Skip to playerSkip to main content
  • 2 days ago
زندگی یلدیز با ملاقات با اندر آرگون تغییر می‌کند. خواهرش زینب کار در شرکت علیهان، شریک خلیل، را آغاز می‌کند. در حالی که یلدیز در تلاش است تا به آرزوهایش برسد، زینب به دنیای جدیدی وارد می‌شود که با اتفاقاتی روبرو خواهد شد که هرگز تصور نمی‌کرد...

یلدیز و زینب دو خواهر هستند که بسیار یکدیگر را دوست دارند. یلدیز از جوانی همیشه آرزوی ثروتمند و محترم شدن را داشته است. یلدیز به عنوان پیشخدمت در یک رستوران محبوب در میان جامعه اشرافی کار می‌کند و زینب نیز در یکی از شرکت‌ها به عنوان کارمند فعالیت می‌کند. زندگی یلدیز با پیشنهاد زنی از جامعه اشرافی به نام اندر آرگون تغییر می‌کند. اندر به دنبال زنی است تا از شوهرش خلیل آرگون خلاص شود و بتواند با معشوقش زندگی کند، و یلدیز را برای این کار انتخاب کرده است. اندر به یلدیز می‌گوید که باید شوهرش را فریب دهد و در عوض پاداشی دریافت خواهد کرد. یلدیز این پیشنهاد را که نقطه عطفی در زندگی‌اش است، می‌پذیرد. شرکتی که زینب در آن کار می‌کند، توسط یک تاجر ثروتمند به نام علیهان خریداری می‌شود. علیهان و زینب تفاوت‌ها و تضادهای زیادی دارند، اما این تفاوت‌ها به مرور زمان به تعاملات مهمی تبدیل می‌شود. اما آنچه که یلدیز و زینب نمی‌دانند این است که علیهان شریک خلیل و برادر شوهر دوم اوست. بنابراین، تصمیمات آن‌ها نه تنها بر زندگی خودشان تأثیر می‌گذارد، بلکه زندگی یکدیگر را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.

بازیگران: طلعت بولوت شوال سام اونور توناج ادعا عچی سفدا ارگینچی شفاک پكدیمیر ایرم كاهیااوغلو باریش آیتاج سینان اروجلو نیلگون ترک‌سور کیوانچ کسابالی

سناریو: ملیس جیولک و زینب گور تولید: MEDYAPIM

Category

📺
TV
Transcript
00:00PYM JBZ
00:30آقا غربان
00:33زینب خانو شبتون بخیر
00:35شبتون بخیر
00:35اینو داود خان فرستدن
00:37در باب تشکر و از طرفی هم به نیت وزخایی
00:40خیلی خب ممنونم
00:42بدینش بمنونم
00:43ماشه بفرمید لطفاً بفرمید
00:45من بهشون زنگ میزنم
00:46جدی میگیم
00:48خب دقیقاً کهی زنگ میزنیم
00:49مهمونم که بره بهشون زنگ میزنم
00:53ماشه پس شبتون بخیر
00:56شبه خب لطفاً دارم ببندین ممنونم
01:00این چیه؟
01:03دختر
01:04تسلیت میگم کی مرده
01:06احتمالاً من مردم نمیدونم
01:08بیا بیا بیا بیا
01:09باشه برو کنا
01:10دختر
01:13من اینو کچو بذارم
01:15بذارش همینجا روی میسی
01:16تا چگوری ترهیم برام خریده
01:21به نظرم کارش خیلی بانمکه
01:22ای ایرمو سخت رفت نگون نگوش کن
01:25یه بابا سخت نگیر داره سر میکنه بهت نزدیک بشه
01:28هره
01:30هی
01:32بیس فلیقه
01:34میگه من خیلی گشنمه
01:46یه چیزی درست کنم با هم دیگه بخوریم
01:48گشنته
01:49نه درست نکنه نمیخوام
01:52چرا؟
01:53چون که من برای شم جایی میخانم
01:55آه کجا؟
01:56سه ساعته میخوام بهت بگم من ما نمیتونم بهت بگم
02:00میترسم ناراحت بشه
02:02چی شده ایرم؟ یعنی یکقدر بده؟
02:04دارم
02:05علیهان برای شامنه هاکان خونش دوت کرده
02:09میرم اونجا
02:10ایرم بلشکان در مورد شرفی نزنیم خب؟
02:15زمینن عزیزم
02:16هاکان سمیمیترین دوست علیهانه
02:18کارش نمیشه کرد
02:20متوجه
02:20نمیخواد برای یه همچین چیزی بیایی ازم اجازه بگیر
02:23برم اونجا مجبور میشم و اون زن پرو توی جمع بشنم
02:27اصلا دوست ندارم برم
02:28آشی تو که منو میشنستیم
02:29دست خودم باشه که نمیرم ازم
02:31اما به خاطر هاکان مجبورم برم
02:33عزیزم چگاه کنم؟
02:33باشه باشه من تو رو میشنسم
02:35خودتو عذیت نکن بارو بشین راحت شام تو بخور
02:40به خاطر دل هاکان بارو عزیزم اشکال نداره
02:43ازم دلخور نمیشه گهام؟
02:44های نه به خودا ایرم جون دلخور نمیشه
02:46این یه وقت باشه سرام نگی ایرم نمک نشنسته ها
02:49ایرم اگه بست نکنی منم شروع میکنم به قرصتنا
02:52این باشه باشه قربونت برم که انقدر خوب همدگر درک میکنیم به این جده خودتر عزیزم
02:57اشکال
02:58حالیت؟
03:01جونم
03:02خوش اومدی؟
03:04خیلی ممنون
03:04قبلنا وقتی دلم رو میشکستی رستگلی چیزی میخریدی الان اونم نمیخری
03:11یلدیز
03:13مخفی کاری میکنی؟
03:16بعدش هم کادو میخوایی درست فهمیدم خیلی جلت بکش
03:19من مخفی کاری نکردم حالیت
03:21خواستم دخترت زودتر شوهر کنه بری
03:23باور نمی کنی از کمال بپرس
03:25ازش پرسیدم
03:28اونم گفت از این که تو کارش نخالت میکنی نراحت شده
03:31فدوی سرم که نراحت شده
03:37خب آخرش نفهمیدی برنامه اینا چیه؟
