- 2 days ago
زندگی یلدیز با ملاقات با اندر آرگون تغییر میکند. خواهرش زینب کار در شرکت علیهان، شریک خلیل، را آغاز میکند. در حالی که یلدیز در تلاش است تا به آرزوهایش برسد، زینب به دنیای جدیدی وارد میشود که با اتفاقاتی روبرو خواهد شد که هرگز تصور نمیکرد...
یلدیز و زینب دو خواهر هستند که بسیار یکدیگر را دوست دارند. یلدیز از جوانی همیشه آرزوی ثروتمند و محترم شدن را داشته است. یلدیز به عنوان پیشخدمت در یک رستوران محبوب در میان جامعه اشرافی کار میکند و زینب نیز در یکی از شرکتها به عنوان کارمند فعالیت میکند. زندگی یلدیز با پیشنهاد زنی از جامعه اشرافی به نام اندر آرگون تغییر میکند. اندر به دنبال زنی است تا از شوهرش خلیل آرگون خلاص شود و بتواند با معشوقش زندگی کند، و یلدیز را برای این کار انتخاب کرده است. اندر به یلدیز میگوید که باید شوهرش را فریب دهد و در عوض پاداشی دریافت خواهد کرد. یلدیز این پیشنهاد را که نقطه عطفی در زندگیاش است، میپذیرد. شرکتی که زینب در آن کار میکند، توسط یک تاجر ثروتمند به نام علیهان خریداری میشود. علیهان و زینب تفاوتها و تضادهای زیادی دارند، اما این تفاوتها به مرور زمان به تعاملات مهمی تبدیل میشود. اما آنچه که یلدیز و زینب نمیدانند این است که علیهان شریک خلیل و برادر شوهر دوم اوست. بنابراین، تصمیمات آنها نه تنها بر زندگی خودشان تأثیر میگذارد، بلکه زندگی یکدیگر را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
بازیگران: طلعت بولوت شوال سام اونور توناج ادعا عچی سفدا ارگینچی شفاک پكدیمیر ایرم كاهیااوغلو باریش آیتاج سینان اروجلو نیلگون ترکسور کیوانچ کسابالی
سناریو: ملیس جیولک و زینب گور تولید: MEDYAPIM
یلدیز و زینب دو خواهر هستند که بسیار یکدیگر را دوست دارند. یلدیز از جوانی همیشه آرزوی ثروتمند و محترم شدن را داشته است. یلدیز به عنوان پیشخدمت در یک رستوران محبوب در میان جامعه اشرافی کار میکند و زینب نیز در یکی از شرکتها به عنوان کارمند فعالیت میکند. زندگی یلدیز با پیشنهاد زنی از جامعه اشرافی به نام اندر آرگون تغییر میکند. اندر به دنبال زنی است تا از شوهرش خلیل آرگون خلاص شود و بتواند با معشوقش زندگی کند، و یلدیز را برای این کار انتخاب کرده است. اندر به یلدیز میگوید که باید شوهرش را فریب دهد و در عوض پاداشی دریافت خواهد کرد. یلدیز این پیشنهاد را که نقطه عطفی در زندگیاش است، میپذیرد. شرکتی که زینب در آن کار میکند، توسط یک تاجر ثروتمند به نام علیهان خریداری میشود. علیهان و زینب تفاوتها و تضادهای زیادی دارند، اما این تفاوتها به مرور زمان به تعاملات مهمی تبدیل میشود. اما آنچه که یلدیز و زینب نمیدانند این است که علیهان شریک خلیل و برادر شوهر دوم اوست. بنابراین، تصمیمات آنها نه تنها بر زندگی خودشان تأثیر میگذارد، بلکه زندگی یکدیگر را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
بازیگران: طلعت بولوت شوال سام اونور توناج ادعا عچی سفدا ارگینچی شفاک پكدیمیر ایرم كاهیااوغلو باریش آیتاج سینان اروجلو نیلگون ترکسور کیوانچ کسابالی
سناریو: ملیس جیولک و زینب گور تولید: MEDYAPIM
Category
📺
TVTranscript
00:00دوبله شده در اسدیو جم
00:30پس بریم حرفتون رو بزنیم
00:32فهمیدی؟
00:32حالا بفرمایین حرفتون رو بزنیم
00:34من و دعاود فقط دوست سمیمی نیستی
00:39دوست بسرمه
00:58چه گفته؟
01:00همونی که شنیدی
01:01حالا اگه اجازه بدی بریم قضامونو بخوریم
01:06بریم بشینیم
01:08بله بفرمایید
01:10بفرمایید
01:18بفرمایید
01:20بفرمایید چی من داریم؟
01:24بفرمایید چی من داریم؟
01:36سلام ببخشید
01:38ماهی تازه داریم؟
01:40بله لفرک داریم
01:41باشه شما ماهی دوست داریم؟
01:43داریم؟
01:44آره خوبه
01:45باشه پس دو پرس بیاریم؟
01:47شاش
01:49موسیقی
01:55موسیقی
01:57موسیقی
02:13آقا دابود واقعا ببخشید
02:15من دلم نمیخواست ازتون سو استفاده کنم
02:17راستشو بخواین من آدم درقوی نیستم
02:19اما خب
02:20نمیدونم
02:21یه هایی چی شد که این حرفو زدم؟
02:23نه بابا اصلا ماهی نیست
02:26ای کاشت دقیقا دلیلش ها میدونستم
02:31من و علیهان قبلا با هم رابطه داشتیم
02:35بعد اون رفت با یکی دیگه ازدباش کرد
02:38ما دیگه از هم جدا شدیم
02:40نه فمیده هم
02:42یعنی وقتی با شما بود
02:44رفت با یکی دیگه ازدباش کرد
02:46ولی
02:49آجاب آدمه بیشرفی
02:51راستش
02:53یکم قصهش درسته
02:55واسه همین من دلم میخواست
02:57یک کاری کنم که اون هم
02:59اون هم مثل من عذاب بکشه
03:01زینب خانم اگه واقعا میخواین حالشو بگیرین
03:04میتونین این کارو بسپارین به من
03:06نه نه نه من اصلا دلم نمیخواد درگیری پیش بیرم
