- 2 days ago
زندگی یلدیز با ملاقات با اندر آرگون تغییر میکند. خواهرش زینب کار در شرکت علیهان، شریک خلیل، را آغاز میکند. در حالی که یلدیز در تلاش است تا به آرزوهایش برسد، زینب به دنیای جدیدی وارد میشود که با اتفاقاتی روبرو خواهد شد که هرگز تصور نمیکرد...
یلدیز و زینب دو خواهر هستند که بسیار یکدیگر را دوست دارند. یلدیز از جوانی همیشه آرزوی ثروتمند و محترم شدن را داشته است. یلدیز به عنوان پیشخدمت در یک رستوران محبوب در میان جامعه اشرافی کار میکند و زینب نیز در یکی از شرکتها به عنوان کارمند فعالیت میکند. زندگی یلدیز با پیشنهاد زنی از جامعه اشرافی به نام اندر آرگون تغییر میکند. اندر به دنبال زنی است تا از شوهرش خلیل آرگون خلاص شود و بتواند با معشوقش زندگی کند، و یلدیز را برای این کار انتخاب کرده است. اندر به یلدیز میگوید که باید شوهرش را فریب دهد و در عوض پاداشی دریافت خواهد کرد. یلدیز این پیشنهاد را که نقطه عطفی در زندگیاش است، میپذیرد. شرکتی که زینب در آن کار میکند، توسط یک تاجر ثروتمند به نام علیهان خریداری میشود. علیهان و زینب تفاوتها و تضادهای زیادی دارند، اما این تفاوتها به مرور زمان به تعاملات مهمی تبدیل میشود. اما آنچه که یلدیز و زینب نمیدانند این است که علیهان شریک خلیل و برادر شوهر دوم اوست. بنابراین، تصمیمات آنها نه تنها بر زندگی خودشان تأثیر میگذارد، بلکه زندگی یکدیگر را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
بازیگران: طلعت بولوت شوال سام اونور توناج ادعا عچی سفدا ارگینچی شفاک پكدیمیر ایرم كاهیااوغلو باریش آیتاج سینان اروجلو نیلگون ترکسور کیوانچ کسابالی
سناریو: ملیس جیولک و زینب گور تولید: MEDYAPIM
یلدیز و زینب دو خواهر هستند که بسیار یکدیگر را دوست دارند. یلدیز از جوانی همیشه آرزوی ثروتمند و محترم شدن را داشته است. یلدیز به عنوان پیشخدمت در یک رستوران محبوب در میان جامعه اشرافی کار میکند و زینب نیز در یکی از شرکتها به عنوان کارمند فعالیت میکند. زندگی یلدیز با پیشنهاد زنی از جامعه اشرافی به نام اندر آرگون تغییر میکند. اندر به دنبال زنی است تا از شوهرش خلیل آرگون خلاص شود و بتواند با معشوقش زندگی کند، و یلدیز را برای این کار انتخاب کرده است. اندر به یلدیز میگوید که باید شوهرش را فریب دهد و در عوض پاداشی دریافت خواهد کرد. یلدیز این پیشنهاد را که نقطه عطفی در زندگیاش است، میپذیرد. شرکتی که زینب در آن کار میکند، توسط یک تاجر ثروتمند به نام علیهان خریداری میشود. علیهان و زینب تفاوتها و تضادهای زیادی دارند، اما این تفاوتها به مرور زمان به تعاملات مهمی تبدیل میشود. اما آنچه که یلدیز و زینب نمیدانند این است که علیهان شریک خلیل و برادر شوهر دوم اوست. بنابراین، تصمیمات آنها نه تنها بر زندگی خودشان تأثیر میگذارد، بلکه زندگی یکدیگر را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
بازیگران: طلعت بولوت شوال سام اونور توناج ادعا عچی سفدا ارگینچی شفاک پكدیمیر ایرم كاهیااوغلو باریش آیتاج سینان اروجلو نیلگون ترکسور کیوانچ کسابالی
