Skip to playerSkip to main content
  • 2 weeks ago
زندگی یلدیز با ملاقات با اندر آرگون تغییر می‌کند. خواهرش زینب کار در شرکت علیهان، شریک خلیل، را آغاز می‌کند. در حالی که یلدیز در تلاش است تا به آرزوهایش برسد، زینب به دنیای جدیدی وارد می‌شود که با اتفاقاتی روبرو خواهد شد که هرگز تصور نمی‌کرد...

یلدیز و زینب دو خواهر هستند که بسیار یکدیگر را دوست دارند. یلدیز از جوانی همیشه آرزوی ثروتمند و محترم شدن را داشته است. یلدیز به عنوان پیشخدمت در یک رستوران محبوب در میان جامعه اشرافی کار می‌کند و زینب نیز در یکی از شرکت‌ها به عنوان کارمند فعالیت می‌کند. زندگی یلدیز با پیشنهاد زنی از جامعه اشرافی به نام اندر آرگون تغییر می‌کند. اندر به دنبال زنی است تا از شوهرش خلیل آرگون خلاص شود و بتواند با معشوقش زندگی کند، و یلدیز را برای این کار انتخاب کرده است. اندر به یلدیز می‌گوید که باید شوهرش را فریب دهد و در عوض پاداشی دریافت خواهد کرد. یلدیز این پیشنهاد را که نقطه عطفی در زندگی‌اش است، می‌پذیرد. شرکتی که زینب در آن کار می‌کند، توسط یک تاجر ثروتمند به نام علیهان خریداری می‌شود. علیهان و زینب تفاوت‌ها و تضادهای زیادی دارند، اما این تفاوت‌ها به مرور زمان به تعاملات مهمی تبدیل می‌شود. اما آنچه که یلدیز و زینب نمی‌دانند این است که علیهان شریک خلیل و برادر شوهر دوم اوست. بنابراین، تصمیمات آن‌ها نه تنها بر زندگی خودشان تأثیر می‌گذارد، بلکه زندگی یکدیگر را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.

بازیگران: طلعت بولوت شوال سام اونور توناج ادعا عچی سفدا ارگینچی شفاک پكدیمیر ایرم كاهیااوغلو باریش آیتاج سینان اروجلو نیلگون ترک‌سور کیوانچ کسابالی

سناریو: ملیس جیولک و زینب گور تولید: MEDYAPIM

Category

📺
TV
Transcript
00:00نوشه جونت غیس
00:01خیلی ممنون جلسه چطور بود
00:03خوب بود من راضی بودم
00:04جوزیاتشو براد ایمیل میکنن تا چند ست دیگه به دستت میرسه
00:07خوبه
00:08الیفو دیدم
00:11کدوم الیف
00:12همون الیفی که تو امریکا رفیقمون بود
00:14آه الیف جونه من
00:17کجاست چی کار میکنه
00:18ازدواج کرده طلاق گرفته
00:20یه عالم داستان برش پیش اومده
00:21سراغتورم گرفت قرار شد امشب با هم شام با
00:24ای وای
00:30خیلی حرف سدیما کن
00:30داشتیم میمردیم از خنده باور کن
00:33خوبه خوشحال شدم
00:34ببینم
00:35اونیه که قضیه رو چی کارش کردیم
00:38کدوم قضیه
00:39قضیه رفتن تو دیگه
00:41کاریش نکردم
00:42پس تصمیمت قطعیه
00:44دوبله شده در سریو جم
00:48آره دادشم میرم
00:50نیگم حالا با زینب حرف میده
00:56اگه موقعیتش پیش بیاد بهش میگم
00:57وگر نه لزوم اینه میبینم
00:59که اونا در جریان تصمیماتم بذارم
01:01ها کن
01:01نه
01:02باشه پس هر جور راحتی چی بگم
01:04منظورت چیه
01:06چه میدونم علیهان
01:08شاید اگه بفهمه داری میری
01:09میخوایی بگی اگه بفهمه دارم میرم
01:11از ازدواجش منصرف میشه
01:12آره دیگه
01:13دوزومی نداره دودلش کنم
01:14زینب تصمیمشو گرفته و ازدواج میکنه
01:18باشه
01:19تو مهمونی خدافزی مجردی داوو شرکت میکنیم
01:22مجبوریم شرکت کنیم
01:24زشت به هر حال
01:25باشه
01:27نازلیم میشه این ظرفا رو ببری؟
01:33سنا
01:37اتاق این در کجاست؟
01:38انتهای راه رو سمت راست در دوبار
01:41ببین که اینجاست
01:53آمدی تبریک بگی گلدیز جون
01:55گفتم بهتره تو اولین روز کاری
01:57تنها تنظرم
01:58چه کار خوبی کردی؟
02:00قبول کن
02:01تو هم منو خیلی دوست داری گلدیز
02:03البته دیروز امیدوار بودم
02:06تو هتل ببینمت
02:07اما گویا یه مشکلی پیش اومده بوداره؟
02:11چی میگی منظورتو نمیفهمم؟
02:12که اینطور؟
02:14پس وقتی موضوع به زرارتو نمیخوایی بفهمیاره؟
02:16تو اول اون گوشی رو بده ببینم
02:18داری صدامو ضبط میکنی یا نه؟
02:20فهمیدم، اوکی
02:25بیا عزیزم
02:27نه ترصرف بذار
02:29پس بذار جوابتو بدم
02:32منم دوست داشتم تو هتل باشم
02:35و قیافه یه مبهوتتو ببینم
02:36اما چه کنم که قسمت نبود؟
02:38قبول میکنم یلدیز جون
02:43نمایش غیر منتظره اینی اجرا کردی
02:45به لطفه من یواش یواش داری
02:48و آقل میشی
02:49حتما یه بار دیگه فهمیدی که من چه آدم مفیدی هستم
02:52مناظر من دوران تو دیگه به سر رسیده
02:55گفتم آقل شدی
02:58اما این خینگ بودنه تو نمیدونم چی کار کنم