03:43دعواشون شده
03:44چیز دیگه نمیدونم از ازم
03:46ببین چی میخوام بهت بگم
03:50دیگه تو کارشون دخالت نکن
03:53بذار خودشون حل کنن
03:55اطاعت میشه حالیت خان فرمایش دیگه ندارین؟
03:59دارم
03:59به آیسل بگوشم رو بکشه
04:01باشه
04:02زودتر شو مامده کن حالیتر سبانی
04:09باشه خانم
04:10چی شده زهر و اخماد تو همه؟
04:14اصلا حاصله نداره
04:16چرا مگه چیزی شده؟
04:17واییلیس چیزی نشده سرت تو کار خودت باشه
04:19نکنه منصرف شدی؟
04:21منصرف بشیم از خوشحالی پمیشه میرخصه
04:24آخه چرا باید پاشم برخصم؟
04:26من از خودمه که تو ازدواج کنی بری من راحت بشه
04:28آیی تو رو خودو تمومش کنید
04:30بابا ببینه بحث میکنی دستبانی میشه
04:32لیلا مگه دروغ میگم چرا نباید بخوام اون ازدواج کنی؟
04:35فقط ازش میخوایم این دفعه حواسش رو بیشتر جمع کنی
04:38واییلیس میدونی حرف تو پشیزی برام عرضشی نداره؟
04:41اصلا خوددانی خوبی بهت نایمده
04:43امیدوارم هرچی زودتر عروسی تو ببینم عزیزم
04:47لیلا خیلی بهش رو میبیاد
04:53آخه چیم اگه من چی کار کردم؟
04:55با جوابش رو بده دواش کن یک کاری با کن فقط میشینی
04:58باشه
05:00واقعا نمیدونم تو به کی رفتی
05:01این الان کباب آوردی؟
05:15این را کمشون سردن این چیه؟
05:17این را آوردی من بخورم
05:19لغمه را ببین
05:20فقط یه دونه کباب توش گذاشتین
05:24راستش رو بگو
05:26اتمن باید دیامونجا غذا بخورم آره
05:29نمیتونم تو محل کارم بشینم غذا بخورم
05:32و چرا میگین ما همه جا سرفیس میدی؟
05:34این چا غذاییه؟
05:36ببخشی توی ترافیک گیر کردم
05:37بامیستادی روونش میکردن ترافیک رو بعد میامدید
05:40حق داری متوجه
05:42دیگه تکرار نمیشه بهتون قول میدونم
05:44تکرار نمیشه
05:45هر کدومتون میان همین کلمه رو میگین
05:48بعدشم میرید ست بار این کلمه رو شدیدم
05:50اما کیه که بهش عمل کنه؟
05:52برای همین برقاتی میکنم
05:53مجبور بشم هر چیت دهنم در میاد
05:56بهتون بگفتانا خدا جون زنده مردت
05:58این رو برش دار به بر خودت بخور
06:00ببینم میتونی بخوری؟
06:01داداش
06:02گلو بردم تحبیل دادم
06:05خوشش اومد؟
06:06آه آشقشو
06:07باز گوبه پسندی
06:09نگاه کن چیا بردن
06:10نمیشه خور
06:11کبابا یخ زدن
06:12باید از روز اول براش این کلاس بزاریم
06:15ببین پسر جون
06:16برای اینو به رئیستت بتو بگو
06:18اول نونو میذارن
06:20بعد حالا چی کار میکنن؟
06:22با مخلفات بسر کبابا درست میکنن
06:25فهمیدی؟
06:25داداش
06:29یه چیزی فکر منو درگیر کرده
06:33جلوی در خونه زینب خانم
06:35دو تا مرد ناجور دیدم
06:37بسر جون
06:38تو برو من خودم به رئیستت زینب میزنم برو
06:40آمیدوارم که مربوط به زینب خانم نباشیم
06:46با اون کاری نداشتن
06:47دنبال امیر میگشتن
06:48دده میگی؟
06:51به نظر که پسر صاف و سادهی میومد
06:53نکنه خودشو درگیر اینا کرده
06:55برم ببینم
06:56مشکلشون چیه؟
06:59آره برو ببین چه دردی درن
07:01اما مراقب باش دوجهشون رو جلب نکنی باشه؟
07:03خیالت راحت باشه
07:05خودم عواسم هست
07:06نه
07:08این چیه؟
07:15اینا رو میخوایی بذاری اینجا؟
07:17چقدر با سلیغی؟
07:19عوضشون کن
07:20الانه که برسن
07:25زنگ سدن
07:26یعنی با دوست اخترش میاداره؟
07:30آره
07:30خوبه
07:32این آدم هایی که سریع با هم دوست میشن و همه جا با هم میرن و نمیتونم درک کنم
07:38دو ماه بعدم نظرم خسته میشن
07:41اندر رابطه هی هرکس به خودش مربوطه خوب؟
07:45خیلی خوب من فقط نظرم رو گفتم همین
07:47علی ها
07:51من برای تیه کادو گرفتم
07:54بابته؟
07:56خوب برای این که بیتفاوتی تا گذاشتی کنار رو دل من رو به دست اووردی
08:00و به خاطر شروع دوباره دوستیمون عزیزم
08:05باشه
08:08ببین میپسندیش؟
08:14کیف پول
08:18از یکی شنیده بودم برای این که برکت بیاد توی زندگیت
08:23باید کیف پولتو از کسی کادو بگیری و تازه باید آبی باشه
08:28من اولین باره همچین چیزی میشنبم اندار
08:31برایت برکت میاره
08:32هرچی باشه قراره دوباره اوچ بگیریم با هم
08:36انگار یه چیزی میدونی که این حرفا میزنی داره؟
08:42خب راستش فقط دارم حس میکنم
08:45برای یکیف پول ممنونم
08:47مبارکت بشتالی کنم
08:49من باز میکنم
08:52باشه
08:58نزاکت خانم
09:04نتخان پولتایی مهنه رو ازشون بگیر
09:06ایرام خوش اومدی
09:09خوش اومدی هاکان جون
09:10خیلی ممنونم این در جون
09:12خوش اومدی عزیزم ایرام بودی درسته؟
09:16بله
09:16خوش اومدی
09:17بیا ما بریم
09:18بیایی جون
09:20خیلی ممنونم و چکرم ممنونم
09:25ایرام جون
