02:30خیلی میترسم
02:31اونم حالا خواسته؟
02:33به زور زینبو به دست بیاره
02:34آره واقعا
02:36درسته
02:36فهمیدن این که زینب علیانو چقدر دوست داره
02:38خیلی کار سختی نیست
02:40نگاش کنی متوجه میشه
02:41نا درست میگی
02:42آره همینطوره درست میگی
02:43اما خب
02:44عشق آدمو کور میکنه
02:46معلومه نتونسته بفهم
02:47درسته
02:48آخه
02:49راستشو بخوای از طرفیم دلم براش خیلی نسوزه
02:51چه میشه کرد؟
02:52زندگی همینه
03:01یه طرم سیخ میشه
03:02داداش
03:03از خودم که نمیگم از اینترنت یاد میده
03:05آه
03:05یعنی کوپی میکنی؟
03:07آره
03:07منم فکر کردم فیلسوفی
03:09فیلسوف که هستم
03:12خونه را پسندیدی؟
03:14همه
03:14پسندیدم
03:15نظر چی را اجرش کنیم؟
03:17بگیریم
03:18اما میدونی که
03:18تو وقتی مامانم پیشمه
03:20من نمیتونم با تو بمونم
03:21اونو که میدونم
03:22فیلنم مندگاره
03:24منم اینطوری حس میکنم
03:25اینگار اصلا قصد نداره بره
03:27یعنی حدودا تا که؟
03:28منم نمیدونم علیهان
03:30نمیتونم بهش بگم
03:32منتظرم تو بری تا من برم
03:33با علیهان زندگی کنم
03:34ممکنه منتظر ازدواجمون باشه؟
03:37اگه اینطوری هم باشه
03:39ولی ما قرار نیست به خاطر اون ازدواج کنیم
03:41چی کار کنیم؟
03:42تا وقتی بره باید از همدیگه جدا بمونیم
03:44فهمیدم چی میخوایی بگی
03:46رازی ازدواج کنیم
03:48اما جدا نمونی مارد؟
03:49همینطوره
03:51بعد تا میترسم بگی
03:52اشتباه کردم که تو ازدواج با تجاره کرده
03:54منم به موقعش یه فکری براش میکنیم زینب
03:56علیهان
03:57باشه عصبانی نشو
03:59میگم ازدواج کنیم دوام میکنی
04:01عجب آدمی هستی
04:02چون میدونم هدف چیه
04:03باشه قبول
04:04از این به بعد مامان تو من و تو
04:06همه جا با هم میریم
04:08خوهرم هم بیاد اکیپمون تکمیله
04:09علیهان ببین چی میخوام
04:11بگم باید یه روزی چهارتایی با هم دیگه بریم ریستورانی جایی باشه
04:13باشه باشه منم همینو گفتم
04:15یه روز خونه شما یه روز خونه ما
04:17خیلی خوش میکسره نه؟
04:19علیهان من الان دارم جدی حرف میزنم
04:21باشه قبوله
04:23به خوهرم میگم یه روز بریم ریستوران
04:26باشه خوبه
04:27مامانم هم میخواد ببینتش
04:28از من فرصت نشده که دوتاشون با هم دیگه آشنا بشه
04:32باشه آشنا میشه
04:34زینه
04:40خوبه که پیشمی
04:47حالت خوبه عزیزم
04:50علیهان خواهش میکنم اون قضیه رو باز نکنی
04:54وقتی یادم میفته حالم بد میشه
04:56فرض کنیم اتفاقی نیفتده باشه
04:59باشه زینه
05:01ممنونم
05:03الان خیلی بهترم
05:07الان میخوام عشقم رو ببرم کاری که خیلی دوست داره رو انجام بده
05:11چه کاری رو خیلی دوست دارم علیهان؟
05:13قضا خورده
05:14فکر خوبیه
05:18عشقم؟
05:20از این طرف ها؟
05:22با یه خبر خوب اومدم
05:23چی هست؟
05:28مامانم با بابام حرف زده
05:29رازیش کرده بذاره بره
05:31واقعا بیره؟
05:32آره
05:33احتمالا دیده تو تردش کردی
05:35منم دکش کردم تصمیم گرفته بره
05:37عجیبه
05:37انتظار نداشت؟
05:38منم همینطور
05:39باید خدا رو شکنیم که راحت شدیم
05:42چرا به این سرعت طرفشو باور کردی؟
05:45مامانم گفت که بهش گفته حال حسلی هیچ کدومتونو ندارم
05:49تو هم حرف مامانه تو باور کردی؟
05:52آی حالی تو هم به خاطر این که یه بار تو زندگیش دروغ گفت
05:55هیچ کدوم از حرفاشو باور نمی کنی
05:57یلدیس این همه سال بهتون دروغ گفته
06:00بعیدم نیست بازم دروغ بگه
06:03لطفا فراموش نکن که مامانم به خاطر این که ما تو درد سر نیفتیم
06:07حاضر شده باباما با چاقو بزنی
06:09با مگه یادم میره
06:11بگذاریم فقط میخوام بدونی این مامانم کاری نمی کنه که به معاسیبی برسه
06:16باشه راستی
06:17یلدیس به مامانت بگو حتما با زینب حرف بزنه نباید ازش مخفی کنه
06:22بهش میگه
06:23زینب یکم حالش بهتر بشه بهش میگه
06:25آها امید دارم که بگه
06:27تو قهوه میخوری من چی بخورم؟
06:29بگم چایی بیارن
06:30من سرم شروغه
06:32میدونم عزیزم
06:33میگم یه چایی بیارن میخورم میرم
06:35یا سمینجون عزیزم من یلیز آرگانم برای دفتر شوهرم یه چایی بیاری
06:43چای سبز