03:01و از این بابت هیچ پیش رفتی نکردی
03:03تو زن حالیت شدی و پولاشو میشماری
03:06اما من شریکش شدم
03:08شراکت اصلا مهم نیست
03:10مهم اینه که این شراکت تاکه ای ادامه داری
03:12اگه یدت باشه تو قبلنم به این شرکت اومده بودی
03:15بعدش چی شد
03:16نگران نباش یلدیس چون
03:19این بار جای پام محکمه
03:20به هر حال
03:23ازوهیت مدیری این هولدینگ با عظمتم
03:26برای همین
03:27از این به بعد مثل قبلنها
03:28با تو سر کله نمیزنم
03:30پس فهمیدی که نمیتونی از پس هم بر بیای
03:33یلدیس
03:34یلدیس
03:36وقتی دارم هولدینگی
03:40به این بزرگی رو مدیریت میکنم
03:42دیگه زمانی برای سر کله زدن
03:44با بچه ای مثل تا رو ندارم درسته؟
03:47زمنان
03:47این کاری که تو کردی بازم به نفع من تموم شد
03:51چرا به نفع تو تموم شد؟
03:52میخواستی ما چه من و کمالو بگیری که زایه شدی
03:55آره
03:56محفظ نشدم آکی نشد
03:59اما به لطفه تو درخوی عذاب در نایم
04:01دم میدونی که کمال
04:03اونجا همراه یه زن بود
04:05تو من اعتماد حالی تو کسب کردم
04:07اما متاسفانه تو فکر اینجاشو دیگه نکرده بودی
04:10مهم نیست
04:12بهتری زیادی دلتو به این موضوع خوش ده
04:15آره عزیز دلم درست میگی
04:17هدف من اینه که به زودی
04:19اتاق حالی تو قسب کنم عزیزم
04:22میخوای یه بار دیگه چک کنی؟
04:25بابای
04:27بابای عزیزم
04:29سلام
04:49به حرفان فکر کردی؟
04:59من تو وضعیتی نیستم که سریع بتونم تصمیم بگیرم کمال
05:03انتظار نداشته باش به این زودی جوابتو بدهم
05:07زهرا اگه همراه من بیایم
05:14میتونیم گذشتر رو پاک کنیم
05:15و دوتایی زندگی جدید رو شروع کنیم
05:18گذشتر رو؟
05:20این که به هم خیانت کردی رو؟
05:22زهرا من به تو خیانت نکردم
05:23تو تله افتادم
05:25خواهش میکنم یه فرصت دوباره به امون بده
05:29بذار چشم رو همه آدم ها ببنده بیلی زندر همه
05:32بابام چی؟
05:34زهرا باور کن من بی گناهم
05:37اما حاضرم یه زندگی جدید رو شروع کنم
05:44و اگه برای این کار مجبور باشیم یه خورده فداکاری کنیم
05:47خب میکنیم
05:48اونی که باید فداکاری کنه تو نیستی کمال
05:50منم
05:51تازه ازم میخوای قید خانواده من بزنه هم
05:54اما من حتی به هده اعتمادم ندارم
05:57اما منو دوست داری
05:58کش دوست نداشتم کمال
06:04این حرفو نزن اجازه نده اونا برندشم
06:07لطفا
06:09لطفا
06:11فکرامو میکنم
06:28آی حالیت اومدم دو کلام حرف بزنم
06:33اما حرف نمیزنی
06:34یلدیز
06:35من به اندازه کافی اصابان خورده است
06:37حسله تو یکی رو ندارم
06:39چرا؟ به خطر اندری؟
06:41فقط اندر که نیست
06:42اریم از یه طرف کمال از یه طرف
06:43عزیزم کمال و بیخیال شد
06:45بلاخره دستش رو شد و گرش رو گم کرد و رفت
06:47به این راحتیام نیست یلدیز
06:48به این اندر رو نده
06:52هنوز از راه نرسیده
06:53خودش رو رئیس شرکت معرفی میکنه
06:55بذار اول مسئله اریم رو حل کنم
06:57بعدش نوبت اندرم میشه
06:58اینقدر فکرتو مشغول اریم نکن
07:00بچه هست دیگه
07:01اینجا بیاد میگه میخوام برگردن منجا
07:03بگتری میگه
07:04یلدیز
07:06راستی نوی هایری به دنیا اومده
07:07من نمیتونم ملاقاتشون برم
07:10تو تلا میخری بری بیمارستان؟
07:11باشه میرم
07:12بگو من سرم شلوغه
07:13نتونستم برم
07:14اما بعدن تو خونه موضایمشون میشم
07:16باشه میگم
07:17فقط یه شمشه ترهی سعد گرمی بگیری
07:19یه دونه از کارتامونم بذارتون
07:22باشه عزیزم خودم حلش میکنم
07:24باشه
07:24خب دیگه من میرم
07:25بسرامت
07:26باشه
07:27میبینم ات عزیزم مراقب خودت باش
07:43بله دفوت جان
07:49سلام زینبانت چطوره؟
07:51خوبم دارم کار میکنم
07:52تو چی کار میکنی؟
07:53منم یه سلام سرف اومدم بیرون
07:55یه دوری بزنم
07:56یه هوایی بخورم
07:57راستی
07:58زینب من یک کاری کردم
08:00چی کار کردی؟
08:03برای این مهمونی
08:04خدافزی مجردی
08:05علیهان و آکانم دعوت کردم
08:07چی؟
08:09چرا؟
08:09خب آخه من رابطم
08:10و با این دوتا بهتر کردم
08:12ملان اینا یه تصفیر دیگه ای
08:13از من تو زهنشون دارن
08:15گفتم بهتر این تصفیر رو خرابش نکنم
08:17باشه باشه
08:18داود کار خوبی کردی
08:19آره منم باعت موافقم
08:21گفتم حالا که قرار جمعمون مردونه باشه
08:23بهتر امرو دعوت کنم
08:24رستش هیچ کس بده نمی گرفت
08:26اما باشه
08:27هر طور خودت سلاح میدونی
08:29باشه
08:30پس اگه تو هم موافقی