سناریو: ملیس جیولک و زینب گور تولید: MEDYAPIM
Category
📺
TVTranscript
00:00این درخانم
00:30این درخانم
01:00این درخانم
01:02این درخانم
01:06این درخانم
01:08این درخانم
01:10این درخانم
01:12این درخانم
01:14این درخانم
01:16این درخانم
01:18این درخانم
01:20این درخانم
01:22این درخانم
01:24این درخانم
01:26این درخانم
01:28این درخانم
01:30این درخانم
01:32این درخانم
01:34این درخانم
01:36این درخانم
01:38این درخانم
01:40این درخانم
01:42این درخانم
01:44این درخانم
01:46این درخانم
01:48این درخانم
01:50متاسفم
01:52منو متاسفم
01:54چیزی قهوه میخونیم
01:56بیارم
01:58دختانم برای من بیار
02:00من میخورم
02:01باشه
02:02نزاکت خونو
02:05خیلی ازت ممنونم
02:35بخاطر درکت ازت ممنونم
02:38بهتره برگردم سر کارم
02:52مراقبت های پوست چقدر تحصیل گذار بوده
02:54اجیزم پوستتون عالی شده
02:55راست میگین
02:56واقعا خیلی خوشحالم که اینو میشنوه
02:58اگه از دورووری یا کسی بهتون نگفته
03:00احتمالا از روح سادت
03:02خیلی ازتون ممنونم
03:03برای هفته یاینده هم براتون وقت دکتر میگیرم
03:06خیلی ممنونم
03:07طولین خانم من یه چیزی فهمیدم
03:10اندر و کایا قبلا دوست بودن
03:13چطور شما این موضوع رو نمیدونستین
03:16تا حالا نشنیده بودن
03:19متوجه شدم که وقتی اندر با کایا بوده
03:22رفته سمت حالیت
03:23طولین خانم چطور زنی به باهوشی شما
03:25تو شرکت متوجه یه همچین موضوعی نشده
03:28به نظرم یکم بیشتر فکر کنین
03:30ببینین یلیس خانم
03:31طولین خانم جون به کسی نمیگم که این موضوع رو از شما شنیدم
03:34تنها چیزی که میخوام اینه که اگه چیز دیگه ای هست اونو بفهمم
03:38نمیخواد از کسی به ترسیم
03:39یلیس خانم محال همچین چیزی باشه
03:42چرا؟
03:43اگه بود من حتما میفهمیدم
03:44یعنی اینقدر مطمئنیم؟
03:46بله کاملا مطمئن نم
03:48شنیده بودن میونه شما و اندر خیلی بده
03:52درست شنیدین اما چون میونم بده نمیتونم در موردش بشینم دروغ بگم
03:57آیی باشه پسولین خانم بهتر من دیگه برم
03:59من اینو پرسیدم چون میخواستم بین خودمون در موردش گپی زده باشیم
04:04نمیخوام که برم همه جا جار بزنم
04:07حتما همینطوره
04:08اما درست نیست در مورد چیزی که سه حد نداره بی خودی حرف بزنیم مگه نه؟
04:13آره آره درسته
04:14خدا حافظ تولین خانم بعدم میبینم اتون
04:16میبینم اتون
04:17بازم بیایی
04:18سب کن میدونم چجوری از ایر زبونت حرف بکشم تولین خانم
04:26بیا تو تولین
04:32بشین
04:38خب بگو میشنبم
04:44همونطور که میدونین یلدیس خانم اومده بود پیشم
04:48میدونستم
04:50چی بهت گفت؟
04:52پرسید بین شما و آقا کایه رابطهی بوده یا نه؟
04:56چی بهش گفتی؟
04:58چیزی که گفتی نگفتم گفتم نبوده
05:00خیالت راحت باشه که تو بهش دروق نگفتی
05:06چون واقعا هیچی نبوده
05:09به یلدیس خانم گفتم
05:12چنین چیزی محاله و روشم
05:14خیلی خیلی تحکید کردم
05:16آفرین تولین
05:20کار خیلی خوبی کردی
05:23وگرنه بی خود و بی جهت
05:26میونتو با من خراب کرده بودی
05:28که اون وقت شرایطت مطمئنن
05:31خیلی بد میشه تولین جا