06:44بفرماید اینجا بشینید
06:49خودم نشنستم علیهان ممنون
06:52معذرتو میخوام
06:53خیلی گشنتاییم
06:59آه یاره خیلی گشنمه
07:01ممنونم
07:03خیلی ممنون
07:04خب چی سفرش بدین؟
07:07دوستم علیفه
07:10علا علیف
07:11چطوری بیمارفت؟
07:13خوبم خوبم ممنون تو چطوری؟
07:15یه مدت ازت خبری نیست
07:17اصلا به هم زنگ نمیزنی
07:18چند بار بهت زنگ زدم جواب ندادی؟
07:21خب بگو چه خبران؟
07:23به نظرم اگه خیلی کنشکاوی بیا خودت ببین چطوری؟
07:26آ آه
07:26خیلی کنشکاو شدم
07:28آدرس رو برام بفرست تا بیام پیشت
07:30باشه منتظر تنبیه
07:32میاد اینجا
07:34شنیدم
07:35نباید دوتش میکردم؟
07:42حاله که دوتش کردی؟
07:45خواستم اینجوری بگم که دوباره ما با همیم
07:47میدونستم نراحت میشوی دوتش نمیکردم
07:50باشه عزیزم مهم نیست نراحت نشدم
07:52بسارویید فقط چون یه دفعی شد یه جورای جا خوردم
07:55چیزی نشده که بخوایی جا بخوری
07:59بگذاریم تو چی میخوری؟
08:04راستی میشه یه سندلیه دیگه هم بزنید آنجا
08:09عزیزم برای مهمونی فردا کیا دوته؟
08:13من هم دقیق نمیدونم
08:14زهران میاد به کایه هم گفتم بیاد
08:16کایه هم هست؟
08:18کایه فرهانو میشنسه؟
08:19آره عزیزم میشنستش اما نمیدونم میاد یا نه
08:22من که خودم خیلی دوست دارم تو اون مهمونی باشم
08:28میخواستم ازت بپرسم براشون کادو بگیرم یا نه؟
08:31واسه این که بیه اینجا نمیخواد از این بحونا در بیری
08:34عزیزم زن سابقت اینجا کار میکنه
08:36وقتی اون اینجا جلوی چشمته نمیتونم تو خونه بشیم
08:39من نمیگم که نمیتونه بیا اینجا
08:41اما زن رئیس شرکت نمیتونه مدام بیاد اینجا
08:44ماشه حالیت
08:46حالا که منو اینجا نمیخوای منم میرم
08:48میرم یکم پیش تولین خانوم بشینم
08:50این روزای انگار دوری تولین خانومه
08:53همه در موردش حرف میزنن
08:55مثلا کی؟
08:56معلومه دیگه یکی جندره
08:57راست میگی؟
09:00آره میخواد اخراج روز کنم
09:01برای چی؟
09:04خودش بهت گفت؟
09:05آره
09:06اون دوتا قبلن همینجا با هم همکار بودن درسته؟
09:10آره همکار بودن
09:11یلدیز
09:13اندر میخواد شر بپا کنه
09:16تا آرامش هم ازم بگیره
09:18من با اینا سرکر نمیزنم یلدیز
09:19میخوام بدونی این حسادتهای تو واقعا بی خودیه
09:22آره آره فهمیدم
09:23یادم مفتر یک کاری دارم
09:25میخوام برای مهمونی لباس بخورم
09:28عزیزم تو بشین کاراتو بکن
09:30آه یلدیز
09:36میبینم که داری اصاب که من تقلید میکنی عزیزم
09:43بذارم امون تا اونجا که شنیدم پر حیجان بوده
09:46زندگی ما همش حیجان
09:48آه ای دلم برای حالیت میسوزه تفلی
09:50نمیخواد به فکر حالیت باشی
09:52حالیت از زندگیش با من خیلی راضیه
09:54هر روز خدا رو شک میکنه که زنی مثل من گیره اش اومده
09:57میدونی از تو خسته شده بود
09:59کی از زنی مثل من خسته میشه ها؟
10:03بگذاریم
10:05میتونم بپرسم برای چی اومدی اینجا
10:07نکنه میخوای عضوه حیعت مدیره بشی
10:10اینم یه تقلید جدیده ها؟
10:13نه
10:13به شوهرم سرزدم
10:15زمنان میخوام برم با طولین خانم گف بزنم
10:17که اینطور؟
10:20راستی تو اونو از دوران گارسانیت میشناختی درست میگم؟
10:23تو هم از دوران منشی بودنت میشنسیش
10:26زن همه چیزو میدونه
10:27با هر کسی یه دوره کار کرده
10:29خیلی چیزا میدونه
10:31منظورت از این حرفانه میفهمم؟
10:34آآ با تو نبودم
10:35کلی گفتم
10:36شبا سری به خودت میگیری؟
10:37یه لیز معلومه که خیلی به خودت اعتماد داری
10:41یادت نره
10:42هر آجی یه سقوطی هم داره
10:44پس خیلی مراقب باشت
10:45چا سقوط میکنی باشه؟
10:47تو وقتی همسر عزیزم پشتم وایستده
10:49هیچ اتفاقی برام نمیافته
10:51تو نگران من نباشت
10:52فیلن خدافیز
10:53عزیزم
10:56طولین خانم اینجا هست؟
10:58یه جلسه خیلی کتاه دارن
10:59میخوایی منتظر بمونین؟
11:01آی نه کار دارم فردا میم دیدنش
11:03قضاش خوشمزه هست؟
11:08باورم نمیشه
11:24شما که با هم عشتی کردین؟
11:27منم به خاطر همین گفتم باید بیای خودت ببینیم
11:29تعریف کنین ببینم چطوری عشتی کردین
11:32یه بشین بیا
11:33تعریف میکنین