08:31دیگه مشکلی نیست
08:32خیلی خوب باشه
08:33بعدا میبینمت
08:34میبینمت
08:35های داودای
08:39هر بنده آماده فرستدنه
08:57من کنترولش کردم
08:58میخوای تو هم یه نگاهی بینداز
08:59بعدش میدیم پیک ببرم
09:00خیلی ممنون
09:02چیزی
09:04مثل این که داود دعوتت کرده
09:06مهمونی خودفزی مجالدش
09:07آره لطف کرده که دعوت کرده
09:10تو میخوایی بری؟
09:12نباید برم
09:13اگر راضی نیستی بگو
09:15نه من اصلا منظور همین نبود
09:17چه میدونم تحجب کردم
09:18چرا؟
09:19چرا تحجب کردی؟
09:21آخه خوب علیان تو داود
09:23ببین زینب درست قبلا نراحت بودم
09:25اما
09:25الان برای هر دوتون خوشحال هم
09:28باشه
09:31تو هم خوشحالی
09:33و هم میخوایش درسته؟
09:35آره
09:35تاریخ حققتون هم که ماشخصه
09:39خیلی سری دارید پیش میرید
09:41آره
09:42ویست و پنج رومه ماهه
09:43خیلی خوب
09:44مبارک باشه
09:46رسی کارت دوت هم برات میفرستم
09:48یعنی نیایی دیگه
09:50به هر حال ما با هم دیگه دوستیم
09:51من تو اون تاریخ اینجا نیستم زینب
09:53واقعا؟
09:56قراره برای یه مدت طولانی از اینجا برم
09:59کجا؟
10:00امریکا
10:01امریکا؟
10:05من نمیدونستم همچن تصمیمی گرفتی
10:08یعنی یه های تصمیم گرفتی؟
10:11یعنی
10:11خیلی وقت دارم بهش فکر میکنم
10:14حالا که تو تو زندگیم نیستی
10:16من دیگه دلیلی برای اینجا موندن ندارم
10:18میخوام برم و یه زندگی جدید رو شروع کنم زینب
10:22میفهمم
10:29برات خوشحالم
10:32موفق باشی
10:34خیلی ممنون
10:36هر وقت خواستی یه نگایی به پرونده بیندست
10:42آبجی
10:59لیلاجون
11:01بمیرم برای چی شده؟
11:03حالم خیلی بده نمیدونم باید چی کار کنم
11:07بیا بشین بیا
11:10آخه چی شدیه؟ حالت خوبه؟
11:15خودمم نمیدونم چی شده
11:17کمال میگه یلدیز براش تله گذاشته
11:20بابا من میگه کمال یه آدم آشقال دروخگوه
11:23نه بابا آخه اون برای چی باید واسه شما نقشه بکشه که چی بشه؟
11:28میگه اون از اولشم نمیخواست ما با هم ازدواش کنم
11:31نه به نظر من که کاملا برعکسه
11:33یلدیز میخواست تو هرچه زودتر ازدواش کنی از این خونه بری
11:36پس تو هم فکر میکنی کمال به من خیانت کرده
11:40خب حتی اگه این طورم نباشه اون تو این ماجره دست نداشته
11:44خودت که میدونی یلدیز چقدر از بابا میترسه
11:47هر اتفاقی هم بیافته در جو میره همه چیو به بابا میگه
11:50به نظرت کسی که اینقدر میترسه جرعتشو داره همچین کاری بکنه
11:53باشه جرعتشو نداره من هم فکر میکنم جرعتشو نداره
11:56اما کمال خیلی اصرار میکنه
11:58ببینم تو داری واسه بخشدن کمال دنبال بحونه میگردی
12:04دنبال بحونه نمیگردم لیلا
12:06دنبال بحونه نمیگردم اما این اتفاقارم باون نمی کنم
12:10من کمالو تو اتاق یلدیز دیدم
12:19که
12:20وقتی تو مدد درد گرفته بود عزیزا
12:24چرا اینو زودتر به هم نگفتی لیلا ها
12:26آرون باشه ابجی من هم وقتی اونا رو با هم دیگه دیدم
12:29دقیقا مثل تو شکه شدم و وقانش نشون ددم
12:32اما قضیه این نبوده
12:33کمال رفته بود جوی دورها رو ازش بپرسه
12:36خب اونم از ترسه سری رفته همه چیه واسه بابا تعریف کرده
12:40تعریف کرده؟
12:43آره عزیزم
12:44واسه همه میگم یلدیز بدون اطلاع بابا آبم نمیخوره
12:47معلومه که نمیخوره
12:49بابا تنها شانس زندگیه اونه
12:52بمیرم دست از سرش بر نمیداره
12:54خیلی برای نراحتم
12:57منم خیلی برای خودم نراحتم لیلا
13:02هاکا
13:08ها چطوری زینه؟
13:10خوبم تو چطوری؟
13:11منم خوبم
13:12این قضیه امریکا رفتن دیگه از کجا در اومد؟
13:16به تو هم گفت؟
13:18وقتی داشتم رجا به تاریخ عقد باش حرف میزدم گفت
13:22وگرنه لابود نمیخواست به این بگی
13:23یعنی این موضوع اینقدر برات مهمه؟
13:25محلومه که مهمه
13:26چرا؟
13:28تو دیگه داری ازدواج میکنی زینه
13:30بلش کن بزن اونم به زندگی خودش برسه
13:33باشه به زندگیش برسه
13:35من کاری به زندگی رو ندارم اما
13:38وقت میخوام بدونم دلیلش چیه؟
13:40به خاطر من میخواد بره؟
13:42نه فکر نکنم
13:44پس دلیلش چیه؟
13:48به نظرم احتیاج به تغییر داره
13:49تو دیگه چرا ها کن؟
13:51من تا حالا ندیدم کسی به خاطر تغییر از مملکتش بره
13:54ببینم زینه بگه اینقدر از رفتن علیهان ناراحتی
13:57چرا نمیری به خودش بگی؟
13:58نه ناراحت نیستم
14:01چرا باید ناراحت باشم؟
14:03من فقط نمیخوام دلیل یه همچین تغییر بزرگی باشم
14:06فقط همین میفهمی؟