03:08گرجه اتفاقی که برای شما افتاده خیلی بد داره
03:11ممکنه علیان دوست روزه همه چی رو فراموش کنه
03:14اما دلی که شکسته به این زیادیا خوب نمیشه
03:17راستشو بخواین من اصلا اهل انتقام گرفتم نیستم
03:20نگه رو نباشین همین روزا خودم همه چی رو درست میکنم راستشو بهش میگم
03:26راستش عذاب وجدان گرفتم
03:28اگه شما هم راحت نیستین
03:30میتونین الان برین لزومی نداره به خاطر من این شریعت رو تحمل کنین تا
03:34زینب خانم من شما را میفهمم
03:40جدی میگیم؟
03:42به نظرم حق داشتین این کار رو کنین تازه این که چیزی نبود
03:46ببینم یعنی این آدم همزمان با هر دوی شما بوده
03:50این اتفاق آخه چطوری پیش اومده؟
03:53چطوری تونسته به شما خیانت کنه؟
03:56پس به کمک من احتیاج داری
03:59بلاخره فهمیدی که من از تو باهوشترم؟
04:02اگه تو فقط یکم باهوش بودی یلیز جون
04:07به جای اون دختر داغون که از شهرستان آوردی برای کمال
04:11یه دختر خوشگلتر رو مینداختی تو بغلش عزیزم
04:14اما خب وقتی پای عشق درمیون باشه آدم نمیتونه زیادی جسارت کنه
04:21درست نمیگم عزیزم؟
04:25پس از اینم خبر داریم
04:28زهرا همه چی رو به من گفته؟
04:30البته اون گوله این چیزها رو میخوره
04:34اما من نم
04:35تو چی کار کردی؟
04:37یه منکم پیده کردی اما فقط تونستی چند تا اکسی ساده از درشون بگیری
04:42میبینم که تو هم آمار من رو گرفتی
04:44منم میدونم هدف تو چیه
04:46ممنونم
04:48پس باید هرچه زودتر دست بکار شید
04:51و جلی این ازدواج رو بگیری میلدسی
04:53پیشنهاده چیه؟
04:55یه راهی پیدا کردم که برای همیشه از شرش را هچیم
04:59اگه غیر از این بود ما من تماس نمیگرفتی
05:02فهمیدم که به کمک من نیاز داری
05:05نقیقا همینطوره
05:07باید یکی رو بذاریم تو دامن کمال همین
05:10عجب فکر بگری به عقل شیطون هم نمیرسید
05:14یه آشنا
05:16کی؟
05:18دختر عمود ایرم
05:20ایرم؟
05:21ایرم؟
05:23به هر کسی که نمیتونیم اعتماد کنیم
05:25خودت هم اینو خوب میدونی
05:26امتحان کردیم اما نشدیم
05:29ولی وقتی طرف مقابل آشنا باشه
05:31همه چی طبیعی تر جلوه میکنه
05:33من نمیتونم دختر اموی خودمو قاطعی همچین بازی بکنم
05:37اما دیگه انتخاب با خودته
05:39یا باید تاخر عمرت زهره و کمالو کناره همدیگه ببینیم
05:43یا این که باید از قید کسی که دوستش داری بگذاریم
05:48نه باید یه راه دیگه پیدا کنیم
05:50اگه راه دیگه ای بود که سراغ تو نمی اومدم
05:54مستقیم می رفتم و کارو تموم میکردم این رسیم
05:57چرا ایرم؟
06:00تصفا کن تو اوتوبوس هستین
06:02یه اوتوبوس خیلی شلخ سد و جا پیدا کردین
06:05نشستین و هنسفریاتون هم گذاشتین رو گوشتون
06:07با افاق خیلی شد این رو دارین به رایه هاتون فکر میکنیم
06:11که یه ها چشتون میفته به یه پیرزن
06:14البته اولش به رای خودتون نمیرین اما از آورشان ولتون نمیکنه
06:18مجبور میشین عجرتون بلند باشین
06:20به نظرم علیه هانم دقیقا همین کار رو با شما کرده
06:23تو اوتوبوس جای خودش رو داده به یه پیرزن
06:26دلیل خاصی نداره
06:29باید یکی باشه که کمالا از نزیک میشناسه و باهاش سمیمیه
06:34وقتی تو زینب نمیتونین فقط یه نفر میمونه
06:38اون فامیلتون ایرم
06:40نمیشه اولا که ایرم اصلا از کمال خوشش نمیاد
06:44برار نیست که خوشش بیاد
06:46فقط میخواییم جوری وانمود کنیم که مثلا خوشش اومده
06:50من نمیتونم با ایرم این کار رو بکنم
06:51عزیزم تو هم میخوایی گرگا سیر باشن هم بره ها زنده بمونن آره
06:56اما اینطوری نمیشه
06:58ما به یه قربانی احتیاج داریم
07:01آقا داود دلم نمیخواد این بحثو بیشتر از این ادامه بدین نمیخوام روزمون خراب شد
07:09پس شما هم قال بدین که غاستا نخورین
07:12درسته باید سعی کنم اما نمیدونم میشه یه نه
07:16حالا باید یه جوری درستش کنم
07:19دروغ گفتن همینش بعد دیگه
07:24اگه این کاری که بهت گفتم انجام بشه
07:29امکان نداره که زهرو با کمال بمونه
07:33وقتی هم که این اتفاق به گوش بقیه برسه
07:36با یه تیر دو نشان زدیم
07:38همین ازدواج کنسل شده
07:41هم سرمایه کمال میاد این تره
07:43ایرم چی میشه؟
07:46ایرم چی میشه؟ خب معلومه ایرم هم طوریش نمیشه عزیزم
07:50ایرم یه وسیل از برای جداییه
07:52زهرو از کمال همین خودش هم قرار نیست چیزی بفهمه
07:57دلم نمیخواد دل کسی بشکنی
08:00اگه میخوای از اواجدانت کم تر شه
08:03میتونی به آدم هایی فکر کنی که برای خرار کردن زندگی من ازشون استفاده کردیم
08:06بهتر این بحثو اصلا باید نکنی وگرنه برات خیلی بد میشه
08:11یلیز جان
08:13کمال فهمیده که تمام این اتفاقات اخیر زیر سر من و تو بوده
08:17هر لحظه ممکنه ازدواج کنن