11:34فهمیدیم بدون همدیگه نمیتونیم به زندگیمون ادامه بدی
11:45دقیقا همینطوره
11:47زینب جون بازم خوبه به این موضوع پی بردی
11:49کم مونده بود که با داود ازدواج کنی
11:53من عاشق اینم که دوتا زوج عاشق و کناره هم ببینم
11:58واقعا تحسینتون میکنم
12:01آخرش ختمه به خیر شد
12:03آره
12:04از این دوت من سمت زینبم
12:08گفته باشم
12:09چه ده هم؟ باشه؟
12:11آره دیگه
12:12من به همچین دوستایی خیلی احتیاج دارم
12:14دلیل موافقیت تو به منم میگی؟
12:17باشه چرا که نه؟
12:19دو رو برم کسی نیست که عشق و قبول داشته باشه
12:22احتمالا اونا تم عشق و نچشیده
12:25آره
12:26اوف زینب راست میکی باید بگردم آدم درست رو پیدا کنم
12:33من الان برمی کردم
12:38باشه
12:39جا خوردی؟
12:48خیلی
12:49تو داشتی میرفتی؟
12:51تموم شده بود
12:52فکر نمی کردم آشتی کنین
12:54تا حالا منو اینجوری دیده بودی؟
12:56خیلی دوستش دارم
12:58چقدر خوب
13:01واقعا خیلی به هم می آین
13:03امیدوارم که رابطتون هم اینجوری خوب پیش بگه
13:05احتمالا مدت طولانی اینجوری نمی مونیم
13:08یعنی چی؟
13:09یعنی میخواییم ادامه بدیم اما نبا عنوان دوست
13:12یعنی میخواییم ازدواج کنیم؟
13:15آره
13:16منم برم سیرویس برگردم
13:21حتی یه آدم های خوشحال تن میره
13:27انگار من نمی فهمم
13:28اومدم ببینم آرهیشم خوبه یا نه؟
13:39ببخشید
13:40زینب
13:44شما رو که با هم دیدم خوشحال شدم
13:46نمیدونم شاید تا هم از من خوشت نمیادم
13:49چرا خوشم نیاد؟
13:51مگه بین من و شما مشکلی هست؟
13:53نه عزیزم معلومه که نیست زینب
13:55نمیتونم باشه
13:57اما من با پسرای زیادی دوستم و
14:00متاسفانه از طرف دوستخترشون شاهده اینجور حسادت ها بودم
14:03برای همینم یکم دارم مراعت بکنم
14:06اصلا نمیخواد خودتا عذیت کنی
14:09من و علیهان مشکلت زیادی و پشت سر گذاشتیم
14:12و اینجور چیزا برامون مهم نیست
14:14خوشحالم که اینو شنیدم
14:16پس از دین به بعد بیشتر هم دیگر رو میبینیم
14:20باشه
14:27حالت خوبه؟
14:33خوبم
14:34از الیف خوشت اومد؟
14:37دختر خیلی دوستشتنی ایه
14:39اونم از تو خوشش اومده
14:40تو کن نبودی در مورد ترف زدین
14:43چیز دوست بسر داره؟
14:47داشت جدا شده
14:48الیف این اباخر یکم روحیش خرابه
14:51از شوهرش جدا شده
14:52فهمیدم
14:54من اومدم
15:01داشتم در مورد تو حرف میزدم
15:05زینب ازم پرسید دوست بسر داری یا نه
15:08اونجوری نگام نکن الیف که قریبه نیست
15:11فیلن ندارم
15:12فکرمو دادم به کارم
15:15اما خب نمیدونم بعدها چی میشه
15:17راستی الیف تو کار تراحی و ساخته جواهرات خیلی ذریف و خاصه
15:21باید ببینیم
15:22واقعا؟
15:23نمیدونستی عزیزم
15:24پس یکی از کارامو برات میفرستم
15:26مدلهی که دارم مطمئنم خیلی بهت میاد
15:28منم مطمئنم
15:30حتما بهش میاد
15:32چیزی میل داریم براتو بیارم؟
15:37از غذای زینب برام بیارین
15:39باشه
15:40خوشحالم که اومدی
15:44راستش
15:45گفتم نکنه دوستیمون فقط قرار مجازی بمونه
15:48نه عزیزم
15:49اول و اخرش همدیگر رو میدیدی
15:51یعنی ما یه جورایی
15:53مدل سنتی با همه اشنا شدیم
15:56درسته میگم؟
15:57آره
15:58یه جورایی
15:59خب خوبه
16:00نشون میده
16:02که تو به حرف ممانت گوش میدی
16:04کسا دیگه بود
16:05شاد قبول نمی کرد
16:06چون
16:07مامانم خیلی اصرار کرد
16:09قبول کردم
16:10شرح جور دیگه بود
16:11شاد نمی اومدم
16:12یعنی شرح اتطادی نبود؟
16:15خب
16:16با خونه بادم
16:17سره یه چیزایی بحث داشتیم
16:19در مورد دوست بسار قبلیت؟
16:21نمیشه گفت
16:22به خاطر اون
16:23خب چیه؟
16:26راستش خانوادن با آدم هایی که من باشون دوست میشم
16:28یکم مشکل دارن
16:30فهمیدم
16:32و ممانت گشت و گشت منو پیده کرد
16:35پس یعنی منو قبول داره
16:37میشه گفت
16:38آره همینطوره
16:40راستش به من الان حس خوبی دست داد
16:43یعنی من تایید شدم
16:47دقیقا همینطوره
16:49میبینم که فکرت خیلی به هم ریخته است
16:52ده هم حق بده
16:54تو جایی من باشی شک نمی کنی؟
16:56که یا تو به نظرت
16:57زیادی حرف یک کارمند شرکت رو جدی نمیگیری؟