09:26معلومه که به زور اومدی
09:28مجبوره یکی دو ساعت بشینی
09:29و تحمل من کنی
09:30اینطوری میتونی هر وقت خواستی
09:33منتش سر هاکان بذاری
09:34اونم به لطف من
09:36قدر منو بهتون
09:37حتما
09:38وای چرا همتون ساکت این چیزی شده؟
09:52نکنه همتون با همدیگه قهرید
09:53قهر کردن یعنی چی؟
09:56بابا تو نمیدونه قهر کردن یعنی چی
09:58چون کسی حق نداره قهر کنه
09:59حیلیز
10:00دیدی؟ تذکر اولو گرفتم
10:06آبچه یه چیزی بگو
10:09ایری
10:12من خستم
10:14منم حسله ندارم
10:16یعنی من باعث میشم اینجوری بد اخلاق بشیم؟
10:20یه نگاهی به کاراتون بندازیم؟
10:21بابا من اگه من چیزی بودم؟
10:22تو یکی اصلا حرف نزن
10:23میدونی به خاطر تو مجبورم
10:25چقدر پول به اون آدم ها بدم؟
10:27تو هم حواستو جمع کن
10:32اقصاده نباش
10:34باشه بابا جم
10:36عزیزم
10:37شرایطشو درکن
10:39ازدواجشو به هم خورده جدا شدن
10:41ببینم کی به تو گفته ما جدا شدیم گلدیست؟
10:45خبه من فکر کردم جدا شدیم
10:47نکنه با هم
10:48معلومه که با هم هستیم
10:49فقط خواستیم سر فرصتو با حسل کار جشنمونه انجام بدیم
10:53دارم خودشونو بول میزنم
10:55عزیزم تو اصابانی نشو
10:57تو همچون کمال دره ازت فرار میکنه
10:59هرسیشو سر ما خالی نم
11:00نظم قضا تو بخوردت فهم
11:02همه اینه تخصیر منه
11:03هنگه تحصادف نمیکردم ازدواجتو به هم نمیخورد
11:07بابا من پولش تو جیبش میموند
11:11کاراتو میبینی زهرا
11:19بچه رو به چی حال و روزی انداختی
11:23چی میت بگم
11:29وای باورم نمیشه بازم من مقصر شدم
11:32اریم رفته تصدف کرده قرشو سر من میزنن
11:35ای خدا
11:35آی آب جی جون میخواد هرسشو اینجوری خالی کنه
11:38لطفا تو هم یکم درکش کن
11:40میگم یه وقت کمال با یکی دیگه رابطه نداشته باشه
11:43گلیس به زور جلوی خودم رو میگیرم بلای سرت نگرم
11:46کلافم کردی بسته
11:47مگذریم لیلا بازم ما دوتا موندیم
11:53دقیقا مثل همیشه
11:55بابا از خودم خیلی متغفته
12:02مزخ رفنای بود
12:03آب جی هم نراحت کردم
12:05ارین وضعیت خوهره دیش ربطی به این موضوع نده
12:08اون جریانش فرمو کنه
12:09همش دارین دوا میکنیم
12:11دواهای من و خوهرت هیچ ربطی به تصادف تو نداره
12:14باور کن
12:15باشمون به کنار
12:19با منم رفتارت بد شده
12:21با تو بد رفتاری میکنن؟
12:24همش دوا میکنی
12:25همش منت میذاری که به خاطرت به مردم پول دادم
12:28میدونم منقصرم اما از عمد که نبود
12:30پسرم
12:34خودت که میدونی این اواخر همه چی با هم اتفاق افتاد
12:38و حضیت مالی شرکتم خیلی خراره
12:41یعنی چی؟
12:42یعنی تحت خشاری؟
12:44برشون فکر نکن
12:45فکر تو به درسات بده
12:46دور اون بچهارم خط بکش
12:48در مورد تصادفت با ماشین حق با منه
12:51با وجود این خودت هم میبینی که بهت سخت نگرفتم
12:55میدونم با کنم
12:57منظرت میخوا
12:58پسرم
13:02تو خیلی آقلی
13:07خب هاکان جون
13:11خیلی ازت ممنونم که امشب دعوت همه قبول کرده
13:14ای بابا چه حرفیه
13:15از تو هم ممنونم از این
13:16چه حرفیه ما ازت ممنونیم که دعوته اون کردی
13:18مگه نم
13:19ناره
13:19علیهانم خیلی کمکم کرد
13:23چقدر خوب
13:25منم با هاکان یکم کار داشتم
13:30خوب شد
13:31آه
13:32علیهان جون
13:33به هاکان در مورد گرفتن هزانت چیزی گفتی؟
13:37آره آره
13:37علیهان به هم گفته
13:39هرچی خیره همون بشه
13:40امیدوارم هاکان جون
13:42روز تصادف
13:44علیهان همش پیش ایرین بود
13:46ایرین برام خیلی عزیزه
13:48مشکلن با پدرش باعث نمیشه به ایرین بی تفاوت باشم
13:52یه لحظه
13:54شما دو نفر میخواین هزانت ایرینو بگیری؟
13:58نراری خانواده بزرگ بشیم
13:59مگه نه علیهان
14:00ایرم جون
14:04تو تعریف کن چجوری با هاکان ما آشنا شدیم؟
14:08بلوت به زینب ما با هم آشنا شدیم
14:11دقیق کردین خوهران یلماز
14:16همه جا ردی از خودشون به جا میذارم
14:18در به نظرت الان وقت این حرفاست
14:21خوشبختن با هم هم هم دیگر رو دوست دارن
14:23همین کافی نیست؟
14:24آره دقیقا همی تره
14:26مگه نیسخه؟
14:27آره خیلی هم خوبه خوشبختشن
14:30هاکان بریم تو اتاقم بادکار دارم باشه؟
14:35باشه
14:36خانما خیلی ببخشید زود بر میگرمید
14:39راحت باشید
14:41انگار خیلی منتظر همین لحظه بودید
14:56اینطور که متوجه شدم
14:57تو خانواده شما همه فکر میکنن خیلی مهمن
15:00ببینین این در خانه
15:02من دیدم که چقدر رابطتون با علیهان خوبه
15:05با هم دیگه میخوایین پسرتون رو بگیرین
15:08اونم فهمیدم
15:09شما میخوایین یکی دو جمله دیگه هم به هم بگین