08:20تا بیشتر از این دیر نشده سعی کن که یه تصمیمی بگیریم
08:27نمیدونم
08:28نمیدونم
08:30تو دیگه واقعا داری شورش رو در میاری
08:33نهایتشونی که رابطت با دختر عمود خراب میشه همین
08:36ببین چی میخوام بهت بگم
08:38حتی همین الان هم ممکنه برای ازدواج کردن اقدام کرده باشن
08:43میتونی بفهمی کمال و زهرا
08:46نباید دیر بشه
08:48دارم بهت میگم وقت زیادی نداری
08:50بله قبول میکنم
09:00باشه قبول میکنم
09:03حالا که چاره ای نداریم با یک از ایرم استفاده کنیم
09:08آفرین یدیس
09:09آفرین یدیس
09:18مفرمید
09:19خیلی ممنون
09:27زهینم خانم
09:30من میخوام بهتون کمک کنم
09:32آقا داود دیگی چو کمکی میخوام به این بکنید؟
09:34همین کارایی که به خود رالیهان برام کردین کافید؟
09:36نه اونجری نه تو این مورد
09:38تو این مورد؟
09:39تو این مورد؟
09:41میگم چطور بیاین این دروغ رو با هم ادامه بدیم
09:44ادامه بدیم؟
09:45بله
09:47شما نمیخوان این آدم ازیاد بشه
09:49دلتونم نمیخواد کتک بخوره
09:52خب اگه دوست داشته باشین اینطوری میتونیم ازش انتقام بگیریم
09:56خب آخه باید چی کار کنیم نفهمیدم؟
09:59به نظرتون این کار کلک زدن نیست؟
10:00خب ممکنه یکم اینطوری باشم
10:02اما با این دروغ آتاره کسی نمورده
10:04تا جایی که فهمیدم شما میخواین
10:06از این آدم دور بمونیم
10:08و تا زمانی هم که من باشم اون نمیتونه بهتون نزدیک بشه
10:10اتفاقا نمیخوام به این نزدیک بشه
10:12رسوش خیلی هم بد نیست
10:14چی بگم؟ پس به کسی نباید بگیم؟
10:16اگه ما نگیم ای شکست نمیفهمه مگه نه؟
10:18فقط کافی جانیر باور کنه همین
10:20به نظرم بد نیست امتحان کنیم
10:22باشه خوبه
10:24من که میسپرم به خودتون
10:26داودخان
10:28داودخان
10:32داودخان
10:34داودخان
10:36داودخان
10:38داودخان
10:40داودخان
10:42داودخان
10:44داودخان
10:46قبول میکنم
10:48حق با شماست
10:50یعنی میگین انجامش بدیم؟
10:52بله، میخوام این کارو بکنیم
10:54ماشه
10:56اما هیچ کس نباید بفهمه
10:58من فقط به خوهرم میگم
11:00چون ما هیچوی از همدیگه پنهون نمی کنیم باشه
11:02هر طور میلتونه
11:04ممنون
11:06بس بفرمید
11:08موسیقی
11:14فقط حواست باشه کسی نفهمه
11:16لطف میکنیم
11:18مخصوصا زینب
11:20دختر بیچاره که اگه به فهم خوهرش چه کارای میکنه سکته کرده
11:24نظرتا رو نپرسیدم
11:26یه لیس
11:33مگم ما خیلی خوب با همجور شدیم
11:36ما با همجور نیستیم
11:38وقتی این کار تموم بشه برمیگردیم به حالت قبلی
11:40تو به راه خودت من به راه خودم
11:42ولی من دلم برای تنگ میشه
11:44همه دلشون برای من تنگ میشه
11:46آی عزیزم
11:48بابای جزا
11:50بابای
11:54ببخشید یه لحظه
11:56خیلی ممنون
11:58اینم برای شما
12:00نوشه جان
12:02ببین خیلی خوب شد که اومدیم و با هم حرف زدیم
12:04آره دیگه باید حرف میزدیم
12:06شما که دلت نمیخواست بیایی
12:08درسته اما بالاخره یه روزی باید حرف میزدم
12:10چرا انقدر دیر
12:16میشه بگی چرا باید زود باشه؟
12:18خیلی خواب
12:20هرچی بگی حق داری
12:22من دیگه از این به بعد اصلا مشروب نمیخورم باشه
12:24زهرا
12:26اگه به خاطر من میخوایی این کار رو بکنیم
12:28لطفا این کار رو
12:30اینچه حرفی کمال پس باید برای کی این کار رو بکنیم؟
12:32به خاطر خوده
12:34تو فقط داری به خودت درد نمیزنیم
12:36و باید هر چیز دودتر این عادت بد رو تک کنیم
12:38باشه حق با توه
12:40به خاطر خودم ویل میکنم
12:42خوشحال شدم
12:44منم از این که هنوز حرفم رو باور میکنی خوشحالم
12:52مرسی که هستی کمال
12:54فکر میکنم تو این سالها تنها آدمی که حالم رو خوب میکنه فقط توی
12:58توی
13:00که نراتو احساس میکنم
13:02آدم با ارزشی هستم
13:04تو واقعا آدم با ارزشی هستی؟
13:08نمیدونم
13:10تا امروز همچین احساسی نداشتم
13:12شایدم آدمی نبوده که
13:14اینو به هم نشون بده باور کن
13:18از زندگی شخصیم هم که خودت خبر داری
13:20خانوادی یه خیلی با محبتی ندارم
13:26زهرا
13:27هر کسی که باعث اینا رو عجید میشه
13:29هر کسی که باعث میشه از این فکر رو بکنی
13:31از زندگیت بیرون کن
13:33میخوام همین کار بکنم
13:35از حال به بعد دیگه تو هستی به هیچ کس نیازی ندارم
13:39راستی کمال
13:41امشب بیا خونه ما با پدرم حرف بزن
13:45زهرا
13:47خواهش بکنم کمال فکر نکنم
13:49میخوام مجبورت کنم چون دلم نمیخواد احساس کنی
13:51که دوست نداری انجام بدی بابر کن
13:53ببین من برای اومدن مشکلی ندارم
13:55اما اگه با پدرت بحث من بشه
13:57دلم نمیخواد این رو تو تحصیل بزن
13:59بابام بذار هرشی دوستاره بگه
14:01از این به بعد هر کار دلم به خاط میکنم