17:00طولین بی خودی حرف نمیزنه
17:01همه چیزی منو میدونه
17:03یکی از پیسونر قدیمی هم
17:04اصلا عادت نداره بشینه خوزه برات
17:06راستش من به اندازه تو جدی نگرفتمش
17:09از اون موقع دارم فکر میکنم
17:11از وقتی من اومدم اندر خیلی به هم ریخته
17:14همه جو گفته که نمیخواد منو ببینه
17:16هر وقت بخوام به ایریم نستیک بشم
17:18منو دور میکنه
17:19خب به نظر چرا این کارا رو میکنه
17:21آره به نظر عجیب میاد و خیلی بی خودیه
17:24اگه اندر اینجوری رفتار نمیکرد
17:26شاید بهش شک نمیکردم
17:27اما از همون روز اول ترسو توی چشماش دیدم
17:30خودت میگفتی شاید چیزی رو ازت مخفی میکنه
17:33یادمه گفتم
17:34اما هیچ وقت فکر نمیکردم همچین چیزی باشه
17:37ارهان خیلی بهش فکر کردم
17:39به جزئیاتم دقت کردم
17:41به این نتیجه رسیدم
17:42شاید حق با طولین باشه
17:43زمانش به هم میخوره
17:44کارا به نظرم احتمالش از که اشتباه بکنی
17:47درست باشه چی؟
17:49اگه ایریم پسر من باشه چی؟
17:51و فقط به خاطر این که با حالیت ازدواج کنید
17:54دروه گفته باشه چی؟
17:55بهش فکر کردی؟
17:56کارا نمیدونم
17:58چرا باید این در همچین کاری بکنه؟
18:01مگه اون دوستت نداشته کارا؟
18:03شایدم دوستم نداشته
18:05اینجوری نگو
18:07وقتی تو رفتی درست تو ادامه بدی
18:10این در با این که از دست دستبانی بود
18:11اون همه سال منتظر تو موند
18:13مامانت هم از یادش میکرد
18:15من شاهدم
18:16در جریانش بودم
18:18ببینو روحان
18:20من قبل انا یه مدیر ساده بودم
18:23فکر نمی کرد روزی پیشرفت بکنم
18:26حالیت رئیس یه هولدینگ بزرگ بود
18:28اونو انتخاب کرد
18:30دوبله شده در استدیو جری
18:36آی زینم زودتر اون دختره رو دک کن
18:39میگی خیلی هم خوشگله
18:40حسابان به هم میریزی
18:42از چیزهی که شنیدم خوشم نمیاد
18:44چی بگم آب جی؟
18:45بگم از اون دختره خوشم نیمد
18:47نمیخوام اونو ببینیم
18:48آره دقیقا همینه
18:49اگه الان نخواهی چیزی بگی
18:50بعد هم هیچی نمیتونی بهش بگی
18:53از خوهر اید بگیم
18:54آره نکه خیلی تو حرفتو بهش میزنی
18:56عزیزم میدونی که نمیشه به حالی چیزی گفت
18:58هرچی بگم کار خودشو میکنه
19:00بگذاریم
19:01بازم خوبه حرف تو دلم نمیمونه
19:02حرفمو بهش میزنم
19:04از طرفی هم تازه با هماشتی کردیم
19:06نمیخوام بی خودینا را حتی پیش بیاد
19:09زینب جون ببین
19:10اینجور دخترها روششون اینه که میان خودشونو میچسبونن بهت
19:14بعدش عشقتو ازت میگیرن
19:16دفنه رو که یادت نرفته میخوست با حالیت باشه
19:18ممنونم
19:20ممنونم آب جی جون
19:22چقدر خوب با آدم روحیه میدی تو
19:25بگذاریم
19:26اگه میخوی ازش خلص بشی
19:29باید یک کاری بکنی
19:30نمیدونم شه ادم دارم اشتباه میکنم
19:33من ایچ قطعی حسش ندیدم
19:34فقط یه لحظه همون اولش
19:36حس کردم از زیدن ما با همدیگی ناراحت شد
19:39فقط همین
19:39حسششون به زنها بهشون دروغ نمیگه
19:42خیلی مراقب دختره باش
19:43نمیخوام بعدن قصد با خوری
19:45اینجوری فکر میکنی
19:46باشه این لیس
19:47بهش فکر میکنم
19:49فکر نکن
19:50عمل کن عزیزم
19:51به علیهان بگو
19:53فیلن عزیزم
19:55ماما
20:03آماده شدی؟
20:06فقط ما مونده الان میام
20:07خوبه پس آماده
20:08زینب
20:10یه چیزی بهت بگم دخترم
20:12تو این دنیا نباید کسی رو تحقیل کرد
20:15هیچ کسی رو
20:16آره خوب
20:19همینطوره مامان جونه ما
20:20چی شد که اینو گفتی؟
20:22برای سریال حصبانی شدی؟
20:23مثلا زرین خانم
20:26تو رو نمیخواست
20:29نمیپسندید
20:30تو رو لایق علیهان نمیدونست
20:32چی شد؟
20:34ها؟
20:35خدا اونو محتاج تو کرد
20:37وقتی فهمید علیهان اندر رو گرفته داشت میمونه
20:39مامان تو چرا اینجوری حرف میزنی آخه؟
20:41فکر گذشتر رو نکن دیگه تموم شد رفت
20:44پاشو مامان پاشو
20:45آماده شما تو درست کن میخواییم بریم زود باش
20:47پاشو
20:48شاید تو تونستی گذشتر رو فراموش کنی
20:50شاید تو بخشیده باشیش
20:52اما یه مادر بدیهی که به بچهش بشه رو فراموش نمی کنه
20:55مامان جون نمیخوایی که اونجوام از این حرفا بزنی درسته؟
20:59باشه چیزی بهش نمیگم