14:08مشکل دیگه ای ندارم
14:09من فکر نمی کنم به خاطر تو باشه
14:13باشه باشه باشه باشه پس
14:18چطوری کارلوس شغاله؟
14:33منظور چیه؟
14:34گرفتی چی میگم اول موبایلم رو گرفتی بعد گذاشی رفتی
14:38حالا دیگه واسه من زرنگ بزیده میاریم
14:39میخوستی تغییبم نکنی جانر؟
14:42باشه بهتر هر دوم رجب این موضوع صحبت نکنی
14:44بگذریم جانر میخوام یه کاری برام بکنی
14:47چی میخوای از جون من؟
14:48همینم مونده که برای تو هم کار کنم
14:50نه عزیز من من دیگه توانش را ندارم آخه چرا نمیخوامی؟
14:52وای جانر اینقدر قرنزم
14:53میخوام یه رقاس برام پیده کنی
14:55رقاس؟ رقاس بسی چی؟
14:57میخوام زینم با سپرایزش کنم
14:58آه میخوام برش مهمونی بگیری
15:00آره ای ول دمت کرد
15:01فقط من یه مشکلی دارم
15:03نمیتونم خیلی پول بدم بهش
15:05الهی بمیرم
15:06شوارت میلیاردر اون وقت پول نداری به رقاس پدی
15:09دلم به حالت میسوزه یه لیز خدا به دادت برسیم
15:11جانر میتونی یه رقاس با دستموزده مناسب برام پیده کنی یا نه؟
15:14خب بذار پرس رو جو کنم ببینم چطور میشون
15:17باشه فقط دستموزده شو با کارت بانکی پرداخت میکنم
15:20اما باشه
15:20کارت بانکی؟
15:21چلن نگو یه لیز مگه بقالی رقاس بخواد بیاد تو خونت ای بابا
15:25کارت بانکی دیگه چیه؟
15:26خب چه ایرادی داری؟
15:27من که تا حالا نشیدم اما فکر نکنم قبول کنم
15:29باشه تو به پرس به من خبر بده برای فرد و شب میخوام
15:32باشه حالا یک کارش میکنم بهت خبر میدم فیلم
15:34ببینم چی کار میکنی بای بای
15:36دختره دیوونه آخه مگه با کارت بانکی میشه با رقاس انام دار
15:41سلام
15:44سلام
15:45من یه شمشه تلایه سبگیرمی میخواستم
15:49روششم خانم
15:50شمش اینه
16:00میشه لطفا برام کادش کنی؟
16:03بله خانم
16:03پارت با اینکه قبول میکنی؟
16:04بله بله
16:05قیمتش چقدره؟
16:07بیس و دو هزار لیره
16:08چی؟
16:10بله بیس و دو هزار لیره
16:12اگه میخواد یه شمشه سبگیرمی بخرید
16:14قیمتش همینه خانم
16:15پنجا گرمیش هم هست که میشه نصد این قیمت
16:18بله خودم میدونم
16:19حالی تو باش
16:21برای بچه دیگرون شمشه تلایه سبگیرمی میخره
16:24به من که میرسه پول نداری
16:26مگه من همچن خریتی میکنم؟
16:28خانم بلاخره میخرینش؟
16:29بله بله میخرم
16:30فقط یه روبه سکه هم میخوام
16:32روبه سکه رو کادش کنی
16:33اینم بذارین توی یه پاچه
16:34بس علاوه بر این یه روبه سکه هم میخوین
16:36روچشم
16:37شرمنده حالی جون دوسته
16:40باید به همین روبه سکه اکتفا کنه
16:41شمشم بمونه برای خودم
16:43آدم که از فردای خودش خبر نداره
16:45تازه از کجا میخوید بفهمه
16:47گرچه بهتر یه نقشهی بکشم
16:49که بعدن تو درد سر نیفتن
16:51دلم به حال زهرام میسوزه
16:55اون لایقه این همه مسیبت نیست
16:58آره خیلی قصه میخواره
16:59اما خود رو شک همین اول کاری دستش بارمون روشد
17:01امیدوارم هرچه زودتر فراموش کنه
17:04فراموش میکنه علیهان چاره دیگه نداره
17:07مشکل ما اصلا این نیست
17:08کمال پولی که سرمایه گذاری کرده رو پس مخواد
17:11وقتی پای خانواد در میانه کاریش نمیشه کرد
17:14آره درست میگه اما
17:19میدونی که به مشکل مالی برخوردیم
17:22تازه داشتیم کمرمون رو صاف میکردیم که این قضیه پیش اومد
17:25البته الان دیگه تحت فشار نیستیم
17:28اما بهتر با درایت رفت کنیم
17:29درستش میکنیم
17:31نگران نباش خیلیت راحت باشه
17:32ممنون
17:33ها آراستی
17:34میخوام مدیرامیر قبلیمون رو برگردونم
17:37کیه؟ من میشنوسمش
17:39فکر نکنم
17:39تو اون وقتا خارج از کشور درست میخوندی
17:42قایه های کنجی
17:43دو سال با من کار کرد
17:45بعد رفت تو حوزه تخزیه و مدیر شد
17:48آدم پرتراشو معفقیه
17:49اگه تو اینطور میخوایی
17:52اشکالی نداره
17:53ببینم اون علیان نیست
18:00اونو خوشگله کیه هم باشه
18:02آف
18:03علیف آکینه دادش نمیدونه چه جیگریه
18:05خیلی خوشگه
18:06بریم اونطرف
18:06علیان
18:09بهبه
18:11سلام دوستان
18:12سلام آقا علیان
18:14معرفی میکنم
18:19ایشون دوستم علیف هست
18:20سلام
18:20سلام
18:22اله که همدیگر رو دیدیم
18:24میتونیم کناره همدیگر بشینیم
18:26بفرقیم
18:26خب نه
18:27مزاهمتو نمیشیم
18:28الان هاکانم میشیم
18:29خب چه ایرادی داره
18:30هاکانم میشین هم اینجا
18:31مگن از این هم
18:32آره
18:34نظرت چیه علیف
18:37موافقه
18:38ببخشید میشه