14:03اصلا به زداد بزنه مهم نیست
14:05باشه
14:07حالا که اینطوره پس امشب میام
14:09خوبه
14:11چی شده ایلایده؟
14:17خیلی نگرانت بودم اریم
14:19چرا جواب منو نمیدیم؟
14:21من یه نگفتم زنگ نزم چرا زنگ میزنیم؟
14:23اریم من خیلی پشیمونم تو رو اونجا تنها گذاشتم
14:25خیلی حضاب وجدان دارم
14:27بیا هدقل با هم حرف بزنیم
14:29نمیتونم بیا بابام تمریم کرده
14:31بعد مدرسه بیا
14:33نه اصلا نمیشه
14:35اریم خواهش میکنم وگرنم میام جلی در خونتون
14:37بیام نمیشه
14:39اریم چند لحظه بیا تو کافه هم دیگر رو ببینیم؟
14:41باشه اگه چند لحظه هم دیگر رو ببینیم کافیه
14:43میبوسمید خدافز
14:57اریم باید با هم حرف بزنیم
14:59اریم جان باید لوتر بریم پدرت نگران میشه
15:01اریم چند لحظه ساب کن؟
15:03تو نمیخوای با من حرف بزنیم؟
15:05ماما باید برم
15:07یعنی چی که باید برم؟
15:09تو هنوزم از من ناراحت یاری؟
15:11سباشو اریم جان
15:13ماما بعدم میبینم ات
15:15اریم
15:17شکایت کردم
15:19بله میدونم
15:21با این وضعیت حتما دادگاه ها میبرم
15:23من میدونم که با کی باید طرف بشم
15:25تو فعلا برو
15:27متوجه هستم
15:29موسیقی
15:39موسیقی
15:41موسیقی
15:43موسیقی
15:45موسیقی
15:47موسیقی
15:49موسیقی
15:51موسیقی
15:53موسیقی
15:55موسیقی
15:57موسیقی
15:59موسیقی
16:01موسیقی
16:03موسیقی
16:05موسیقی
16:07موسیقی
16:09بابا چه زحمت این چه حرفیه
16:12کدوم طرف باید برم
16:13یه نیکوی
16:14چشمت من
16:16بگو بیاد
16:26تو به چه حق اجازه نمیدی من پسرمو ببینم
16:32من دخالت نمی کنم
16:35پسر دوست نداره تو رو ببینه
16:36مغزشو با حرفات پر میکنی
16:40مغزشو پر میکنم
16:41این در تو فکر دیتو کی هستی؟
16:45یعنی تا امروز مادری کردی
16:48منم اینو ندیدم و ایریمو ازت گرفتم
16:50آره
16:51اینا نتیجه رفتار خودتو
16:53چرا نمیخوای بفهمی؟
16:55باید ببینم بعد دادگاه هم
16:56میتونی اینجوری بلبل زبونی کنی؟
16:58باورم نمیشه اینقدر احمق باشی
17:00کی بهت یاد داده پسرمو از من بگیری؟
17:05علیه هم پشت این همه ادعاست؟
17:08ظاهرن به اون صحامی که زرین بهت واگذار کرده
17:12خیلی دلخوشی
17:13هنقدر مطمئن نباش حالید
17:14آخر خندگری هست
17:16خوش حالم که اینو میدونی؟
17:18پس سعی کن اینم بفهمید
17:20من هرگز این بازی رو نمیبازم
17:24تو دادگاه میگم
17:27اجازه نمیری پسرمو ببینم
17:28میگم براش مراقب گذاشتی
17:30مغزشو با هر پود پر کردی
17:31همه رو دونه به دونه میگم
17:32حالا میبینیم
17:33میشی یه لحظه صف کنی؟
17:36چی میخوای؟
17:38داری چی کار میکنی؟
17:42یه لحظه صف کن؟
17:43حالا بابا چون
17:58اری این پسرم چطوری؟
18:01خوبم شما چطوری؟
18:02خوبم پسرم
18:03یه کاری با هات داشتم
18:04درم میخواد امشب برای شام با مادرت بشین
18:07با مادرم؟
18:08آره؟
18:09یا اصلا یه پیشنهاده بهتر
18:11دوست داری چند روز بری پیش مادره؟
18:14برم پیشش؟
18:15نه دلم نمیخواد
18:16آخه برای چی؟
18:18نه
18:19چیزی نیست بسرم
18:21همینجوری کنشکاف بدم
18:22مرقب خوید باش
18:24شب میبینمت
18:25میبینمت بابا
18:27باید خیلی سخت باشه
18:31که یه مادر این حرف رو بشنبه
18:33مطمئن باش
18:34که بی خیال این پرونده نمیشم حالیت
18:37به درک؟
18:37میبینم اتحالیت
18:39به هم میرسیم
18:42وای جانر
18:52از دست خودم خیلی اصابانی هم
18:55بله باید هم اصابانی باشی
18:57ببین به خاطر تو چند نفر طلب شدن؟
19:00پسر
19:01میگم این داودم خیلی آدم خوبی ها
19:03آره باقا
19:04ببین
19:04پشت اون قیافی خشن
19:06یه قلب مهربون وجود داره
19:08چی داری میگی جانر
19:10من منظورم این نبود که
19:11ای خدا
19:12آه ببین پسر
19:14اون چیزی که ما رو نکش
19:15دل اون رو نرب کرد
19:17بگی
19:17نسوزی
19:18نره
19:18راست میگیم
19:21میگم جانر
19:22من چجوری بدهیم
19:24و به داود بدهم
19:24کدوم بدهیه
19:26مادیه یا مانویه؟
19:27هم مادیه هم مانویه
19:28کارت خیلی سخته امیرچون
19:31اون زینبه بیچارم
19:32به خاطر من مجبور شد
19:33بره باشه قضا بخوره
19:34ببینم
19:35نکنه تو همون شرری باشه
19:37که تو هر خیری وجود داره
19:39منظوره چیه؟
19:40میگم شاید به خاطر این اتفاق
19:42داود و زینبم به هم نازیک بشن
19:44راست میگیم
19:46اما ای کاش در این حد شرم نمیشه
19:49نه نه حقیته
19:51چون تو خیلی جبگیر شده بودی
19:52واسه همین باید یک کتک میخوری
19:54که یکم آدم بشی
19:55پسر خیلی بیرهم بودن
19:57بی بی فیسمو ترکون
19:58همیر جون تو اله سخت کن
20:01یک کتکم باعث از زینب بخوری پسر
20:03نه داداش خدا نکنه
20:04من حاضرم از سی نفر کتک بخورم
20:06ولی اون کاری با هم نداشته باشه