05:32مگه نه؟
05:34خوبه
05:36خوشحالم که متوجه ایم
05:39منم به قولی که داده بودم عمل میکنم
05:43هزینهایی تحصیل خوهرزاده
05:45عزیز تو قرار
05:46مؤسسه ما پردخت کنه
05:49عزیزم
05:49خیلی ازتون ممنونم خیلی
05:53به خاطر معلولیت ذهنیی که داره باید
05:55توی مدرسه استثنائی درس بخونه
05:57مطمئن باش توی ایکی از
05:59بهترین مدارس تحصیل میکنه
06:01درزم
06:02میدونی که تولین
06:04بهتره بری اون یکی کارم انجام بدی
06:07میدونم
06:09خوبه
06:11برو انجامش بده
06:13به سلامت
06:14دارم میرم بیمارستن زینب
06:38چی؟ آقه برای چی؟
06:41راستش آب جیم بعد از این که از خونمون رفته
06:43حالش یکم بد شده
06:45داری جدی میگی؟
06:47کدوم بیمارستنه؟
06:48علیهان منم میاه
06:48زینب نگران نشو
06:50موضوع جدی نیست
06:51یکم تپش قلب گرفته همین
06:53راستی به لیلو خبر ندادیم که یه وقت نگران نشو
06:55من برم وضعیتشو ببینم خبرشو بهت میدم
06:57خودت که دیدی صبح اینجا بود
06:59یه چش نبود یه دفعه چش؟
07:00نمیدونم شاید فشارشه
07:02هنوز نمیدونم
07:03اوف
07:03علیهان لطفا منو بیخبر نذار خب؟
07:05باشه خدافیس
07:07باشه فیلن خدافیس
07:08بفرناییت
07:16آقا حالیت
07:18مزاهم کارتون نیستم
07:20چند دقیقه ای میخواستم وقتتونو بگیرم
07:22بیا بیا
07:22شما میتونو برید
07:23خیلی ممنونم
07:24بشین
07:29راستش
07:32یه موضوعی منو خیلی عذیت میکنه
07:35خواستم با شما در میون بذارم
07:37خب مشکل چی هست؟
07:39یلدیس خانم
07:40یلدیس؟
07:43خیلی مذرت میخوام
07:45نمیخواستم به خاطر این قضیه وقتتونو بگیرم
07:48اما
07:48مجبور شدم
07:50طولین
07:52میشه بگی موضوع دقیقا چیه؟
07:56یلدیس خانم
07:58یه مدت زیاد میاد اینجا
08:00با منم خیلی راحتن
08:03به امسر میزنن
08:04فقط یه سؤالایی میپرسن
08:07چجوری بگم؟
08:09مثلا چی میپرسه؟
08:11من میدونم که ایشون نیت بدی ندارن
08:14اما
08:14بقیه یه همکارا فکر میکنن
08:18ما با یلدیس خانم داریم قیبت میکنیم
08:20برای همین شاکی شدن
08:22بسه این که
08:25به فهمه اینجا چه خبره
08:27تو رو سؤال و جواب میکنه؟
08:29نیتشون بد نیست
08:30با توجه شدم تولین
08:31بازم مذارت میکنم
08:34نه خواهش میکنم
08:35خوب شد که به ام گفتی
08:37بعد از این
08:38یلدیس مزاهمه تو نمیشه
08:40خیلی ممنونم
08:42خیلی خوب میتونی بری
08:43فقط همینو کم داشتیم
08:50شازه پسر
08:57بیا بابا بیا کارت دارم
08:59با من استیم
09:00آره بیا بیا یه دقیق
09:01بیا کار واجب دارم
09:02چیه؟
09:07من میخوام خوهرتو ببینم
09:09نفهم میدم
09:11منو ببر پیش خوهرت
09:13چرا؟
09:14خوهرت با یلدیس مشکل داره نه؟
09:18آقا مستفا تویی لیز از کجا میشنسی؟
09:20اینو فقط میتونم به آبجیت بکن
09:23آی بابا آقا مستفا
09:25تو مگه همسایه امیر نیستی
09:26تو با یلدیس و خوهر من چی کار داری؟
09:28من فقط همسایه امیر نیستم
09:30راستش من پدر یلدیزم
09:34چی؟
09:35بله
09:35منم میخواستم بهت زنگ بزنم
09:51چی شده؟
09:52طولین با حالی ترف زده
09:55امشب تو خونهشون شربه پا میشه
09:59راستش دیدم نمیتونم طولین رو بفرستم بره