21:00فقط به خاطر تو هیچی به روم نمیگرم
21:03مامان ازت خواهش میکنم
21:04تو رو خوده اونجو جلوشون از این حرفا نزنی
21:06یا همینجوریشم زرین خانوم زنه خیلی حساسیه
21:09ببخشی؟
21:11به ما چه که حساسه؟
21:12باشه مامان جون باشه
21:14بحث نکنیم خیلی خوب باشه
21:16مامان آماده شدیگه بریم
21:18زود باشه
21:19بریم بشینیم دوره همه شاممونو بخوریم
21:21بیا
21:21زمنان زرین خانوم خیلی عوض شده مامان
21:24اصلا مثل قبلنها نیست فهمیده کارش درست نبوده خوب؟
21:28من یه چیزی بهت بگم
21:30بعید میدونم که این بتونه عوض شه
21:33راستی من فرداسو به زود میرم بورسو برمیگردم نگرانش
21:37آآ بری چی میخوای بری؟
21:39واید یکی دوتا قبضو پرداخت کنم گلامم موندن
21:42مامان بری این چیزا نمیخواد پاشی بری بورسا
21:45الان میشه قبضا رو انترنتی پرداخت کرد خیلی هم راحت
21:49احتمالا دلتنگ خونت شدی
21:50راهی نیست که زینم سه ساعت راهه میرم و میام شم برگردم بری
21:55مامان چون ببین لباسم به هم میاد خوب شده؟
22:02ببینمت خیلی خوبه بری
22:04زینم برای آدم فکر نمیذاری که همه چی روشن گذاشتیم
22:09بذار تلویزیون روشن خاموش کنم
22:11لامبای روشنم خاموش کنم بعد بریم
22:13زهرا
22:15چی شد یه دیست چی میخوای؟
22:17هیچی اومدم تو رو ببینم
22:19منو؟
22:20اومدیم منو ببینی؟
22:22باز دو ماله چی از ایلدیس؟
22:24باشه بذار بهت بگم
22:25میخواستم بدونم امشب چی میخوایی بپوشی؟
22:27به تو چه آخه؟
22:28نکنه میخوای بری از هم اون مودلی که من میپوشم بپوشی ها؟
22:31ای باباها اشتباه میکنی
22:33من میخوایم امشب تو مهمونه بدرخشی
22:35چرا؟ دیوونه شدی؟
22:37میدونی که قراره بیاد؟
22:39کی قراره بیاد؟
22:40کایا
22:41خب که چی؟
22:44سلام به همه
22:46کایا جون
22:47خوش امدیم
22:48خیلی ممنونم
22:49به ترکی خوش امدیم
22:50ممنون مچکرم
22:52خوش هرم که برگشتم
22:53آقا کایا اومدن
22:55بعد از مدتان خوش هرم دوباره شما رو میبینم
22:58خیلی ممنونم
22:59چی میخوری؟
23:00یه نینجا
23:01یکی از دوستان میخواد با تایش نبشه
23:05سیف دار
23:07خیلی خوش برگشم
23:07همچنین
23:08خوبی؟
23:08ممنونم
23:09شما چطوری؟
23:09ممنونم
23:10خوبم
23:10فرهان جان
23:19عزیزم
23:20فون شما دیم
23:21عزیز دلم چطوری؟
23:22خوبی؟
23:23خوبم عزیزم
23:24چی شده؟
23:26در اینجا چی کار میکنی؟
23:28دوستایی تو با این که میدونن که قراره من بیام بازم دوتش میکنم
23:31گیلتیس
23:31باش بحث نکنیم
23:34کاریش ندارم
23:35عادت کردم
23:36میبینم که همه رو دوت کردیم
23:41آره آره
23:42به همه من خیلی خوش میگذره
23:44چقدر عالی
23:45شما بریم پیش مهمونم
23:47منم الان میام پیشتون
23:48بشه عزیزم میبینمت
23:50میبینمت
23:50سلام
23:52خوش اومدین
23:54زهر
23:55چه خبر این دار؟
24:00چیزی مهم نیست
24:03راستی زهراجون
24:04چقدر امشب خوشکل شدی؟
24:06آجده
24:07بره رنگ مشکی خیلی بهت می
24:09جانر
24:09چی شده تو جدیدن همش ازم تعریف میکنی؟
24:12تعریف نمیکنم
24:14تعریف نمیکنم
24:14حقیقتو میگم زهراجون
24:16تو هم خوشتیب شدی
24:17خیلی مهمونم
24:18جانر جان
24:29برام نوشیدنی میاری؟
24:31نتاعت میشه
24:33این چقدر خودشم میگیره؟
24:41از باز بابام بهش رو میده
24:43داشتم میمدم پیشتون
24:45حالتون خوبه؟
24:46آیه خوبم
24:47اومدم بهتون بگم
24:48که با حالتون جاییم
24:49بیاییم پیش ما
24:50خوش آر شدم از آشنایتون
24:52بعدم میبینم اتون
24:53آه ببینین که اینجاست
24:58آقا کایه با زهر آشنا شدی؟
25:01بره میشنسم اشون هارتون چطور زخم؟
25:03خوبه هم شما چطورین؟
25:04منم خوبم ممنونم
25:05ایندر رو که نمیخواد بگم
25:08خیلی وقت هم دیگر رو میشنسیم
25:10خوب اومدم
25:15چه خبر جانر خوبی؟
25:18خوبم ممنونم تو چطورین؟
25:19منم خوبم ممنونم
25:20آآ
25:21آآ الان فهمیدم چون با ایندر دوست بودین
25:25جانر هم از اونجا میشنسیم
25:27بچه که بود میومد شرکت
25:29آره از همون بچهگی همش یه پامتون شرکت بود
25:33آآ پس معلوم از بچهگی عاشق کار کرده هم بودی؟
25:37بگذاریم
25:43آقا کایه وقتتونو با چه کارایی پر میکنی؟