20:07خدا ها نکنه
20:08دوبله شده دار
20:09استیدیو جلی
20:10عجب گرفتاری شده
20:11ای بابا
20:17داره داره من بارا کنر دیگه
20:19بذار با ردشین
20:20بعدش تو بارا
20:21داود خان
20:22یکم آروم باشین
20:23این دو قطمو خودم میرم
20:24داره بارون میاد
20:25من نمیذارم تو همچین
20:26هم بایی قطم بزنین
20:27من
20:27مردی که بارا کنر دیگه
20:30چی میگی؟
20:30داود خان
20:31داود خان
20:32تو خود آروم بشین
20:33داود خان با شما
20:34مگه کری
20:35نمیشنمی بیگم بارا برم
20:37ده برشید آقای محترم
20:38اجله دارم باید برم
20:39یه خودو بکشم
20:39داود خان
20:40این ماشین تو بردار
20:41من ردشم بعدش
20:42هر جا میخوای برا
20:43داره بهتون میگم
20:44اجله دارم نمیفهمین
20:45زینب خانم
20:46اندار این روزمون
20:47متوجه نمیشم
20:47بهشون بگین
20:48من اجله دارم
20:49باید سریع برم
20:49واقعا ببرشید
20:51آقا داود بری
20:52چی دادو بیداد میکنین
20:53همین دو قدم خودم میرفتم دیگه
20:54آقا بهش میگم
20:55ماشینش پرداره
20:56مثل پزخفش
20:57منه نگه میفرم
20:57دارم بهتون میگم
20:58نیازی نیست
20:59شما برین سوار
20:59ماشینیتون بشین
21:00هی بابا
21:01از اینم باید
21:02براقه برد
21:02زدنش باشه
21:03واقعا ازتون
21:05منذرتون
21:06چی شده
21:07زردو چه خبره
21:08آقا حالید
21:10میخواستم برم خرید
21:11اینشون هم انگار
21:12احسابشون خورده
21:12قلیلشم بگو دیگه
21:13بگو چون احسابم خورده
21:15شما با همین
21:20آقا حالید
21:20باقعا ازتون میخواهم
21:21ایشون دوستمه
21:22یکم احسابشون خورده
21:23اومده بودم
21:24ایلدیز و ببینم
21:25من متاسفانه
21:26منده داوود چریکا رستم
21:28تو با یاشار چریکا
21:33نسبتی داری؟
21:34بسرشم
21:35جدی میگی؟
21:36هم؟
21:37چقدر شبیه پدرتی
21:38پدرتم خیلی زود
21:39خونش به جوش میومد
21:40شما پدره
21:41برا میشنسی؟
21:42میشنسام
21:42مشکل نیست
21:45بریم داخل
21:46ماشین رو هم بردار
21:48چرش بابا
21:49ادادش دارو خدا
21:52ببخشید اگر جسر حتی کردن
21:54تو خونواده ما
21:56حسابی بودن
21:57یکم جنتیکیه دیگه
21:58مهم نیست
21:59حساب نباشید
22:00ماشین تو ببرم
22:02من و داوود
22:09فقط دوست سمیمی نیستی
22:11دوست بسرمه
22:16علیهان
22:26علیهان
22:30چی کار میکنی؟
22:38دراست کشیدم اندر نمیبینی؟
22:41تو این سرما؟
22:42چیزی شده؟
22:44نمیخوام با کسی حرف بزنم
22:45میشه ازم سؤال نپرسی؟
22:47منم اصلا دلم نمیخواد حرف بزنم
22:53اما حسابم خیلی خورده
22:55میتونم یکم پیشت بشی نماره؟
22:58اگه نمیخوای بری رو مخم بیا بشی
23:01نه نه
23:02اتفاقا اصلا حسله ندارم
23:03واقعا حسابم خیلی خورده
23:07مگه چی شده؟
23:08حالیت
23:10هزانت
23:11ارین
23:11دعواجه
23:12خواهش میکنم هیچی نگو
23:14لطفا نمیخوام این چیزه رو بشکنم
23:15باشه باشه
23:16هیچی نمیگم
23:16همینجوری دراز میکشم
23:18منم یه خورده با آسمون نگاه میکنم
23:20ببینم میتونم اینجوری آرام شدم
23:23یه چیزی بهت بگم
23:35باورت نمیشه
23:36اما دلم میخواد حالیتو بگیرم
23:39و با دستای خودم خفش کنم
23:40نمیدونی چقدر سبیم
23:41فکر میکردم قراره هیچی نگیم
23:45باشه هیچی نمیگم
23:46اما خب حسابم خیلی خورده خیلی خورده
23:48دادگاه یه ماه دیگه است اندر
23:50آخه تا اون موقع چجوری طاقت بیارم
23:55علیان واقعا نمیدونم چی کار کنم
23:57ارین بچه آقلیه
23:59تا اون موقع مطمئنم آرام میشه
24:01بایید میتونم
24:02البته اگه
24:04تا اون موقع اتفاقه یه جدید تری پیش نیاد
24:08نمیدونم
24:09اندر
24:10حواست باشه من اصلا سپرایز دوست ندارم
24:13اگه چیزی تو سرطه به من بگو باشه
24:15علیان جم تو اینا بذار رو گوشه
24:18تو موسیقی تو گوش بده
24:19بعدش هم همه چی رو بسپار به تقدیر
24:22وقتی پای تو در میان باشه
24:24متاسفانه تقدیر درست پیش نمیره اندر
24:27بایی خودو ببین من چقدر بدبختم
24:29که اسمان بعد در رفته خیلی خوب
24:31دلش کن بابا
24:34خیلی یه خیلی تو سردت نیست
24:36ها اینجا خیلی سرده آخه
24:38من سردم نیست
24:39نمیدونم
24:43احساس میکنم یه خورده لرز گردم
24:46آخه هوا خیلی سرده
24:48چی کر کنم به نظر چیز کنین
24:49میخوای بریم تو هان
24:52یا این که
24:53اندر
24:53جون هرکی که دوستری ساکت شو
24:55عصابم خیلی خورده
24:56حسن دلم نمیخواد صدتو بشنبرم
24:58باشه
24:59باشه حسن الان چیز میکنم
25:01میرم شامینه رو روشن میکنم
25:02خونه گرم میشه
25:03بی احسا
25:13آخه کی توی سر ما میشینه اینجا
25:15یخ زدم
25:17وی چقدر سرده
25:20علیحان
25:22میخوایم یه چیزی بهت بگم
25:24خیلی جالبه که شما همدیگر رو میشنسین