18:40این دوتا میزا بکشین کناره هم
18:42شما بفرمایید بشین
18:44آره آره
18:45بیا علیف
18:47خوش اومدین
18:51شما دوست اختر دوست بسرین
18:57نه جونم
18:59من و علیف تو دانشگاه امریکا با هم دوست شدیم
19:03وقتی امریکا بودیم همه ی روزمونو با هم میگذرونیم
19:06گیندار
19:07ببین این روزشو با کی میگذرونه ما با کی روزگار میگذرونیم آخه این انصافه
19:13هیچی نگو جونه منه هیچی نگو
19:14سالها از هم خبر نداشتیم تا اینکه اون روز اتفاقی همدیگر رو دیدیم و فهمیدیم چقدر دلتنگه
19:19آره دقیقا گفتم چرا همدیگر رو نمیبینیم و الان من اینجا
19:23راستی فکر کنم تو زینب باشی
19:27تعریف تو خیلی شنیدم
19:29گویا دارید ازدواج میکنی تبریک میگم
19:32آره خیلی ممنون
19:34ممنونم
19:35آمیدوارم قسمت شما بشه
19:37به نظر من که خیلی خوب میشه
19:41چرا که نه
19:42خیلی هم به هم میانیم
19:43دراتو اتاقشه؟
19:56آیسل براش خذو برده اما نمیخوره
19:58دیگه داره زیادی بزرگش میکنه انگار عزیزش مرده
20:03عزیزم تو هم خیلی بیه احساسی ها
20:05عشقش بهش خیانت کرده و زندگیش از هم پاشیده
20:07عزیزم ما بارها بهش گفتیم که این آدمه چجور آدمیه
20:11میخواست چشماشو باز کنی
20:12خیلی خوب بسه دیگه تمومش کنید
20:14نمیخوام راجب این موضوع حرف بزنید
20:16باشه بابا اما
20:18بلاخره چی میشه؟
20:19چیزی نمیشه لیلا
20:20خوهرت باید با این موضوع کنار بیاد
20:22اینقدرام سخت نیست که نتونه از پسش بر بیاد
20:24به نظر من زهرا نمیخواد طلاق بگید
20:27خودش میدونه
20:28پس همراه شوهرش آواره میشه
20:31من دیگه اون آشقالو تو خونم راه نمیدم
20:33عزیز دلم
20:40قدم نورسیده مبارک باشه به سلامتی بزرگ بشه
20:43خیلی ممنونم گلم
20:45این دردون چه کار خوبی کردید که این دوره همی رو تدارک ددید
20:48خیلی ممنون است
20:49خواهش میکنم
20:50نمیشه که مادر بزرگ شدن دوستمونو خوشک و خالی تبریک بگیم
20:54اما باور کن از اینجا که نگاه میکنم
20:56اصلا شبیه مادر بزرگا نیستی
20:58آره
20:59واقعا که
21:00نه خنده عزیزم باور کن راست میگم
21:03تو هم مثل من میشی حالا ببین که یفتم
21:06جدی میگی
21:07خود از دهانت بشنبه
21:09من به دیدن فارغ و تحصیلی ایریممم رازیم
21:12میبینی عزیزم میبینی
21:14زمان به سرعت برق و باد میگذره
21:16جدی میگی
21:17معلومه
21:17راستی امروز زن حالیت اومده بود بیمارستان
21:21یه ایلیسو میگی
21:22اونم که از غافله عقب نمیمونه
21:25لابوت حالیت بهش سپرده
21:27فقط یه چیز عجیبی شد که خیلی تحجاب کردم
21:30چی شد
21:31میدونم خوبیت نداره همچین چیزی رو به زبان بیارم
21:35اما میدونم که تو دهنت قرصه
21:37حتما همینطوره
21:38حالیت بعد تو خیلی عوض شده
21:41که اینطور
21:42از چه نظر
21:43اگه بگم چه هدیه ای واسمون فرستده بود
21:46شاخت در میاری
21:47چی فرستده بود میشه به منم بگی
21:51روبه سکه
21:54ای
21:56نه بابا امکان نداره باورم نمیشه
21:59حالیت ایش وقت همچین کاری نمی کنه
22:01حتما یه اشتباهی بیش اومده
22:02منم خیلی تعجب کردم
22:04اما خب حقیقته
22:05من اینجور چیزا برای مهمیت نداره
22:08ولی خب کارش زیشت بود
22:09کاش اصلا هدیه نمیفرست داد
22:11میتونم حدس بزنم چی شده
22:15لابوت حالیت و اون یلدیز بیکلاس گفته
22:17باره هدیه بخر
22:18اونم چون آدم با اصول سرش نمیشه
22:20رفته
22:21یه روبسه که خریده
22:22دیگه توضیح دیگه ای نداره غیری ممکنه
22:25به هر حال تا چیزی بهشون نگو باشه
22:28آه مگه دیوونم؟
22:29آخه مگه میشه همچین چیزی رو به زبون رو برد
22:31خلاصه یه هدیدن
22:37بنزین ماشینمون تموم شد
22:39آره آره منم سری جلسه امتحان بودم
22:41نمیتونستم بودم
22:42مجبور شدن به من زنگ بزنم
22:43آخه فکرشو بکنیم
22:45دو تا دختر تکو تنها مونده بودیم بالا یکو
22:48بعدش چی شد؟
22:50بعدش؟
22:51قهرمانمون؟
22:53به خاطر ما با سرعت غیر مجاز اومد و دستگیر شد
22:56خلاصه این که
22:59به خاطر الیف خانم سابقه دار شدم دوستان
23:01حجب دستانه قشنگی بود
23:03الان که داریم تعریف میکنیم میخندید
23:05اما تجربه خنده داری نبود باور کنید
23:08من اگه همچین دوست سختاری داشتم
23:10حتی اگه دست بردم به دستم میبستم
23:11با پای پیاده میده بیدم
23:13شما لطف داریم
23:18اما به نظر من زینب از هممون خوشانس داره
23:22به هر حال مرد زندگیشو پیده کرده
23:29همینطوره