15:11تا من برم قشنگ بشینم به ایلیز و زینب بگم
15:14اما شرمنده
15:15بچه خودتی
15:16یه رمجون انگار برژن تو با خوهران ایماز
15:21یکم متفاوته
15:23خوش شم اومد
15:24به نظرم شما خودتون رو خسته نکنین
15:27چون نمیخوام چیزی از حرفاتون رو به زینب بکن
15:29و باعث ناراحتیش بشن
15:31زمنان چیزی هم نیست که به خاطرش ناراحت بشه
15:33نمیفهمم
15:34اینجوری بگم که
15:36تو مزره این همه جا پر از آدمه
15:39به زحمت یه جا رو پیدا کردین
15:41هنسفیریاتون رو گذاشتین و نشستین
15:43تا میخوایین برین تو آلم خیال رایا یه دفعه
15:47یه پیر زن میاد
15:48میدونین چی میگم
15:50اولی سر میکنین بروتون نیارینا نبینینش
15:53اما بعدش
15:54میدونین دلتون نمیاد
15:55مجبورا جاتون رو بهش میدین
15:56راستش من فکر میکنم
15:58علیانم برای شما همین کار کرده
16:00این جا دادن برای یه پیر زن میمونه
16:03الان فهمیدین
16:04میدونی از چی آدم هایی جاهل خیلی بدن میاد
16:12دل جرعت بیخودی شنه
16:15اما میدونی که دل جرعتم ناشی از جهالته
16:19و البته این جهالت بهت خیلی میاد
16:22واقعا قشنگت کرده
16:24خوشحالم که پستن نیدین
16:25یخ سادم
16:34یخ سادم
16:36دیسته ساعت منتظریم گورشون رو گم کنن
16:39خدای چقدر اینا حریصن برای دوزار پول شرماوره
16:42امیر بسه بسه به خاطر تو نتونستم بیام تو خونه
16:45یخ سادم
16:46یخ سادم
16:47برو برو یه چیزی گرم درست کن
16:49بخوریم گرممون شه
16:50گفته بودی همیشه پشت هم وامیسیم
16:52ها
16:52چرا باید چوب اشتباهی تو رو بخورم ها
16:54یه روز اینا میان ما رو گیر میدازن
16:56جلازه هامون رو میدازن
16:57کنار رودخونه و میرن
16:59به خاطر ندونم کاری تو منم از بین میرم
17:01خیلیم
17:02داداش ما باید چی کار کنیم ها
17:04چی کار کنیم
17:05از علیان کمک بگیریم
17:07موزخ رفت نگو
17:08موزخ رفت نگو نباید علیان از این ماجر بویی ببره
17:11اگه بگی فکر کرده تو رو تو شرکت نگه میداره ها
17:13بیکار میشین
17:14راست میگی
17:15ببین
17:16از یکی غرص کنه این باشه
17:17پول رو بدیم به این نزول خوره به همین راحتی
17:20آه
17:20چرف منطقی
17:22نگیرم
17:22بادهی رو با بدهی بدیم
17:32خدای ها ببینین چی میکه
17:34از این مجره قصر در برم شطر سر بیبرم
17:36باشه
17:37شطر مکاش
17:38باشه نوزو خوره نرفته شطر فروشا بیار
17:41خیلی منطقی
17:41خدای خودت این رو سر براه کن
17:43صبح بخیر
17:56صبح بخیر کمال جو
17:58دیدم زنگ نزدی گفتم من زنگ بزنم
18:00نگرانت شده بوده
18:01امروز نمیه بینیم پیاده روی
18:03سرم شروع بود
18:05برای همین نتونستم زنگ بزرم
18:07فهمیدم
18:08یعنی این وقت نکردی
18:10آره آره همینطوره عزیزم
18:12باشه پس
18:13شاید اصری تونستیم هم دیگر رو ببینیم
18:16باشه چرا که نه
18:18کمال
18:19دیشب تا صبح فکر کردم
18:22اصلا خوابم نبرد
18:24راستش رو بخواهی تا صبح خودخوری کردم
18:26که نکنه من مسبب به این اتفاقم
18:28فکر کنم من باید جلوی رفتار بابام
18:30خیلی محکم تر وای میسادم آره
18:32زهره
18:33چیزی نشده که بخوای فکر خودتو درگیر کنی
18:36بذار یکم زمان بگذره
18:38من مطمئنم دوتامونم بهترین تصمیمو برای آیانم
18:41راستش کمال من نمیخوام تو رو از دست بدم
18:43حرفای باباما جدی نگیر
18:45ما مجبور نیستیم ازدواج کنیم
18:47نمیخوام فکر کنی اجباری هست خو
18:48زهره من بودم که به تو پیشناده ازدواج دادم
18:51نیاز نیست که تو بخوای اینا رو بگید
18:53فقط احساس کردم اطرافیان زیادی دارن به این فشار میارم
18:56یعنی منم تو رو تحت فشار قرار میدم؟
19:00زهره خودتو ازیاد نکن
19:02بذار یکم زمان بگذاره
19:03دوتامونم استراحت کنیم
19:05بعد ایستر فرصت میشینیم برای آیندمون تصمیم میگیریم
19:07باشه قبوله
19:08تو هم بابام تو شرکت بحث نکن
19:11فکرم پیشت نمونه
19:13نه عزیزم قرار نیست همسین اتفاقی بیافته نگرا نباش
19:16باشه میبینم ات
19:17نیبینم ات
19:38بیا بیا هیچی از نیست
19:39شت
19:40خوب نگاه کردی؟
19:41همه جا رو خوب از بالا تا پایین نگاه کنم
19:43نگاه کردم دیگه چقدر نگاه کنم
19:45های بابا
19:45اینجا چه خبره ها؟
19:51شما از کی فرار میکنی؟
19:54بابا چرا فرار کنیم؟
19:55داشتیم حوار رو نگاه میکردیم
19:57ابروی نباشیم
19:57آره زینب جون
19:59قرار بارونه اصیدی بباره
20:00گفتیم چون فوستمون حساسه
20:02یه وقت عضیت نشه
20:03آره
20:04تو دوباره به کسی بده کار شدی رستشو بکنم
20:06نبه جونتو
20:07بدهی به کسی ندارم
20:08گیردادی یا بگیردی
20:09چیه پس بگو مشکل چیه؟
20:10هیچ مشکلی برام پیش نایمده