25:45پستشو بخوایین کار خاصی انجام نمیدم
25:47فیران دارم دنبال خونه میگردم
25:49هنوز نتونستم پیدا کنم
25:50خوبه
25:51یعنی این مدت طولانی پیشمون میمونی؟
25:53بره
25:55یلیس تو چقدر بانمکی دوست داری ریز زندگی بقیه رو بدنی؟
25:59زندگی بقیه برای مهمیتی نداره
26:01فقط دوست دارم بدونم آقا کایه چو کار میکنن؟
26:04چون چشم همه روی ایشونه حالی تم دوستشون داره
26:06منم میخوام بیشتر بشنسم اشون
26:08چقدر عالی پس شما به صحبتاتون ادامه بدیم
26:15ما هم میریم پیش اسرائینا
26:17فیلن
26:18اسرائی نایی اومده
26:21اما حالیتی اینجاست
26:25من میرم پیش حالیت شما هم صحبت کنیم
26:28اندر و یلیس همیشه همینطوری هست
26:33واقعا اینجوری هست
26:34حالا این وضعیت خوبشونه
26:36خوبه جلی بقیه احترام همدیگران نگه میدارن
26:39یعنی الان با احترام حرفی زدن
26:41آره همینطوره
26:42حجب
26:42خیلی وقت بود منتظر این لحظه بودیم
26:48بلاخره داره هم جم شدیم
26:50آره
26:51واقعا درست میگین
26:53کاش این اتفاقای اخیرفیش نمی اومد
26:56اما دیگه کارش نمی شکرد
26:58در موردشون حرف نزنیم
27:00من و زینب به همدیگه قول دادیم
27:02اصلا به اون اتفاقا فکر نکنیم
27:04تصمیم خوبیه
27:05همونطوری که میدونین انقدر تو گذشته شما
27:07اتفاقای بد افتاده که
27:09اگه بخوایین حرفشو بزنین
27:10احتمالا از همدیگه جدا میشین
27:12ماما جرون ما یه صفحه جدید باز کردیم
27:15فراموششون کردیم
27:16وقتی اون اتفاقا افتاد من پشت زینب وایستدم
27:19خیلی خوب میدونم زینب چی کشید
27:21درسته در جریانم
27:23همینطوره زینب هم براتون احترام قائل دوستتون داره
27:26اما اگه خاطرتون باشی
27:29یه دوره کم ازیتش نکردیم
27:31به خاطر علیهان دختر هم فراموشش کرد
27:34آره به خاطر سوی تفاهم هایی با همدیگه مشکل داشتیم
27:40چون اون موقع ها همدیگر خوب نمیشنختیم درسته؟
27:44بله
27:44بیش میاد
27:46خیلی طبیعه
27:47اما دختر هم کم از شما نکشید
27:49زینب نمیخوری خوشت نایمده؟
27:53آی نه علیهان چیزه دارم آروم میخورم اینطوری بهتر
27:56منم از ناراحت شدن زینب خیلی ناراحت شدم
27:59یعنی به همون اندازه که علیهان اشتباهاتی داشته
28:02زینب هم اشتباهاتی ازش سر زده
28:04همه چیه طرف نیست
28:06آره خوب
28:08اما حق بدین دختر هم نمیتونست
28:10یه عمر منتظر برادرتون ببینه
28:12درسته؟
28:14نتیجه شیش شد هم؟
28:15چند نفر آسیب دیدین؟
28:18زینب از هم دلخور نشیا باید اینو میگفتم
28:20اه مهم نیست
28:21چرا تمامش نمی کنی؟
28:22از ما خانوم ول نمی کنی؟
28:23اما زرین خانوم شروع کردن
28:25شما براتون خوشبختی ما مهم نیست؟
28:27آره بعد از مدت ها تونستیم دوره هم جمع بشیم
28:30درسته؟
28:33اگر علیهان زن نمی گرفت
28:42زینب هم مله رو به داود نمی داد
28:44شما چقدر کینه ای هستیم
28:48عزیزم ببین
28:56آیین چقدر با هم دیگه خوب هست
28:59آره خیلی وقت بود زهرار اینقدر خوشحال ندیده بود
29:03آره خوشحاله
29:04حالا چرا اخ میکنی؟
29:07چی میشه دو کلمه حرف بزنن؟
29:09اولین باره که زهرار با همسته خودش حرف میزنه
29:12نظرت رو ازدواجشونه؟
29:13نه عزیزم دوست بشن
29:15فقط تو غیرتی نشو
29:17با دوستیشون مشکلی ندارم
29:19زهرار همش تو زندگیش اشتباه میکنه
29:21برای همین خیلی نگرانم
29:22وهمیدم عزیزم
29:24تو پدر خوبی هستی
29:25منم اینو میدونم
29:26اما بهش اعتماد کن
29:27متوجه شدی که گلیز چی تو سرش میگذره؟
29:34آره همش تخصیر خودته
29:36چرا تخصیره؟
29:39منه مگه من چی کار کردم؟
29:40بابجی وقتی که آیا رو میبینی داستوپادو گم میکنی
29:43رنگ رود میپره خیلی تابلو میکنی
29:44یلیزم اینو فهمیده؟
29:46جانر
29:46چیزی نیست که بخوام تابلو کنم
29:48اجاب حرفی میزهی؟
29:49خب منم همینو میگم
29:50خون سرد باش دیگه
29:51خب حق بده جانر
29:52میترسم یلیز یه وقت حرفی بزنه
29:55و
29:55اصاب خوردی چیزی پیش بیاد
29:57خب نگاش کن
29:58زهرارو به کایا نزدیک کرده
30:02طور خدا نگاه چیا تو سرشه؟
30:05کایا نگاه زهرار میکنه آخه
30:08چرا نگاش نکنه؟