23:30نه منم هر کاریت دستم بر بیاد انجام بیدم
23:33که لایقش باشم و خوشبختش کنم
23:35چه عالی
23:37امیدوارم خوشبخت چی؟
23:40خیلی ممنون
23:41اگه دو نفر واقعا همدیگر رو دوست داشته بشن
23:43حتما خوشبخت میشن
23:45موسیقی
23:55موسیقی
23:57موسیقی
24:01موسیقی
24:09موسیقی
24:17الو بابا
24:18سلام پسرم حالا چطوره؟
24:21خوب نیستم من که میگم اما تو که بابر نمید
24:23پسرم مگه من گفتم حرف تو بابر نمی کنم؟
24:26من فکر کردم اگه یه مدت دیگه اونجا بمونی عادت می کنی
24:29ببین اگه نمیخوای من پیشت باشم میرم پیش مامونم خوب؟
24:33تو هیچ میفهمی چی داری میگی؟
24:36این چه حرفیت تو میزنی؟
24:37پس نظر بیشتر از این اینجا بمونم
24:39ببین میدونم واسه این که منو تنبیه کنی فرست دی اینجا
24:42اما من درسمو گرفتم بابا
24:44لطفاً بذار پرگردم خونه
24:46باشه پسرم حالا که حالت بده
24:48و هم میگی عادت نمی کنم
24:50من فردا با مدیرتون حرف میزنم
24:52جدی میگی بابا؟
24:53آره آره جدی میگم
24:55تو که چاره دیگه برام نزاشتی
24:57تازه چرتپر تم میگی اعزاب منو خورب می کنی
24:59باشه من درست میخوام
25:00دیگه از این حرفا نمیزنم
25:01باشه
25:02با مدیرتون که صحبت کردم به زنگ میزنم
25:05باشه بابا جون خیلی ممنون
25:06بر میگرده؟
25:08بر میگرده
25:09واقعا؟
25:10آره واقعا
25:11شنیدی؟
25:12آی
25:12آمیدوارم دیگه با اون بچه ها یه بد دوستی نکنه
25:15نمی کنه دیگه آقل شده
25:17خدا کنی
25:18لیلا
25:20بروی یه سر به خوهرت بزن
25:22چشم بابا چون
25:23خیلی خوب شد مگه نه
25:26همه چی مثل قبل میشه
25:28دوباره هممون دوره هم جمع میشین
25:30یلیز
25:35تو هم هر از گاهی به زهر و سر بزن
25:38عزیزم مگه میشه به دخترت نزدیک شد
25:40مگه نمیشنسیش
25:41حالیت جون
25:45من میخواستم یه چیز دیگه بهت بگم
25:47این حرفا و خواستایی تو هم که تمومی نداری یلیز
25:49این آخریشه
25:50ها
25:51میخوام یه هدیه برای زینب بخارم
25:53هدیه برای چی؟
25:54داره ازدواج میکنه
25:55هر وقت ازدواج کرد بهش میدیم
25:56عزیزم قراره واسه زینب مهمونی بگیرم
25:58منم به عنوان خوهرش میخوام یه کادو بهش بگیرم
26:00مگه واسه مهمونی کادو میخرم؟
26:02عزیزم
26:03مادرمون دوره
26:04پدرمون فود شده
26:05یعنی من حق ندارم برای یه دونه خوهرم کادو بخرم
26:08خیلی خوب باشه
26:09یه هدیه کچیک با قیمت مناسب برش بخر
26:11دوسته یه تو که باشن
26:13کادوهای گرون قیمت میخریم
26:14خوهر من که باشه
26:15قیمتش مناسب باشه
26:17نه تو برای من عرضش غایل نیست
26:18ده حالید نمیشه
26:19خدای خواهر سبرم بده
26:23تموم که نمیشه
26:25تمومی نداره
26:45من رفتم عرضم شب
26:47چی شده؟
26:48من باید قهرم
26:50به خاطر حدیه زینب؟
26:51بله به خاطر حدیه
26:52یلدیز من که بدنه میگم حدیه نخر
26:54میگم موقع حدیه خریدن
26:56یه خوردر اعویت کن
26:57عروسی که نیست
26:58یه مهمونی علکیه
26:59تازه زینب که چندان احل تلا و جواهر نیست
27:02منظورت از این حرفا چیه؟
27:03یعنی میگی من با انوار خوهرش دست خالی
27:05بفرستمش بره؟
27:06باشی یلدیز
27:07یه چیز زریف قیمت مناسب بخر
27:18فعلا میبینم بذارم
27:21خداحافظ
27:22نوبت دیگرون که میشه سرکی سر رو شل میکنه
27:27به ما که میرسه میگه یه هدیه زریف بخر
27:30اون هدیه زریف ها من برای دوستات خریدم
27:32خیلی هم خوب کردم
27:34دلم هم خونک شد
27:35جلسه یه ساعت قب افتاده در جریان باشه
27:41میتونم خبر دارم
27:42باشه
27:43این اباخر زیاد به اتاق من سر میزنی
27:45یا من اینطور فکر میکنم
27:47کی من؟
27:49نه یعنی نمیدونم
27:50هم اصلا دقیق نکردم
27:52باشه
27:53پس لابد من اینطور فکردم
27:55رسی چیزه
28:00از دوست دخترت خوشم اومد
28:03دختر شیرینیه
28:05راجب الیف داری حرف میزنی؟
28:07آره
28:08به نظر دختر خوبیه
28:09همینطوره
28:10شوختب هم هست
28:12دوران دانشگاه هم همینطوری بود
28:14به هر حال برات خوشحالم
28:18به نظر نمیاد چندان خوشحال شده باشی زینه
28:20منو میگی؟
28:21آه نجونم خوشحال شدم
28:23چرا خوشحال نشم؟
28:24دختر خوشگلیه
28:25اندامش اینه منکنس قدشم که بلنده
28:28تحصیلتو آلیم که داره
28:29خیلی هم آقله
28:31مثل این که خیلی از الیف خوشت اومده
28:34ها؟
28:35من چون فکر میکنم بهت میاد چیز میکنم
28:37تعریفشو میکنم
28:38میدونی
28:39شاید اونم بخواد هم راتبیت امریکا