20:12زمنه نگه مشکلی داشته باشم به تو نمیگفتی
20:14چه گهندهی که بلا بردی آخرین نفر من فهمیدن
20:17اما داداش گذشتت اینجور که محلوم خیلی خرابه
20:20ممنون از یاد آورید
20:22منو ببینیم
20:24کاری نکنین که این وسط من از کسی حرف بخورم
20:26شنید این چی بافتن
20:27باشه باشه رئیس اطاعت میشه
20:29خوبه
20:30فیلن
20:32به سلامانت
20:33ای وا
20:37تو را خوده یه باره دیگه چکم
20:40چک کردم کسی نبود دیری آفتادی ما
20:42بیا
20:44صبح خیلی دمروز پیاده روی نمیری
20:52اینگار دست خودت نیست آدت کردی به نیش زدن درسته؟
20:56مگه من چی گفتم؟
20:58تو این خونه فقط من میفهمم تو چی میخوا یه لیس
21:01خیلی ممنون
21:03تو حالت خوب باشه من از خودت چیزی نمیخوا
21:06یه لیس من حالم خوبه
21:07نمیخواد نگران من باشی باشه عزیزم
21:09چی شده؟ با کمال آشتی کردی؟
21:13تاریخشو مشخص کردی؟
21:16بعدن میفهمی
21:17یعنی که اصلا به من چه به من نگو
21:19چون بعدش تکون میخورم حرفش میکنی
21:21دیگه دخالت نمی کنم
21:23خیلی خوشحال میشم
21:25اما به نظرم بهتر حواستو جمع کنم
21:31منظور چه یه لیس؟
21:32منظورم کمال نیست
21:34اما مردا به طور معمول
21:36وقتی میگن یکم سب کنیم
21:37یکم فکر کنیم
21:38یعنی که یکی دیگر رو دارن
21:40میبینم برای خودت خوب استادی هستی یا؟
21:44نه نه استاد نیستم
21:45مردا اینجوری هم عزیزم
21:47کم از این ور و اون ور در موردشون نشنیدم
21:49نمیخوام سر تو هم بیاد
21:51ببین حال روزه اریمون
21:53تفلی به خاطر تو دوچار افزاردگی شده
21:56اینقدر میدون دادیم که سوار من شدی
21:59به زودی ازت خلاص میشی
22:00آره
22:01و بلاخره همونطور که میخواستم
22:09دوباره افتاد تو چنگال ما
22:11بیچار زهره از تنهایی نمیدونه چی کار بکن
22:15بهتر بذار تنها بمونه که محتاج ما بشه
22:18به نفع ما میشه
22:19بابجی من موندم زهره که اینقدر با کمال سمیل میشده
22:22زهره رو چه به اینجور کارو عزیزم
22:24ارزایی هیچ کاری رو ندارم
22:26این یکی از اون برنامه کمال
22:29برای گرفتن انتقام از یلدیز بوده
22:32مطمئنم
22:33اما بعدش چی میشه کمال خودش
22:35از استواج منصرف میشه
22:36یا بین اون و یلدیزی اتفاق میاخته
22:38اونو هنو هنویز نمیدونه
22:40وای وای وای
22:41تهوریایی که میدی یکی از یکی بهتره
22:44اینو هیچ کدوم تهوری نیستن
22:45کمال خوب بلده چجوری با حرفای خودش
22:48مردم رو سر کار بذاره
22:49فقط فکر خودشه
22:52اگه با زهرمیانش بده
22:53یعنی همه چی رو به راه دیگه
22:55نه
22:55نمیتونیم همینجوری دست رو دست بذاریم
22:58نه نذاریم
22:59وگر نه از خودخوری میمی
23:00خب
23:01آبجی میخوای چی کار کنیم
23:02جانر
23:03اگه اینا ازدواج کنن
23:05حالی سرمایهش رو افزایش میده
23:07و میتونه
23:08علیهانو از رده خارج کنه
23:10باید جنوی ازدواجیشون رو بگیریم
23:12آبجی جان چی تو سرت داریم
23:14میخوای جداشون کنیم
23:15نه
23:18فقط نمیذاریم با هم ازدواج کنن
23:21خدا رو شک
23:23خوبه که جداشون نمیکنیم
23:25راستی عزیزم امروز کلن در اختیار منی
23:29خوب گوش کن چی میگن
23:30صبح خیر
23:39صبح خیر
23:39و یه روز کاری جدید
23:44آره همینطوره
23:47به نظرت عجیب نیست حالی که
23:49هیچ واکنشی از خودش نشون نمیده
23:50عجیبه
23:52ببینیم چی میشه
23:53راستی علیهان
23:54محضت اینان دیگه سهم نمیخریم
23:56خوبه
23:57و این یعنی باید یه مدست سبر کنیم
24:00از بلا تکلیفه خیلی بدم میادادم
24:02اینجوری تکلیفش با خودشم مشخص بشه
24:04خب آره دیگه هم تکلیفمون مشخص بشه
24:05هم تو بری با زینب آشدی کنی درست نمیگم
24:07ما باید عجله کنیم
24:11یه نصیحتی بهت بدم
24:15بدم
24:16شاید یه کم ناراحتت کنه ها
24:19بگو هاکان میشنود
24:21به نظرم اشتباه کردی که سریع پیشناده این دره قبول کردی
24:26این یه نصیحت نبود
24:28میدونستم اگه بگم ناراحت میشی
24:32واقعا خیلی خوب به آدم روحیه میدی
24:34خب چی کار کنم
24:36راستی
24:36دیشبه یه چیزی حس کردم
24:39این در خیلی آروم شده بود دقت کردی
24:41درست مگی
24:42اما این حققشه
24:43مطمئنم باز یه نقشهی تو سرش داره
24:46من از اون ذر خیلی میترسم
24:48بایدم ترسی
24:49وقتی حالید به فهم درخواست هزانت دادی
24:52شعر بپا میکنه
24:53میدونم
24:54اما آدمی مثل حالید هیچ وقت نمیتونه
24:58یه بچه سالم تحویل جامعه بده
24:59به هم این دلیل هم از که پشت این دروایی صده
25:04زینب
25:10اینا اینجا بمونن
25:11میخوام مطین هم ببیندشون
25:13باشه
25:14راستی تو نیستین در مورد خریده سامن پیشگیری بکنیم؟