25:27اتفاقا نمایشگاه آقا داوود
25:30و سرین خانوم به این معرفی کردن
25:32میدونم زینب از این خبر دارم
25:33من و پدر داوود
25:36خیلی ساله همدیگر میشنسیم
25:38البته ما دتاس همدیگر رو ندیدیم
25:41اما پدرتو خیلی دوست دارم
25:42شمالات داری
25:43اینگار زینب و داوودم خوب با هم کنار اومدن
25:46غزیب و بد خوشحالم
25:48ایلتیز جون
25:51اگه مراوه ها رو بیاری دیگه ما هم کم کم بریم
25:55باشه
25:56خب برایشان بمونید دیگه
25:58نه باقر باشه برای بعد
25:59باشه بچه هم
26:02آی سال مراوه های زینب رو بیار
26:04بس با جزتون ما دیگه بریم
26:07به پدرت خیلی سلام بریم
26:08چشمت من
26:09بفر ببینم همشونو گذاشتی
26:14خوهر جون
26:20میبینم ایتون
26:22خدافز
26:24چطوری زینب؟
26:33خوبم ممنون
26:34سلام
26:36من داود است
26:39کمال استم خوشبخت
26:40بریم زینب بریم ما دیگه بریم
26:43خود نگهتره غالیم
26:44به سلامه به سلامه
26:45این کی بود؟
26:50دوست زینب
26:52پدرشو که الیسالی که میشنسم
26:54خوبه بالاخره یکیو پیدا که
26:56زهرات
26:56شما بریم تو
26:59منم لباسامو عوض کنم بیام
27:01باشه
27:02به هر دوتون نشون میدم
27:29علیها نمیخوای یکم با من حرف بزنی هم؟
27:32ببین من یه ذره بهتر شدم
27:33تا هم خودتا جمع جور کن
27:35باشه
27:35چشم
27:36بازم مسئله زینب خانومه؟
27:40اندر یعنی انقدر برات سخته که وارد حریم خصوصی من نشه؟
27:45آی نمیتونم حریم خصوصیت که ای قراره تموم بشه
27:48قرار نیست تموم شه
27:49اگه خیلی کنجکاوی بذار بگم
27:51هیچ فخت تموم نمیشه
27:52کنجکاو نیستن
27:53ولی دنم هم نمیخواد مثل یه جنازه بیایی بشینی
27:56کنار من علیهان جون میفهمی؟
27:58آدت میکنی
27:59فردای مهمونی دعوتیم
28:08بهتون خوش بکسره
28:12من که نمیم
28:13اما علیهان باید بیایی
28:18وقتی من به خاطر تو یه کارایی میکنم
28:20تو هم باید به خاطر من یه کارایی انجام بدی
28:22اونجا آدم هایی مهمی هستن که برام خیلی اهمیت دارن
28:26برای همینم باید با شاہرم برم اونجا
28:28یعنی تنهایی نمیشه
28:29خب تو هم نرو
28:31علیهان
28:34وقتی ما از همدیگه جدا بشیم
28:37من باید به کار خودم ادامه بدم
28:40بذار اینو یاداوری کنم
28:41قرار نیست چون با تو ازدواج کردم به کارم لطمه بزنم
28:44کارم آینده منه
28:46پس ازت خواهش میکنم بیا
28:48باشه میام اما زیاد نمیمونم
28:52از الان بهت بگم
28:54حالا فیلن بیا
28:57اگه میخوای بگو حاکانم با هات بیا
28:59اونجوری حسنت سر نمید
29:01معلومه که میگم بیا تنهایی چی کار کنیم
29:03خلاصه این که بابا جون چیزی نیست که
29:10شما بخوای حسابانی بشه
29:11منو کمال حرف زدیم
29:13همه چیو بین خودمون حلش کردیم
29:15چطوری حلش کردیم
29:17یعنی تو زهرا رو
29:20تو شرایطی که مصبود دیدی
29:21و حرفی نزدی آره
29:23آقا حالیت
29:25زهرا یه قولی به من داده
29:27چطور خوشی داری از این قول ها زیاده
29:31بابا جون
29:31چرا اینطوری حرف میزنیم
29:34چون تو رو خیلی خوب میشناسم
29:37چون دلم نمیخواد ازدواج کنی
29:39سه روزو بعد بیایی بگیم
29:40میخوام طلاق بگیرم
29:41یکم صادق باشین
29:44همه باید همه چیو بدونن
29:45اتفاقا ما میخواستیم یه مدتی سب کنیم
29:49اون خودش هم یه مسئله دیگه است
29:51بودو بودو اومدین گفتیم میخوام ازدواج کنیم
29:53الان هم میگی پشیمون شدیم
29:55مگه بچه بازیه
29:56ببینین قه حالیت حق داریم که اصابانی بشین
29:59اما اجازه بدین توضیح بدم
30:00ما پشیمون نشدیم
30:02من هنوز بشت حرفی که زدم هستم
30:04بابا من دوست ندارم کمال احساس کنه
30:08که مجبوره با هم ازدواج بکنه
30:10خواهش میکنم
30:11تو هم منو در کن لطفا
30:12تنوز میگه در کم کن
30:15ببینین قه حالیت
30:16نیفهمم که به عنوان یه پدر چقدر نگران هست
30:19لازم نیست بفهمی کمال
30:20اول این که تو پدر نیستی
30:22دوبام این که زهران رو نمیشناسی
30:24دست درد نکنه بابا
30:25بگه دروغ میگم دخترم
30:26بیره از اینه
30:29یلدیز
30:42چیکار میکنی؟
30:44میگم تا امروز به این تابلوه دقت نکرده بودم
30:48خیلی قشنگه
30:50میگم چطوره ببرمش تو آتا خواب خودم
30:53باشه هر جا دوست داری ببرم
30:55ببینم شام که ای آمده میشه
30:56تو برو آیسلو پیدا کنه از اون به پارس
30:58منم بابا تینا رو صدر کنم
30:59یه ساعته تو اتاقا دارن حرف میزنننم
31:01خیلی خوب باشه
31:02این در
31:09بی خودی به هده اعتماد کردم
31:11کمال و زهروو حالیتی
31:14یه ساعته که تو اتاقا
31:16معلوم نیست در مورد چی حرف میزنن
31:18بذار حرف بزنن
31:21تو به فکر مهمونی فرد و شب باش
31:23حواست باشه موقع شام
31:24هچی نگی وقتی با حالیت تنها شدین حرف بزن