28:44وای چرا این به ذهن خودم نرسیده بود ذهنم؟
28:48نه جونم همینجوری کفتم
28:49چون خیلی به هم دیگه میین این حرفو زدم
28:51و یعنی چندان مهم نیست
28:52پیشناده تو همیشه برای من با عرضشم ذهنم
28:55بسا همین به پیشنادت فکر میکنم
28:57نگران نباش
28:58به پیشنادت فکر میکنم
29:00یعنی چی؟
29:01مثلا میخوای چی کار کنی؟
29:02میخوای به دختره بگی هم رات بیادام بکنی؟
29:03شرا نشه
29:04مگه خودت الان این پیشناده به ام ندادی؟
29:06نه یعنی آره
29:07من گفتم پیشناده من بود
29:10آره اما آدم به هر پیشنادی همیت نیمیده
29:12که اول باید سباک سنگین کنی
29:14به نظر همینطوره
29:15یعنی باید نظر اونم بپرسی
29:17خب به همین راحتی کنیست؟
29:18تو بهتر به فکر من نباشی
29:20رو عروسی تمرکز کن
29:21باشه
29:24پس من میرم یه خرده رو عروسیم تمرکز کنم
29:40آیسل جون تدارکاتا به کجا رسی؟
29:42دارمو واضح میکنم خانم
29:43همه چیز صورتیه دیگه
29:45بله خانم
29:45نکنه اون پشمکار رو از رو بردارم باخورن
29:48شکلشون خراب میشه
29:49خفش رو هیچی نگو
29:57ایوه چی میگی من که چیز نگفت
29:59باشه هیچی نگو
30:00کارتون با کمال به کجا رسی؟
30:03بی تو چه یلیز
30:04تو چرا تو کار ما دخالت میکنی؟
30:06من دخالت نمیکنم
30:07بابات از من میپرسه برای همینطورس
30:09بایستمیتون متنفرم
30:10بایستم
30:10امشب تو خونه مهمونی داری
30:12مهمونی برای چی؟
30:13یه لیز مهمونی برای چی من حال حسل مهمونی دارم
30:15برای زینب مهمونی گرفتم
30:17خواستی تو هم بیا کنار ما برشی
30:18نخواستی برو تو اتاقت گریه کن
30:20هلو
30:30خیل باشه
30:31گفتم قبل از این که برم اتاقم
30:33بیام یه سریبت بزنم
30:35با ایریم حرف زدی؟
30:40میدونستم بلاخره حرف من رو گوش میکنی
30:44بهترین تصمیم رو گرفتی حالیت جان
30:46من به خاطر حرفتو این تصمیم رو نگرفتم این در
30:48با ایریم حرف زدم
30:50فهمیدم واقعا حالش بده
30:51فقط همین
30:52آکی
30:53حرفتو باور میکنم
30:55همین که پسرم برگرده کافیه
30:58برمیگرده
30:59با مدیرشون صحبت کردم
31:00حالیت جان
31:01راستی
31:03میدونستم حوضای مالی شرکت خوب نیست
31:05اما دیگه ندر این حد
31:07من فکر میکنم بهتر
31:09یه فکر چارهی داشته باشیم
31:12نظر تو چیه؟
31:13منظورت از این حرف رو چیه؟
31:15با بدتول حرف زدم
31:16اون به هم گفت
31:17چی گفت؟
31:20خب آخه نمیدونم چطوری باید بگم
31:23اما مثل این که
31:25یه خورده در مقابل اونا بیعدبی شده
31:28حالیت باورم نمیشه
31:29تو وقتی شاهر من بودی آداب و رسوم رعایت میگردی
31:31چرا از این حرف هم بزنی؟
31:32رو کراس حرفتو بزنم
31:33خب ببین اخوان اولین نوش به دنیا اومده
31:35اون وقت رفتی براش رو به سکه خریدی
31:37خیلی زشته باورم نمیشه حالیت
31:40رو به سکه؟
31:42هیچ هم اینطور نیست
31:42ببینم یعنی اون به من دروغ گفته
31:45وای اصلا باورم نمیشه
31:47قسمم داد که بهت نگم
31:49اما چون به فکرت بودم
31:50نمیتونستم جلو خودم رو بگیرم
31:51لابود یلیز بلد نبوده هدیه بخره
31:54داری چراند میگه اندر
31:55لابود یه سوی تفاهمی شده
31:58نمیتونم از من گفتن دیگه خودت میدونه
32:00خب دیگه من برم به کارام برسم
32:02با بای
32:03آخه تو چطور تونستی همچی کاری کنی ایلیز
32:16یا تو
32:17قربان تفاهم نامه طلاقو آماده کردم
32:31خوش اومدیم
32:32خبرای خوبی برات ندارم
32:36یعنی نمیخوای همراه بیایی؟
32:39میام
32:40میام شرکت
32:42بابام کارمون داره
32:44حرفم رو باور نمی کنی
32:46من فقط چیزی که با چشمم دیدم رو باور میکنم
32:49تموم شد کمل
32:51از این به بعد حتی اگه باها تم باشم
32:53نمیتونم بهت اعتماد کنم
32:55نمیتونم با این دلهار زندگی کنم
32:57داری بزرگترین اشتباه زندگی تو میکنی زهرا؟
33:02به جایی که کسی که انقدر دوستت داره رو انتخاب کنی
33:04پدری که دائم بهت سرکوف میزنه رو انتخاب کردی
33:07نه
33:07من کسی انتخاب میکنم که واقعا دوستم داره
33:10درسته
33:11پدر من اخلاق خیلی تندی داره میدونم
33:14اما هیچ وقت بدی منو نمیخواد
33:16پدر تو قبل از این که پولامو ازم بگیره
33:19منو به عنوان دامادش خیلی دوست داشت
33:21اما اون بابای تو یه آدم پول پرسته
33:24آره شاید
33:25اما بابای من هیچ وقت نمیذاری کسی شخصیت بچه هاشو خورد کنه
33:28این اتفاق هیچ ربطی به پولایی که تو از دست دادی ندارن
33:31به محصه این که برگاره امزه کنی پولتو پس میگید