25:19نه هیچ کاری نکردم
25:20راستش منتظرم تا زمان مناسبش برسه به موقع وارد عمل میشم
25:23راستی در این مورد کسی هست که تو شرکت یه وقت تو رو عذیت کنه؟
25:30نه اصلا
25:31خوبه
25:32جرعت نمی کنن این کارو بکنن
25:34بله
25:36مذرعت میخوام آقا حالید نمیدونستم مهمون دارین
25:40لطفاً بفرماید من داشتم میرفتم
25:42چی شده؟ مطین نکانه اتفاقی افتده
25:44بربان چیزه
25:45چی شده؟ بگو دیگه
25:47هندر خانوم برای هضانت اقدام کرده
25:50شکایت کرده؟
25:51اینجور که معلومی زن زده به سرش
25:53آقا حالی هانم به عنوان همسرش امتا کردن
25:56بعد هم میبینم از زینم
26:10از دستشون چه گیری افتادیم
26:21امیر
26:40من امروز فردا میخواستم بیا پیش شما
26:48پیش اب ازت خبری نشد جورش کردی؟
26:51نه آقا راستش یه مبلغ خیلی کمش بوده بعدش میارم
26:56آفرین به تو
26:57اصری میاییم پول و تحویل میگیریم
27:00نمیشه فردا صبح بیاییم که بتونم تکمیلش کنم
27:03امیر گفتم اصر میاییم
27:05باشه
27:06چی شده؟ مشکلی پیش اومده
27:08تو کی هستی؟
27:09من؟
27:09من یکی از دوستای امیرم چی شده؟
27:13پس حد خودتا بدون به خالت نکن
27:15یه وقت دین اندازی نکنیم چون من توب و تعمل هم پایینه
27:19را تونو بکشین از اینجا بری دنبال شرم نگردیم یا لب؟
27:23دارم برات امیر حیف که اینجا جلو شرکتیم
27:27صحب کم میبینیم
27:27بی خودی تعدید نکن
27:29تو با یارو چه سنه میداری؟
27:33من خودم هم نمیدونم چرا رفتم سراغ اینا
27:35اگه مشکل چیزی هست خب بگو
27:36با داود خان حرف بزنم حلش میکنم
27:38نه نه یه موضوعی خیلی کچیکیه خودم حلش میکنم ممنون
27:42شما رمو بزن تو گوشید داشته باشی
27:44کاری داشتی به هم زمی زماشه؟
27:46ممنونم
27:46بگوده داشت
27:48سراب خانون پیشنهادشو دادن
27:51با همدیگه شروع به همکاری کردیم
27:53اینجوری پیش بره تا چند وقت دیگه
27:54یکی از برندهای معروف دنیا میشیم
27:57و واقعا از این بابت خیلی خوشحالم
27:59نره
28:01اندرجون
28:01آه زدف جون
28:03میدونم همیشه روی پرژه های بزرگ کار میکنی
28:06اما واقعا ازت ممنونم که خواهشم رو ازنکردیم
28:09این چه حرفیه ازیزم
28:09این همه ساله با همدیگه دوستی معلومه که انجامش میدم
28:12راستشو بگو ببینم پسندیدی خوشت اومد؟
28:14آلیه همه چی اونطور که میخواستم شده
28:17حسیز دلم خیلی خوشحالم که پسندیدی
28:19آقا عثمانینا هم اومدن
28:21میخوایی برو پیششون
28:22الان برمیگردم
28:23جانر بیا اینجا
28:25جونم آبجی
28:27چیکار کردی کاراشون انجام دادی؟
28:29آره آره همه چی آماده است
28:31تو به زهرا زنگزدی گفتی بیاری؟
28:32آره گفت میام
28:33اما خدا کنه از تصمیمش منصرف نشه این دیوونه
28:36نمیدونم
28:37احتمالا میاد
28:39آه اومد بقیش دیگه راحت زهرای جان
28:42آه خوش اومدی عزیزم
28:47نمیدونی که این در اصلا حال حسلی شلوگی رو ندارم
28:50اه بهتر از اینی که بشری تو خونه و قصه بخوری
28:53خوب کاری کردی که اومدی عزیزم
28:54راستشو بخوای فقط به خطر تو پاشدم اومدم
28:57وگرنه نمیخواستم بیا
28:59آه اینطوری نگو عزیزم
29:01خودتو عذیت نکن
29:02بذار بگم برات ایچی زید
29:04بای نه من دیگه محشوب نمیخورم
29:06چرا؟ برای ایچی؟
29:08کمال دوست نداره خوب
29:10منم دیگه بهش قول دادم نخورم
29:13آه
29:15الان میفهمم برای ایچی انقدر به همریخی عزیزم
29:20حق داری؟
29:21منظورت از این حرف چیه انده؟
29:23بگذریم عزیزم ولش کن
29:25اصلا حساس دنشو بیا بگم براتی چایی بیا
29:28ایندر لطفا بگو تو رو خدا من الان دیگه به توصیح هایی تو خیلی خوب گوش میکنم
29:31بهت احتیاج دارم لطفا
29:33آخه زهراجون چجوری بگم
29:36اگه از اول هرچی بگه بگی بله قربان بله قربان
29:40خب بعدا نمیتونی جمعش کنی
29:42حالا بعدها خواسته هایی دیگه شم شروع میشه از من گفتم
29:46اما کمال خوبی منم میخواد
29:48یعنی اون حالت هم رو دوست نداری
29:52اما حرفات با هم همخونی ندارن زهراجون
29:55میدونی نمیدونم چی میگی
29:56اون واقعا خوبیه تو رو میخواد
29:59یا این که دوست نداره یه زن مست توی جمع کنارش وایسه
30:03این رو متوجه نمیشم
30:05دوتا موضوع جدانه
30:07احتمالا
30:09هر دوتاش مده نظرشه
30:12خب اینم شانس توه دیگه عزیزم
30:17همش مردایی سخگیر میان سمته
30:19بابا دوست بسرت
30:20بگذاریم بابا
30:21واقعا راست میگیند
30:23همش میگن باید چی کار کنیم چی کار نکنیم
30:25منم بر این که رازی نگهشون دارم
30:27همش از خودم مایه میذارم دیگه خسته شدم
30:29ببین زهراجون بوش ببین