10:03کشیدمش سمت خودم چطوره؟
10:05آلیه آبجی یه خبری برات دارن
10:08چی شده؟
10:09تلفانی نمیشه
10:10نمی ساعت دیگه خونه باش
10:11جانر جریان چیه؟
10:13یه مردی اومده اینجا گیر دده که حتما باید تو رو ببینه
10:15مربوط به یلدیز میشته
10:17مربوط به یلدیزه؟
10:19باشه میام
10:21باشه میبینمت
10:22علایی که خیره
10:25حتما خیره
10:28علیهان فکر کردم دارم سکته میکنم
10:36قلبم داشت تیر میکشید
10:38نمیتونستم درست نفس بکشم
10:40دسته چپم و کمرم
10:42همهش تیر میکشید
10:43چطور همه یا اینا به خاطر یه اسپاس میشه کم باید؟
10:46هشکالی نداره آبجی
10:47دیدی که دکتر گفت هیچ چیت نیست
10:50میگم نکنه خواستن منو از سرشون واک کنم
10:52آبجی جون چرا باید بخان این کارو بکنن؟
10:55شاید شکع عصبی بوده
10:56اونم احتمال شد؟
10:57نه عصیزم من دقدقهی ندارم
10:59که دوچار شکع عصبی بشم
11:00شکع عصبی به خاطر دقدقه ها نیست
11:02خیلی پیچیدست
11:03باشه به دکتر میگم
11:06میترسم امشب دوباره اونجوری بشم
11:10بیا پیش ما
11:10اگه خودتم بخوای
11:12نمیشه که عصیزم
11:14شما تازه ازدواش کردین
11:16اصلا درست نیست
11:17این چه حرفیه؟
11:18زینب خیلی خوشحال میشه
11:20حالا که اصرار میکنی
11:21فقط یه امشب و پیشتون میاما
11:23اونم به خاطر این که رو تو زمین نندازم
11:26میدونم باشه بیا
11:38خوش اومدیم
11:39عصیزم
11:40بلا بدور
11:40ممنونم زینب جون
11:42مشکل خاصی من داشتم
11:44راستش به نظر دکترها اسفاس بوده
11:47اما علیهان میگه شکع عصبیه
11:49مهم اینه که الان حالتون خوب
11:52دکترها معینش کردن
11:53چون گفتن چیزیش نیست من اونجوری گفتن
11:55زینب جون میبخشین مزاهمتون شدم
11:58این چه حرفیه عزیزم خونه خودتون
12:00علیهان خیلی اصرار کرد
12:02بهم گفت آب جی جون اصلا نمیتونم
12:03با این حال روز تو رو تو خونه تنها بذارم
12:06خوبونم نگرانتونه
12:07منم به اجبار قبول کردم بیام
12:10خود رو شک شما رو اینجوری با هم میبینم
12:13وقتی میبینم برادرم انقدر خوشبخته
12:16انگار دنیا مال منه
12:17سوه تفاهم ها بر طرف شدن
12:19شما به هم رسیدین
12:21میگم شاید من از خوشحالیه
12:23زیاد حالم اینجوری بد شد
12:25آب جی جون میخوایست راحت کنی؟ خست شده
12:27نهای راستی زر اینجور اتاقتونم آمده که هفتم
12:30من نمیخوام درست کش باشم
12:32میخوام پیش شما باشم
12:33چون مدت هاست تنهایی زندگی میکنم
12:35داره همی های اینجور را خیلی دوست دارم
12:38خیلی که باشه هجی راحتی
12:39من به مستخدم گفته بودم
12:42بارانندن برام چندست لباس بفرسته
12:44احتمالا اونه
12:45باشه خانم
12:46رسی چیزی میخوریم براتون بیاره هم؟
12:50آب میخوام
12:51باشه تو چی؟
12:52من نمیخوام ممنون
12:53باشه
12:54اله میام
13:05چیزه نزا کت خانم
13:16پس لطفا شما اینا رو ببرید بالا خب؟
13:19آره ببرید
13:20ببر ببر
13:33سلام جانر
13:34خوش اومدی آب جی جون
13:35آقا مصطفا که بهت گفتن
13:36سلام
13:38سلام
13:40قبلان همدیگر رو دیده بودیم؟
13:44فکر نکنم اگه میدیدم اتون یادم میموند
13:47خب برای چی میخواستین که منو ببینینو؟