33:33زهرا من پولی که از دست دادم و بازم به دست میاد
33:36مهم نیست
33:37تو منو از دست دادی کمال
33:39تو شرکت میبینم ات
33:43خدا نگهدار
34:08سلام آقا زفر
34:10او سلام یلیس خانم خوش اومدیم
34:11خیلی ممنونم
34:12من میخوام برای خوهرم یه دست بند بخرم
34:15اما نمیخوام خیلی تو چشم باشه
34:17میخوام ساده باشه
34:18چشم اجازه بدید
34:19بفرمایید
34:23این دست بندامونی نباخر خیلی مد شدن
34:26این مدلمونم خیلی چشم نوازه
34:31فقط مثل این که زیادی چشم نوازه
34:34قیمتش چنده
34:35سی هزار
34:36نه نه من یه چیز ساده ترم میخوام
34:40خب اینو ببینید
34:41و اینم پیشناد میکنم
34:43خیلی کار ظریف و قشنگیه
34:45این به نظر خوب میاد
34:51هلو زفرجون
34:53خوش اومدی دندر خانم
34:55یلیس میبینم برای خودت هدیه میخریم
34:58دارم واسه زینب هدیه میخرم
35:00راست میگی
35:02بلاخره اونم یکی عین خودشو پیده کرده
35:05مگه نه خیلی خوش با حالشه
35:06همین خوبه
35:08میشه منم ببینم اش
35:10این جواهر داره نداره
35:13یا من نمیبینم
35:14آره داره
35:19اما فکر کنم باید با زربین دنبالش بگردی
35:22چون اینطوری دیده نمیشه
35:24برای خوهرت اینو پسند کردی عزیزم
35:26زینب ساده پسنده
35:27از اینجور چیزا خوشش میاد
35:29هم
35:30پس یعنی حالیت خصاصت به خرج نمیده
35:34زفرجون
35:36میشه اونو من ببینم
35:38وای چه گوشواره های خوشگلیه
35:42خوب دیگه
35:45سهمدار بودن اینجوری هاست
35:47التماس نمی کنی
35:49خوب
35:50اجازه نمی گیری
35:52هرچی دلت بخواد می خری
35:55وای چقدر خوشگله برد می زنی
35:56هرکی ندونه فکر می کنه رئیس شرکت توی
35:59اینجوری خیلی بیشتر خوش می گذره
36:02یلیز جون
36:03تحسیس شرکت کار خیلی سختیه
36:05برای همین من
36:06اصلا وارد اینجور کارا نمی شم
36:08اینا رو پسندیدم
36:10می خرمشون
36:12مبارکه
36:14آقا زفر منم اینو می خرم
36:15باشه
36:17زفرجان اینا رو بفرست خونم
36:21باشه
36:22بروی چشم اندر خونم
36:23به زینب سلام برسون و بگو
36:26به جون من دعا کنه
36:27چون اگه من نبودم اون دستبند حلکی رو دستش می کرد
36:30خب دیگه ببای
36:32بابای زفرجان
36:33خدا نگهدار اندر خونم
36:34بدا فرست
36:35ما هنوز هدیه یاروسی رو انتخاب نکردیم
36:39این هدیه بی منسبته
36:40ببین چی نوشته
36:43خطر بزرگ
36:44شعب سنگی به قدر چهار سد متر
36:46با صورت زیاد به کرای زمین نزدیک می شود
36:48اعتمال بخوردش هست
36:50خدا کنه
36:50خدا از دهنت بشنبه
36:52خدا یا دعای این بندی
36:53غیرتو قبول
36:54چده تو
36:54باز چی شده
36:55چرا اینجری میکنی؟
36:56بذار بیاد برخورد کنه داداش
36:58اصلا بذار بیاد بخورد تو دهن من
37:00لیلا هنوز بابا من قهر داداش
37:02بذار دنیا آتیش بگیر
37:04بتره
37:04تو هنوز تو فکر اون دختری دیوانه
37:06خسته نشدی دست از سر این دختری بردو فرموشش کن
37:09آفرین چه خوب هم دردی میکنم
37:10من اومدم
37:11خوش اومدی بیا بشین
37:12چیکار میکنین؟
37:14برای چون اینقدر بیحالی؟
37:16من که دیگه واقعا نایی نفس کشیدن ندارم
37:19هر کاری هم میکنم
37:20باز این برج زهر مارم
37:22منم دیگه حتی اصلای خودم هم ندارم
37:26ای بابا تا نوبت من نرسیده
37:28سحنا رو ترک میکنم
37:29اومدیم اینجا ناله کنین
37:30تو چطه دختر؟
37:32میخوام یه سوالی ازتون بپرسم
37:37بپرس؟
37:38به نظر شما اون دختری که دیروز همراه علیهان بود
37:40خوشگل بود؟
37:42نیلیف هم میگی؟
37:44خیلی خوشگل زینم
37:47چون یعنی فوقلاد از این فرشته هاست
37:50اما
37:51تو هم خوشگلی
37:54حسن خوریا
37:55عقلتو به کار منداز عزیزم
37:57زنای قد کتا همیشه جوان میمونم
37:59خیلی ممنون این دقیقا همون چیزی بود که میخواستم بشنوام
38:02ای بابا منظور بدی نداشت زینم
38:04مثلا میخواست بگه تو هم خیلی دوست داشتنی هستی زینم
38:07یعنی چی چانر؟
38:08مگه من چون کلیدی هم که دوست داشتنی باشم
38:10حیله خب حالا تو چرا گیر دادی به الیف ها؟
38:12بیخیال شدی که تو رای خودتو برو
38:14نه بابا من که گیر ندادم
38:17اصلا مرا مهم نیست مگه من کار زندگی ندارم
38:19همینو بگوی این علیهانی که من دیدم
38:21از این به بعد با منکنه و دختره شایسته ترکیه میپلکه
38:24آره
38:25قابل میخوری برات بگیرم
38:27میخوای؟ باشیر
38:29بگیر
38:30الان میام
Be the first to comment
Add your comment

Recommended