31:27امیدوارم فقط گم نزدیم
31:28گل شیطون بخوردم
31:31بفرمایی
31:43بفرمایی
31:44بیایی تو
31:45تو هم بیا
31:46میبینی
31:49هنوز نیمده شروع کرد
31:51بشین
31:56چه خبر زینم با داود چی کار کردیم
32:00به کجا رسیدیم
32:01به کجا رسیدیم
32:03آره مذارت خواهی کردم
32:05به خطورتو ازش مذارت خواهی کردم
32:06فهمتیم
32:07چرا میزنی
32:08مهم نیست فده سرت عزیزم
32:10دیگه کاری که شده خدارشکر
32:11همه چی به خیر گذشت
32:12مگه ندیگه کاریش نمیشه
32:13افتالت نکن
32:14این چیزی نیست که دو روز فراموش بشه
32:16تو هیچی نگوست
32:17زینم ببخشید دیگه
32:19من از اشتباه هم درس عبرت گرفتم
32:21تو به چه حقی رفتی سراغ اون آدم ها
32:23بگو
32:24آه
32:25چیزه
32:27خب میخواستم یه چیزی بخورم
32:29برای همین اینجوری برنامه ریزه کردم
32:30مرین که با لیلافی کردی
32:32این کار کردی نبگو
32:33چی میخوایی بگم
32:35میخوایی دروق بشنوی
32:36آره
32:37بابرم نمیشه امیر
32:39واقعا برات متاسق
32:40بله بهش گفتم
32:42چند بارم بهش گفتم
32:42ولی گوش نمیده
32:43او به همین زویی منو فروختی
32:45دمت گم بابا
32:46دمت گم
32:46خیلی نامردی
32:47توقع داری چی کار کنم
32:48به من چه
32:49چرا همش گن میزنی
32:50تو
32:50بابرم نمیشه
32:52باسه اول این بار میخوایم حرف جانی رو تعیید کنم
32:54خیلی حرفت زشت بود زینم جون
32:55به خود از این حرفت داری
32:56آره من چی کار کنم
32:57چی کار کنم
32:59شما بگو
32:59بگو دیگه
33:00آخه همه چی خوب میدونی
33:01بگو دیگه
33:02برم به نختری چی بگم
33:03بگم ما به هم نمیخوریم
33:03برنی باید همین کار رو بکنی
33:05باید همین کار رو میکردی
33:06از اولشم باید میکردی
33:07باید بری همه چی رو بهش بگی
33:09به خاطر تو مجبور شنن
33:10به مادرش کلی دروغ بگی
33:12اگداد بیداد
33:13اما این خیلی بیمرفتیه
33:15یعنی هرکی فقیره
33:16نباید آشغ بشه
33:17لیلا
33:25خوب
33:36در مورد چی حرف میزدیم
33:38که یلیز جان
33:39همون موقعی که
33:42یه ساعت رفته بودین تو
33:43چیز مهمی نبود یلیز
33:45مطمئنم که همینطوره
33:47راست میگه یلیز
33:50چیز مهمی نبود
33:51در مورد آینده من حرف میزدیم
33:53ببخشید آینده تون چی آقا کما
33:54آخه به تو چه
33:56چرای این به تو فوزولی
33:58خوب منم دوست دارم بدونم
34:00خواهر جون بگو دیگه
34:02ای بابا
34:03همه دوست دارم بدونم
34:05خب پس اجازه بدین خودم بگم
34:06زهره و کمان همدیگره خیلی دوست دارن
34:09و به زودی قراره با هم عقل کنن
34:12وای چه خبر خوبی خیلی خوشحال شد
34:15مبارکه
34:16اما فکر کنم بعضی خوشحال نشده
34:20منو میگی
34:21اتفاقا تو این خونه بیشتر از همه من خوشحال میشم که شوهر کنی
34:25خافیه دیگه
34:26دوست ندارم بحثی بشتمم شامتونو بخوریم
34:29نگران نباش عزیزم
34:30دیگه قرار نیست بعد از این بحثی دشته باشیم
34:33ببینم شمایی که اینقدر میگین از لیلا جدشو
34:43خدا رو چه دیدیم؟ شاید یه چیزی برنده شدم پولدار شدم
34:46هر وقت پولدار شدی حرفشو بزن
34:48فیلن هیچی نیست
34:49لیلایی درکار نیست
34:50رفت
34:51بله بله دقیقه
34:53یا این که مثل بچه آدم میری میشینی رو به روش بهش میگی
34:55عزیزم من نمیتونم تو رو ساپورت کنم
34:57نمیتونم خرج و تفریقی تو رو بده
34:58آه بله دیگه از این بهتر نمیشه آبرون بیشتر از این بره
35:02عجب بدبختیه یا
35:04هفه ولش کنید خودم یه رایی پیدا میکنم
35:07چه میدونم
35:08تو برو به جون داوود دعا کن
35:10وگه انه الان داشتیم تو مرسم چلا کباب میخوردی
35:12میگنم راستی زینب
35:15گفتی داوود یه های آدم افتاد چطور بود
35:18تونستیم به این نقطه مشترک برسین
35:20بله بله با هم حرف زدیم
35:23چیز چیز شد
35:26چی؟
35:27من آقا داوود با هم دیگه دوست شدیم
35:31چی؟ چی گفتی؟ مگه میشه جی؟
35:33چطوری دوست شدیم؟ کهی دوست شدیم؟
35:35داریم آخه
35:36خب بگو دیگه دختر چرا نمیگی؟
35:38خب بگو کنین خب
35:38گفت میخوام بیشتر بشن سمید
35:41منم گفتم باشه اشکال نداری یه فرصت بهش دادم
35:43همین اینقدرم سوال نپرسینه ای پابا
35:45بسته دیگه
35:46یعنی الان از هم دیگه خوشتون اومده
35:57از این به بعد دیگه اینو نمیگم
35:59عادت کرده بودم واسه همین
36:01الان دیگه نمیگم
36:01چه جالب ببینم زینب تو مطمئنی داری به امون رست میگی یا نه؟
36:06تو به چه حقیق به ام تهمت میزنی ها؟
36:09زینب؟
36:11یعنی واقعا علیهانو فراموش کردی آره؟
36:14بایی شکار کنم امیر
36:15اون زن داری متحهله
36:17تا آباد باید منتظرش بمونم اینجوری میشه؟
36:19راست میگی
36:20اصلا هم نمیدونم چرا دارم به شما های اینا رو میگم
36:23به شما چه اصحنه ای بابا؟