30:10زهرارو دختر خیلی خوشگیلیه
30:12اینقدر خوشگیلی که حتا ممکنه منم جزبش بشه
30:14جانرچون تو حالت خوبه؟
30:15چی داری میگی؟
30:16چیز منظوری نداشتم
30:18برات مثال زدم آب جی
30:19مگذریم جانر برو بیش زهرارو و ایسا
30:22برو یه حرفی بزنی یه کاری بکن
30:23چی بهش بگم حرفی ندارم بزنم
30:25برو برو یه کاری بکن دیگه
30:26ما نمیرم شم اهمونا
30:28بلاخره تونستیم تنها بمونیم
30:38آره واقعا بلاخره
30:40خوشحالی؟
30:41خیلی
30:42چرا دروخ بگم؟
30:45یه کمی هم میترسم
30:46چرا؟
30:48ببین علیهان فراموش کردن تو
30:52سخترین کاری بود که تو زندگی میکردم
30:54خب دیگه نمیخوام ایچفخون دوران برام تکرارشه
30:57تو قوی ترین دختری هستی که من تو زندگیم شناختم
31:02میدونم روزه سختی رو گذراندی
31:06اما همش میگذره خوشبخت میشیم نگران نباش
31:09میدونم
31:10زینب من تو رو خیلی دوست دارم
31:14از روزی که وارد زندگیم شدی خط زندگیم رو عوض کردی
31:18من بهترین روزه زندگیم رو با تو تجربه کردم زینب
31:23میخوام تو هم بهترین روزات با من باشه
31:28میخوام با من که هستی احساس خوشبختی بکنی
31:31برگه همینم هست که میخوام بقیه ی عمرم رو با تو باشم
31:37علیهان
31:40اگه تو هم بخوایی
31:51معلومه چی میخوام خیلی هم میخوام
31:53با اونا باید شکار کنیم
32:22چی بگم علیهان بذاریم راحت باشه
32:25همه جا پر از لیلیون باشه
32:27تو عروسی من و حالیت همه جا پر از لیلیون بود
32:30آی براتون شانس آورده
32:32زرین خانم خواهش میکنم انرژی منفی آقا حالیتو به زندگی بچه هامون منتقل نکنیم
32:38آآه انرژی حالیت منفیه
32:40اون همه اتفاق افتاد حالیت یک کلمم حرف نزد
32:43حرف میزنیم
32:44بی خودی طرف داری اونو نکنیم
32:46چرا تحجب میکنیم
32:53راستی عروسی رو کجا بگیدیم
32:55بعدش منم بهش گفتم که خدایی تو چقدر خوششانسی
32:58گفتم میشینی و پامیشی خودتو شک کنه
33:00یه جای آدم بچانسی مثل من بودی چو کار میکردیم
33:03بهش گفتی
33:04من برم پیش حالیت
33:06باشه
33:07زهره جون
33:12نظرت در مورد کایه چیه؟
33:14به نظرت خوشتیب نیست؟
33:15آره به نظرم خیلی خوشتیبه
33:17میان خیلی شیطونم هست
33:20جانیر من از اینجور مردا دیگه چشمم خیلی ترسیده
33:23سمتشون نمیرم آره
33:24آفرین به زهره جون واقعا هستند
33:26از اینجور مردای خوشتیب با آدم هیچ خیلی نمیرسه
33:29آدم رو وسط راه ویل میکنم
33:31اصلا بهشون اعتماد نکنم
33:32من که دیگه خیلی وقت به هیچ مردی اعتماد نمی کنم
33:35به نظرم من از اونام که قرار تکا تنها بمیره
33:38فکر کنم سرنوشته من اینه که تا آخر عمرم یه زن تنها بمونه
33:41آه این چرفیه
33:42اینجوری فکر نکن زهره جون این فکر رو از خود دور کن باشه
33:45ببین اگه کسی نخواد با تو باشه من دوست پسرت میشم
33:48برای چی اینقدر میخندی ها؟
33:53خب خنده داره
33:54خنده داره؟
33:55یعنی نمیشه من دوست پسرت باشم؟
33:58معلومه که نمیشه جانر
33:59چی؟ برای چی نمیشه؟
34:01چون که
34:01چون که چی؟
34:03چون که تو جانری
34:05خب یعنی چی تو جانری؟
34:08چی میخوایی بگی؟
34:09من نفهمیدم داری تحریک میکنی یا توهین میکنی به هیم
34:14باشه باشه گوش کن زهره
34:16فرض کن من رو نمیشنسی باشه
34:18من جانر نیستم
34:19یه روز پا شدم اومدم دوست در خونتون
34:21من تیپ زدم با یه دستگول تو رو برای شام دعوت میکنم
34:24بازم میگی نمیشه
34:25اما ببین یعنی جانر نیستم آنه نمیشنسی منو
34:27فعلا من رفتم جانر
34:30باشه برو زهره برو برو
34:32اما من بلاخره یک کاری میکنم که تو منو قبول کنی
34:35اصلا متوجه نمیشم
34:36توهین کرد یا تعریف کرد
34:38همینجوری منو گذاش رفت
34:40آب جی همش تقصیر کارای توه
34:43شبتون بخی
34:44شبتون بخی
34:45شبتون بخی
34:45خیلی ممنونم که یه جون میبینم
34:48اینجور که معلومه اینجا موندگار شدیم
35:12فکر کنم بازم میخوای به هم یه چیزی بگی درسته
35:15میدونم یلدیز میخواد چی کار کنه
35:19اون میخواد تو رو به زهره نزدیک کنه
35:21اما لطفا وارده بازی یلدیز نشو
35:24اون برعکس ظاهرش دختر سادهی نیست
35:26یعنی برای سرم میاره
35:28شخی نمی کنم