13:55شنیدم با ایلدیز رابطه از اون خوب نیست
13:58منم چیزهایی مهمی تو دستم دارم
14:00متبایتو که هستی
14:02چی هست؟
14:08آب جی جون آقا مصطفا بابایی ایلدیزن
14:10واقعا؟
14:13برام سواله که
14:17جانر رو چجوری پیده کردین؟
14:20خواستم یه جوری به ایلدوز نزدیکشتم
14:23اما همونطور که میدونید نمیشه تو منطقه که اونا میشینم خونمونه گرفت
14:28منم برای این که بفهمم چی میگذره همسایه اصما شدم
14:31تو محله زینبینه یه خونه گرفته
14:34مستجره
14:36بعدش؟
14:38خب بعدش معلومه
14:41من الان به پول احتیاج دارم
14:44و اطلاعات زیادی هم دارم
14:47اگه بخواین میتونم در خدمتتون باشم
14:50مثلا چی کار میتونین بکنین؟
14:54من تو زندان بودم
14:56آدم کشتم
14:57اینا کافی نیست
15:04ایلدوز فکر میکرد من مردم
15:07آقا حالید نمیخوادی مزرخ خبرنگارا متوجه بشن
15:20شما رو شناختم
15:32تو شرکت دیده بودم اتون
15:35حتما شما میخواستین اون موقع حالیت رو ببینین درسته؟
15:40اه ها
15:41اول رفتم اونجا
15:42خوبه
15:43آقا مصطفا یه نصیحت
15:46اگه میخواین چیزی رو به دست بیارین
15:49هیچوقت نباید از بالا شروع کنین
15:51حق با شماست
15:54نباید این کار رو میکرد
15:55متاسفم
15:56اطلاعاتی که شما دارین به دردم نمیخوره
15:59کشت اقل گوش بدیم
16:01میگم من بابایی ایلدوزم
16:03چقدر عالی
16:04حالیت شما رو میشناسه
16:07ایلدوز فهمیده که زنده این
16:08زندان رفتن شما و آدم کشتن تونم
16:11موضوعی نیست که چنگی به دل من بزنه
16:13اصلا اهمیتی نداره
16:15مهم نیست
16:16هیچ همیتی نداره
16:18راستش اگه حالیت و یلدیزین موضوع رو نمیدونستن
16:21شاید به درد من میخوردید
16:23اما خب
16:23متاسفم آقا مصطفا
16:27باید دنبال یه اسپانسری دیگه
16:29برای خودتون باشیم
16:31شما هم بهتره برین چون من الان
16:33خیلی کار دارم
16:34جانر جون تا دم در همراهیشون میکنی؟
16:37ایندر خانم
16:41یه چیزی هم هست
16:43که هنوز شیچ کس نمیدونه
16:46من بابای ایلدز
16:56و قاتل بابای زینبم
16:58بازی از فیلم ها خیلی خنده دارم
17:08بازی از فیلم ها خیلی خنده دارم
17:22ایلدز
17:23چی شده؟
17:26تو خودت بهتر میدونی چی شده؟
17:29نمیدونم حالی چی شده؟
17:30دیرم پا شدی اومدی شرکت
17:32چرا مضاهمه پرسونل میشی؟
17:34آآ مضاهمه کی شدم؟
17:35تو بهتر از من میدونی مضاهمه کی شدی؟
17:36یلدز میخوام بدونم تو در مورد چه موضوعی اینقدر کنچکاف شدی؟
17:41صبح ازم پرسیدی میتونم با حد بیام
17:43ایجازه دادم
17:44اومدی؟ نگاه چی کار کردی؟
17:46آیه اینگاه چی کار کردم؟
17:47یلدز خودت میدونی چی کار کردی؟
17:49اصلا نمیفهمم
17:50چرا مثل بقیه ای زنه آروم نمیشینی؟
17:53دماغتو توی همشی فرو میکنی؟
17:55نمیدونستم گب زدن قدره
17:57تو با کسی گب نمیزنی؟
17:58میشینی قیبت میکنی؟
18:00معلومه که دوباره به هم تو احمد زدن
18:02واقعا برای طولین خانم متاسفم
18:04من که نگفتم کی اینو به هم گفته؟
18:06من وقتی میام اونجا فقط با طولین حرف میزنم
18:09گاهیم با اندر
18:10همینجورشم اندر میترسه که یه وقت به طولین نزدیک بشم
18:12چرا؟