36:25باشه باشه زینب
36:26حالا که تو تصمیم خودتو گرفتی
36:28تنها چیزی که ما میتونیم بگیم تبیگ گفتنه
36:30مگه نه امین؟
36:31بله عزیزم
36:32الان وزیفه ما اینه که بهتون بگیم
36:34مبارکتون باشه
36:35امین
36:36شبه اینجوری نگام میکنی تو؟
36:46حواسن بهت هست زینب گیلماز
36:48حواسن بهت هست
36:50حواسن باشه
36:51بلنشو
36:54بلنشو ببینم
36:55بذار یه خورده بیشتر بشینیم
36:57برو
36:57بودو
36:59ای بابا
37:00داریم میریم بابا
37:01داریم ببینم
37:02بازیم سیماش قاطعی کرد
37:03باشه دیگه
37:04یه ذره هم اخلاق نداریم
37:06به سلامت برو
37:10حواسن بهت هستا
37:12چرا حال میدیه؟
37:14بودو
37:14باور کردن
37:23فردو بریم پیادروی
37:27باشه حرف میزنیم
37:28کمال
37:29راستی
37:31میگم خیلی خوب شد
37:32که با پدرم حرف زدیم
37:33همه چی ختمه بخیر شد
37:34دقیقا همین
37:35و از اون مهمتر
37:39این یه تودهنی بود
37:40واسه اونایی که
37:41پشت سرمون
37:42هزار تا کار کردن
37:43برای من دیگه
37:47هیچ کسا همیتی نداره
37:49فقط به تو گوش میکنم
37:50تافرین دختره خوب
37:51حالیت
37:52عشقم
37:53تو اتاق کار هستی؟
37:55آخرش این
37:57یه لیز ما رو چشم میزنه
37:58ولش کنه
37:59همیت نده
37:59من با تماس میکرم
38:00خدافز
38:02عشقم
38:04خسته نباشی
38:05چی شده؟
38:06چی میخوای؟
38:07آیی عزیزم
38:08این چه حرفیه
38:09لباس مشکی
38:10خیلی بهت میت
38:10خوش دیب شدی؟
38:12عزیزم
38:13منو خیر نکن
38:14بگو چی میخوایی
38:15لیز
38:16خیلی خوب باشه
38:18علی آیدین
38:19مهمونی داره بریم
38:20که مهمونی؟
38:21علی آیدین
38:21هر سال یه مهمونی میگیره
38:23دیگه تو برنامه
38:24یه امسالشونم
38:24کاراوکه داره
38:25کاراوکه؟
38:26مگه ما بچه میگیست؟
38:29من حسده این مهمونی ها رو ندارم
38:30یعنی قرار نیست؟
38:32نه خیر نمیدیم
38:32اف
38:34آخه برای چی حالید؟
38:36مگه اونا دوست داد نیستن؟
38:37خیلی برمیشیم
38:37نیکبت نمیشه
38:38من این همه سال تو مهمونی های مزقره شون شرکت کردم
38:41اما من تا حالا نرفتم
38:43حد اقل اجازه بده من و زینب بری
38:45از که تا حالا تنهایی میری مهمونی؟
38:48تنهایی نمیخوام برم که میگم با زینب بری
38:51حالید من خیلی جوونم درم میخواد برم مهمونی
38:54تو این خونه دیوونه شدم
38:56همه هر کاری که دلشون میخواد میکنن
38:58ولی یلدیز دلیز نه
38:59یلدیز
38:59تو باید به حرف شوهرم گوش میدم باشی
39:03اصلا صبح و شب میشینم همینجا
39:04تو کار کن منم همینجا منتظرت میمونی
39:06فکر نمی کنی داری بزرگش میکنی؟
39:09پس لطفا بیا با هم بری مهمونی حالید
39:12خیلو خوب باشه
39:14میتونی با زینب بری
39:16باشه خوبه
39:18با زینب میریم
39:19گوش کن
39:20به موقع میری
39:22زودم بر میگردی فهمیدی؟
39:24باشه حالید نگران نباش
39:26آیسل
39:31قهوه من چی شد؟
39:34همین الان میرد
39:34خیلی خوب زود باش
39:35یه لست خانم چی شد؟
39:37از بابام هدیه میخستی؟
39:39نه خیلی هدیه نخستم
39:40تو به فکر من نباش رو عروسی تمرکز کنن
39:43تو اصلا قصة نخوره
39:44تو فقط میکام همین کار بکنم
39:46اگه تونستی ازدواج کنی
39:49اسممو عوض میکنم
39:52این روزای آخر با کمال خوش بگذار اون زهراب
39:55کسا باد
40:04الو چطوری اندرجون
40:15عزیزم یادم رفیه چیزی رو بهت بگم الان وقت داری
40:18آره عزیزم حتما بگو چیز مهمی که نیست
40:21فرد و شب آیدین تو هوتل خودش یه مهمونی گرفته
40:26میخواستم بگم بیا با هم دیگه بریم
40:28نمیدونم اندرجون باید به کمال بگم
40:31منم میخوام با علیهان بیام
40:34تو هم با کمال حرف بزن و رازیش کن که با هم دیگه بریم باشه
40:37باشه من با کمال حرف میزنم
40:39زهراجون برام خیلی مهمه که تو همونجا باشی
40:42چرا؟
40:43چون راستش خرار بود تبلیغات هوتل با ما باشه
40:46اما لحظه آخر پشیمو شدن و دادن به یه نفره دیگه میفهمی؟
40:50جدی میگی
40:51باشه همین دوست دارم برم اونجا با چشایی خودم ببینم که واقعا اون زن از من بهتره یا نه
40:57اما نمیخوام اونجا تنها بمونم نیاز به حمایت تو دارم
41:00هیچی نباشه ما از قدیم با هم شریکیم بد نیست بریم خودی نیشون بدیم دیگه ها؟
41:04باشه تو اصلا نگره نباش من کمال رازی میکنم
41:07باشه اصلا خیلی ممنونم پس با هم دیگه حرف میزنیم فیلم ببار؟
41:11فیلم ببار؟
41:12فیلم خدافز عزیزم
41:16آهان همینه
41:17حالا که ایرمم قراره بیاد کمالا باید بیاد دیگه
41:21دوبلی شده دار افسدیو جهی
Recommended
43:31
|
Up next
46:13
42:43
3:30
43:16
43:19
42:06
43:27
40:58
39:14
38:28
41:04
42:08
43:21
43:37
42:18
44:07
45:26
40:41
41:31
43:18
43:00
Be the first to comment