35:30یلدیز نیتش خیر نیست
35:31چون اینو میدونم خواستم فقط بهت بگم مراقب باشی همین
35:34از این که به فکر منی خیری ممنونم
35:37کایا
35:38میخوام بدونی به فکر تو نیستم
35:40یعنی اصلا بحث من تو نیست
35:42اون همش دنبال اینه که
35:45یه جورایی به من آسیب بزنه
35:47برای همین نگرانم
35:48واقعا برام سؤال چیزی که به من
35:51مربوط میشه چجوری میتونه به تو آسیب بزنه
35:54اخ
35:54منم برام سؤال چرا نمیتونه
35:57اتفاقایی دورو براتو درستانا لیست کنی
35:59برای اینکه تو رو خوب میشناسم
36:01چیزی که تو رو عذیت میکنه
36:03یلدیس نیست منم
36:05اما بهتر حضور منو بپذیری
36:08بسایی کنی باش کنار بیایی
36:09تا خودتم کمتر ازیت بشی
36:11معلومه که ما اصلا زبون همو نمیفهمیم
36:15متاسفم
36:16اگه بفهمم تو چی میخوای
36:19اون وقت با هم کنار میراییم باشه
36:22خب نمیشه انگار با تو حرف زد
36:26بگذاریم
36:27میبینمت خودفز بابای
36:29جانر کجایی؟
36:33یلدیس خانم چی کار میکنین؟
36:57درم میزه صابونه رو میچینم
36:58آیسل جون تابستون تو راهه
37:01اگه صبحانه هایی که تو حاضر میکنی
37:03و بخورم نمیتونم وزنم رو کنترول کنم
37:05از این به بعد این مرجون رو برام آمده میکنی لطفاً
37:07باشه شما بفرمین تو سالون
37:09من علم براتون میاهبه باشه
37:11بدش من آیسل جون
37:21خیلی خوب شده
37:29بایدی شب خیلی خوش گذشت مگه نه؟
37:35خوب بود خیلی خوش گذشت
37:38راستش یلیس من دیگه از اینجور مهمونیه خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی نداره مهم نیست
37:42زهره به تو خوش گذشت؟
37:44آره یلیس
37:45هر بار سرم رو چرخوندن پی شکایی ها بودی
37:48یلیس منظورت از این حرفا چیه؟
37:52چیزه عزیزم
37:53دیدی بعضی از مردو که خیلی خوش تیپن و خیلی جرزابن تو خالی عذاب در میان
37:57کنچکاف شدن بدونم اون چه تیپ آدمیه؟
38:00اصلا اونجوری نبود یلیس خیلی خوش صحبت بود
38:03خیلی هم آدمه با فرهنگیه وقتی آدم باش صحبت میکنه لذت میبره
38:07چقدر خوب
38:09ارین
38:11کایی ها برات یه سرپرایز داره
38:14بره من؟
38:15چی هست؟
38:17میخواد ببرتت کنسرت
38:18بابا سرپرایزی تو لعه داده از دستتو
38:21چقدر خوب
38:23کنسرت کیه؟ کش بره منم بیلیت میگرفتی
38:27خوی تو نارد نکن دخترم
38:29بذار اینا برم بعدم ما با هم بیریم
38:31در موردش هر صده بودیم
38:34یدش نرفته
38:35چرا دروغ آشق اخلاق کایی ها شدم
38:38میبینی این چه آدمه با فکریه؟
38:40مگه نه زهران
38:41مامانجون
38:50بعد از مدت ها کفتیم دره همی بشینیم
38:52یه شام بخوریم
38:52نتونستی جلیه سبونتو بگیری
38:54مگه ندیدی زن ویلکون نبود
38:56یعنی نشنیدی همش حرف بارمی کرد؟
38:58مانجون هیچ کس اونجا با تو کاری نداشت
39:00حالا خوب خودم اونجا بوده اما
39:02ازش طرف داری نکن
39:04مگه نشنیدی
39:05کفت دوران سختت اون پیشت بوده
39:07نگاه نگاهی یعنی چی؟
39:09یعنی چی مامانجون ها یعنی چی؟
39:12یعنی میگه اون به تو نزدیکتره
39:14مامان تو که انقدر حساس نبودی؟
39:17زینم
39:18تو هم انقدر ساده نبودی
39:19مامانجون
39:21زهرین خانوم دوستم داره
39:23با رابطه اما مشکلی نداره
39:24یعنی همه چی رو به راهه
39:26نمیفهمم تو چرا حساب خوردی را مندازی آخه
39:29چون دوستت داره
39:30هرچی میخواد میتونه بگه
39:32من نمیذارم کسی دخترم رو تغییر کنه
39:35ازم دلخور نشو
39:36باید همین اولش میخم و محکم میکنی
39:38مامان کهی میخوای بس کنی؟
39:40تو احتمالا نفهمیدی
39:42اما دیشب زرین خانوم
39:44الانا توی روم گفت که از من خوشش نمیاد
39:46منم جوابشو دادم
39:48معلومه
39:50تو که زیر بار حرف کسی نمیمونم
39:51کار خوبی میکنم
39:53بگذاریم مامانچون حسلی بس کردن ندارم
39:57بهتره برم
39:58به خاطر حمایتت ازت خیلی خیلی ممنونم
40:00خیلی مچکرم
40:01خواهش میکنم عزیزم من پشتتم
40:03ای مامان
40:05بگذاریم
40:06فیلن
40:07خدافز
40:08بزرگترین
40:10حامیه سیندگی
40:11مروبه سلامت دخترم
40:12خدافز
40:13دوبله شده دار
40:16اسه بیو جن
40:17آیی
Be the first to comment
Add your comment

Recommended