18:13چون طولین تمام گنپاریاشو میزنی؟
18:14یه وقتی یعنی خود متوجه نشدی؟
18:16این در مدت هاست دیگه با هات کاری نداره
18:19آی چقدر ساده ای حالیت
18:20اون زن کینه شطاری داره
18:22نمیتونه بی خیال من بشه
18:24ببین دیگه به تذکر نمیدم
18:26حق نداری با پرسنال من قیبت کنی
18:29اصلا بهتره که بعد از این شرکت نیایی
18:32متوجه شدی؟
18:40به خاطر چه چرندیاتی دلمو میشونه
18:43آی علیهان این سریال مورد علاقه منه
18:52بذر باشه
18:53بفرمایین
18:55آآ زینب جون تو چرا زحمت کشیدی؟
18:58به نزاکت خانم میگفتی اون میابو
19:00آی نه عزیزم کاری نداشت
19:01نزاکت خانم خسته شده
19:02منم گفتم ایکم اصرخت کنه
19:04میشه لیمو بیاری؟
19:06باشه
19:08وای منم وسط سالون پذیرای شما درست کشیدم
19:11اما میدونی که بدون تلویزیون خوابم نمیبره
19:13میدونم
19:14شما چرا تو اتاقاتون تلویزیون نذاشتین؟
19:16آب جی ما خیلی اهل تلویزیون نیستیم
19:18زمنان میگن تلویزیون نمیذاره آدم راحت به خواب
19:21آآ
19:22چی اینو گفته؟
19:23دانشمندا
19:24من فردا برای همه اتاقاتون تلویزیون میخرم
19:28نخستین روشن نکنین عزیزم
19:30مهمونه حسلشون سر میره
19:31میشه یکم نمک بیاری؟
19:33باشه
19:34اگه بدون یاد باشه که آلی ننکتی رو اید دارم
19:37آآ
19:37بذارین ببینم
19:38علیهان
19:41یادت باشه به زینب بگی انقدر نزاکت رو لوس نکنه
19:44ولش کن تو چیزی نگو خودم بعدم بهش میگم
19:48متاسفانه نمک بدون یاد نداشتیم
19:53آآ
19:53عزیزم محبت کردی فردا میگم بخرم
19:56باشه
19:57نمیدونین چقدر احساس خوبی دارم
20:08فکر کنم خوب شدم
20:09علیهان
20:10حق داشتی
20:11فکر کنم من دوچارش رو که عصبی شده بودم
20:14آدم که تنهاست فکر رو خیال میکنه
20:17همش با خودم میگم
20:19اگه اتفاقی برام بیفته چی کار کنم
20:21به کی زنگ بزنم
20:23آی
20:23الان خیلی آروم هم
20:26چقدر خوب
20:27فردا یادت میدم چجوری کرب درست کنی
20:32آبجی استراحت کن
20:34نمیخواد حالا چون نیازه است
20:36حالم خوبه
20:37تو که دوست داری
20:38درست میکنم
20:51الو
20:51الو
20:52زرها خواب که نبودی
20:54نه جانر من این قصود نمیخوابم
20:56ها چقدر خوب
20:57زنگ زدم حالتو پرسم
21:00گفتم ببینم خوب یا نه
21:01خوبم
21:02آره حالم خوبه
21:03ها
21:03آره حقه خوب
21:05نبایدم به خاطر من گصه بخوری
21:06عقم داری
21:07آه نه
21:09جانر منظورم رو بعد فهمیدی
21:11دلخور نشو به خود منظوری نداشتی
21:13بگذاریم ولش کن
21:14پس زرها
21:14تا وقتی یه دوباره هم دیگر ببینیم
21:17به خود نگه داری
21:18باشه جانر جون خدا
21:20خدافز
21:21دوبله شده در استگیو جری
21:23الو
21:33اینجا اینجا اینجا
21:35آن چیزه
21:37گفتم قد کردی
21:38نه قد نکردم اینجا
21:40ما اگه با هم دوست بودیم
21:43با گفتن اول تو قد کن
21:45نه تو قد کن
21:45آره تو قد کن
21:46قبض تلفنون خدا تومن می شده
21:48آه
21:49راست میگی جانر
21:50یه همچین چیزی هم
21:51آره بود
21:52یادست به خیل
21:53من مدت هست از این کارو نکردم
21:55منم همینطور
21:56ببین زهرا
22:00من میگم که
22:02به نظرت
22:02میگم که