30:31بذار همون جوری که هستی همه تو رو بخان
30:34چرا میذاری بهت هم رو نحی کنن
30:36بچه که نیستی
30:37همشون اشتباه میکنن
30:39چا هم مثل بقیه اشتباه میکنی
30:40جرم نمی کنی که پیش میان
30:42اما تو
30:43تو دختر خیلی باهوشی هستی
30:46خودت میتونی تشکیز بدی کهی چی کار بکنی
30:49و کهیی انجام ندی
30:50دقیقا همون ساریم
30:51عویزا که خیمه شببازی کسی هم نمیشی
30:54میفهمیم
30:54نه به اون تزدادنهای کمال
30:57نه به گذاشتن و رفتنش
30:59میخواد تحت کنترولش باشی
31:01از من گفتن عزیزم
31:02اینجوری که نمیشه زهر رو به حرفاش گوش نکن
31:05بیا بیا با هم یه شات بزنی
31:06بگم یکی دیگم بیارن
31:20آره اون پسر کجاست دوباره ازش بگیریم
31:32باز چی شده؟
31:52کدوم یکی شو بگم
31:54چرا دست از ترم بر نمیداری؟
31:56زینب یعنی دیگه نمیتونیم به همدیگه سلام هم بکنیم؟
32:00آره همینطوره
32:02زینب باز چی تو ذهنت ساختهی میشه بگی؟
32:06قرار نیست چیزی تو ذهنم بسازم
32:08همه چی خیلی واضحه درسته؟
32:10دوره یه هیچی برام مهم نیست تموم شد
32:14یعنی قبول میکنی که چیزایی که در موردم میشنوی برات مهم من
32:17من وقتی در مورد چیزی میشنویم
32:20برای خودم نراهد میشنم که چطور این همه مدت نتونستم بشنسمیت
32:24متوجه ای که چی میگم؟
32:26الان هم اینجوری خودتو گل میزنی آره؟
32:30بعد از زیبا جدی کارایی کردی که
32:33هر وقت ناخدکا یادم میفته
32:36میگم خود رو شب که جدا شدیم علیهان
32:38ما با این کارات آخرش به کجا میرسیم؟
32:47به هیچ جایی نمیرسیم
32:48راه ما از همدیگی جدا شده
32:50دوباره رامون به هم ختم بشه چی؟
32:53اون وقت میخوایی چی کار کنی؟
32:55باید دعا کنم که هیچ وقت
32:57هیچ وقت اینجوری نشه
32:58هر کاری بتونم میکنم که هیچ وقت راهیمون به هم ختم نشه
33:01اگه دوتا انسان برای با هم بودن آفرید شده هم
33:05اول و آخرش خدا به طریق اونا رو به هم میرسون زینم
33:10حتما هم اینطوره همه اینو میدونن
33:13اما این در مورده کسایی که برای هم آفرید شده هم صدق میکنه
33:18نه برای ما
33:19اشتباه میکنه زینم بیرماز
33:22میتونی بریالی هان تاشده میرم
33:26باشه
33:28اشتباه نکن
33:35ریخت قیافه شو
33:45درازه بیه قواره
33:47آبجی
33:52هیچ کسا ندیده بودم که به این راحتی سسود تقانه بشن
33:55نگاه با دوتا جمعه باش چی کار کردی
33:57خب اگه زورکی یک کاری رو انجام بدی
34:00سریع میشه نظرتو عوض کرد جانر جانر جانر
34:02آبجی خدا کنه با نتیجهی که میخوای برسی
34:05میرسم خیالت راحت باشه
34:07این دوتا رابطه احساسی خیلی قویی ندارن
34:10اما حالا که کمال از زنه این مسیات خوشش نمیاد
34:14ببینیم زهراره که اینجوری ببینه
34:16چه تصمیمی میخواد بگیره
34:18ببینم این منکن کجاست
34:21اومد
34:21خوبه من میرم پیشش
34:24خوش اومدی
34:24سلام
34:25زهراجو
34:31حالت خوبه عزیزم
34:32یه چیزی فکرم رو درگیر کرده
34:35چرا اینقدر کوچیکه ایتون که ایچی جانر شد
34:38راست میگی
34:40خب بیا با یه نفر آشنات کنم باشه
34:43بیا بیا
34:44دیدی بهت گفتم
34:46خیلی خوب شد که اومدی
34:48اقلا اینطوری حالا هوا توسط شد
34:50نمیشه که خودتو حبس کنیم
34:51من دیگه عزیمه بعد نمیخوام تو خونه بشنم
34:53ببخشید
34:54خیلی معذرت میخوام ببخشید
34:57ببخشید
34:58خیلی ببخشید
34:59زهراجون
35:00فکر کنم مشروب تاره گرفته آره
35:03ندیدی اون به هم خود نه من به اون
35:05میخوای برات یه تاکسی بگیرم بری خونه
35:07ایه دوست داشته باشی
35:08یعنی میگی برم خونه آره
35:11جانر جون یه لحظه نیای
35:14جونم آب جی جون ببخشید
35:17میشه زهراجون رو ببری و سواره تاکسی کنی
35:20لطفا
35:20آره میبرم معلومی که میبرم
35:22اما الان آقا فاتح هنجا منتظر منه
35:25مراد ببرد تش اگه میخوایی نره
35:27مراد دیگه کیه
35:29آه همون مراد خودمون
35:30نه این در واقعیتش من کسی به اسم مراد نمیشت
35:34مراد جون بیا
35:34میخوایی من ببرمشون
35:36مراد جون میشه خواهش کنم که
35:38زهراجون رو تا تاکسی لطفا همراهی کنیم
35:41باشه باشه من همراهی شما
35:42آه خیلی ممنونم
35:43باشه پس میبینم
35:44باشه بهت زنگ میزنم
35:45بگیرش نیفته
35:47زنگ بزن
35:50بجام بجام
35:51اول آخرش همه یادما
35:54به خود واقعیشون برمیگردن
35:57ها اما آبجی جون ما خیلی کمکش کردیم
35:59زود باشه
36:00فرستانم کارش تمومه
36:05به تفتخار بکنم
36:09دارم میان آماده باشیم
36:11آقایون زهر آرگون داره میاد
36:13بچه ها زهر آرگون داره میاد
36:15مقلیگری間
36:16زهر خانه
36:17خیلیس بسر نگخف amen
36:21زهر خانه وہ بишьه جهر
36:24زهر خانه بود کنی
36:26زهر خانه زهر خانه ین اصف بعضی
36:27زهر خانه زهر خانه ین اصف ضر
36:29زهر خانه اوسف بaton
36:30زهر خانه ین اصف بایوز
36:32ای اصفاق معلین
36:34افعیش ب کوشی دوس بسر جدید
36:36زهر خوانه ایکم نگخف کن
36:37زهر خانه ایکس مگیرین
36:38زهر خانه میرید
36:39درست نیست
37:09کار خوبی کردی خوشم بیاد درکت خیلی بالاست
37:12کاری نکردم ممنون
37:14زنگ بزن به این امیر
37:16حالا که سر راه مونه بریم یه سر پیشش
37:19ببینیم درد اینا چیه
37:20من نمیذارم کسی بخواد دوست زینب خانمو تحدید کنم
37:25میفهمی که چی میگنی
37:25نه نمیذاری معلومه نمیذاریم
37:27الان زنگ میزنم
37:28زینب به همشون گفتی بیان دیگه
37:33گفتم
37:34به همه
37:35آبجی منظورت از همه کمالی؟
37:38بایی زینب چرا اینجوری میکنی من محضه اتمنام پرسیدم
37:41من نیدونم چی تو سر تهیل دیست
37:43گفتم یه وقت کسی از غلب نیافته
37:47برای همین پرسیدم
37:48آبجی جون
37:49همه گفتن که این شب میان راحت شدی؟
37:52بین اون همه که میگی کمالم هست؟
37:54بعد میگی زینب تو برای چی به همشک میکنی؟
37:57من قرار نیست زیاد بمونم که
38:00بگذاری این موسیقی رو حلش کردی؟
38:02آره یعنی رسه شو بخوای؟
38:04به ایرم سپورتم که اونان چون داری؟
38:07خوبه
38:07هیلدیس از اتفاقه یه جدید خبر داری؟
38:09چی شده؟
38:10زهراب و کمال اخت کردم
38:11آی خدا
38:13نه آبجی جون نه چه ربطی داره؟
38:16این در
38:17درکاس هزانت داده
38:19آیی
38:20میخوا داریم و بگیره
38:21امیدوارم که بگیرتش
38:23حواظت هست چی داره میگی؟
38:25زینب جون
38:26انگار نمیدونی جوه خونمون چجوریه
38:28سر این موضوع یه ماه اصاب خوردی داریم
38:30نمیدونی که من از دستشون چیا میکشم
38:32تو که همینجوریشم هیچ فرق پیششون نیستی
38:36آ آ
38:40داغوت خان
38:42زینب خانم
38:43سلام
38:44سلام
38:45اینجا رو از کجا بلدی؟
38:47رستش با امیر قرار
38:50با امیر؟
38:52موضوع خیلی مهمی نیست
38:53واقعا قضیه در مورد کاره
38:55آشناتون کنم خوهرم از سنیلیس
39:01سلام خانم
39:03سلام خیلی خوشبخت
39:04منم از آشنایتون خوشبختم
39:06ما اصلا شبیه هم نیستینا
39:13من به مادرم رفتم زینب به پدرم
39:15بس ما بریم با امیر خان حرف بزنید
39:21شما حرف بزنید
39:23بعدشم من با اش حرف دارم
39:25باشه پس ما بریم حرف بزنید
39:30باشه
39:31فیلن خدا رو بزنید
39:33امیر
39:34اینا دیگه کی هم؟
39:38نکنه مافی هم
39:39از قربان یک چیزایی شنیدم
39:45بیرم تو درد سر افتادی؟
39:49نه اصلا نگران نباشیم
39:52یه چیزیه که ممکنه سر هر کسی بیاد
39:54بده به سون داریم
39:55من محضت مینان گفتم
39:58راستی
39:59چرا زینب خانمون جوری؟
40:01با همون رفتار کرد
40:02انگار از دستمون اصابانی هره؟
40:04سخ نگیر
40:04اون خودش درگیری داره
40:06دست خودش نیست
40:07مشکل داره
40:07یعنی میگی؟
40:08مشکل از ما نیست دیگه؟
40:09نه داوت خان
40:10اون مادرزاگی اصابیه
40:12مثل من
40:13آره درسته
40:15اگه جانر الان اینجا بود
40:17با یه جمله خیلی خوب جمع بندیش میکرد
40:19اما رازش من طبانه ایشو ندارم
40:21ببین اگه کاری چیزی داشتی
40:23به غربان زنگ بزن باشه؟
40:26حتما
40:26فیلم
40:28مرا به سلامت
40:30ببینم اتون
40:32از دست تو زینب
40:36چرا اینقدر با این مرد بدرفتاری میکنه؟
40:39خیلی با مرفته
40:41بعد از علیهان به اون با کلاسی
40:43این یارو خذو خیلو از کجا پیدش کرده
40:44این چه طرز حرف زدنه؟
40:46چی میگی؟
40:47ای بابا فقط یه دست گل برام فرستده همین
40:50چرا باید گل بفرسته؟
40:52برو این از خودش بپرس من چه میدونم؟
40:54چرا یه جوری حرف میزن اینگار بینمون یه چیزیه؟
40:57من مخالف عشق عاشقیم
40:59عشق نوناب نمیشه
41:00فقط ناراحتی میاره
41:01اصلا به درد نمیخوره
41:03آره عزیزم اصلا به درد نمیخوره
41:04حالا خوبه حال روزتون میبینم
41:06بعضی وقتا از این رفتارات خسته میشم
41:09میدونم
41:11این زهراه
41:19چی شده؟
41:20ببینم
41:21بازم مست کرده ببین
41:22وای
41:23بقل دستیش دیگه کیه
41:27بیا برو تو رو خدا سرو وزر شد
41:34نمیتونه سرپا وایسه
41:37دختر بزرگ هالیت آرگون زهرا آرگون
41:47به علت زیادروی در خوردن مشروبات الکولی
41:49کنترول خودشون رو از دست دادن
41:51با این که دوست پسرشون مراد آتا و قلود
41:54تلاش کردن همه چیز آدی جلبه بدن
41:55اما معفق نشدن
41:57دوبله شده در اسیدیو جل
41:59زهرا داری چی کار میکنی؟
Be the first to comment
Add your comment

Recommended