22:04زهرا
22:04نظرت چیه که ما
22:06مثل دو تا دوست اجتماعی
22:08بریم با هم قهوه
22:09بخوریم بعد شام بخوریم
22:10یه برعکسش
22:11اول شام بخوریم بعدش قهوه بخوریم
22:13نظرت چیه دوستانه
22:14باشه جانر
22:15به نظرم فکر خوبیه
22:17باشه پس من بهت زنگ میزنم
22:20باشه باشه منم بهت زنگ میزنم
22:22باشه میبینم
22:24هتبه خیل
22:25شبه تو هم به خیل
22:27خدای من چرا اینجوری شدم
22:41اینگار به زهرا علاقه من شدم
22:43یعنی دارم عاشق میشم نمیدارم
22:44آره فکر کنم
22:46عشقی میگن همینه
22:48نمیفهمم زینب
22:57یعنی داری میگه زهرین خانم اومده پیش شما
22:59مامانجون بیچاره مریضه مریض
23:01چی کار کنیم ولش کنیم به همون خودا
23:03زینب یه جوری میگی که انگار زهرین
23:05یه زن بیکست و تنها با دست و بال خالیه
23:08یه پرستابر خودش بگیره
23:09وزشم که خوبه
23:10زهرین اینکنه میمونه
23:12روبه دی بهت میچسبه و سوارت میشه
23:14از حالی جدا شده اما هنوز منتظرشه
23:15میگین برم چی بهش بگم بگم برو
23:18برو که ما تازه ازدواج کردیم
23:19با علیهان میخواییم تنها بمونیم
23:21فهمیدیم
23:21آه حتما ولی اینجوری از دستم دلخور میشه
23:24یلدیز جون
23:25زمنم زینب تو مجبور نیستی
23:27با خرشواره توی خونه باشی
23:28باید ببینیش تو همه چی رو خالت میکنه
23:31ای بابا چه اشتباهی کردم بهتون گفتم
23:33اما میدونستم قرمیزنین
23:34زیمنم قراره فرده بره مسافرت یه چند روز نیستش
23:37آه چقدر خوب
23:38بزا بره تو هم راحت باشی
23:39دخترم اگه از همین اولش انقدر آروم و بی صدا باشی
23:43بعدا سوارت میشن
23:44یکم زرنگ باش
23:45ببین یلدیزو
23:46که چی؟
23:49حالی تو روی یه انگشتش میچرخونه
23:51یلدیز حالی تو روی انگشتش میچرخونه
23:53حالا به اون شدت هم که نباشه
23:54ولی میدونی که موتی منی
23:56من و علیهان هم دیگر رو دوست داریم
23:58چرا باید بخوام اونو موتی خودم با کنم آخه
24:01منظور چیه؟
24:02یعنی حالی تو منو دوست نداره؟
24:04آب جی جون منظورم این نبود
24:06تو بد فهمیدی؟
24:08رابطه شما یک کمی متفاوته
24:10بی خودی جمعش نکن
24:18باید هم دیگر رو ببینیم
24:20باید به حالیت زنگ بزنم
24:23هلو؟
24:34چی شده؟
24:35میبینم که دلتنگم شدی
24:36آره میخوام ببینمت
24:40بگو چی میخوای؟
24:41بهت مسیح دارم که
24:44گفتم باید هم دیگر رو ببینیم
24:45چرا؟
24:46کارت دارم عزیزم
24:47بگو ببینم چی کارم داری؟
24:49تلفونی نمیشه
24:51موضوع خیلی مهم میه
24:53احتمالا دیگه شرکتم
24:55نمیتونی بیایی
24:56فکر میکنم بهتره بیایی خونه ی من
24:58من هر جدلم بخواد میتونم برم
24:59مزخرف نکنم
25:00آرهیت
25:01بحثی نداریم
25:03من تو خونه منتظرتم یلدیس جون
25:06اگه نیا یادت باشه که پشیمون میشیم
25:08باشه
25:10خوبه
25:11با بای
25:12چیزی شده؟
25:24ببینم اتفاق بدی افتاده
25:25آه نه نه میگه بریم ریستوران
25:27بهتره دیگه پاشیم
25:28باشه
25:28منم باید برم شرکت
25:30منم کار دارم
25:31ببخشید میشه صورت حسابو بیاریم
25:34آبجی صبح خیل
25:45صبح خیل
25:47برای حالی
25:47تو خوب
25:48جان ارجون بیا بشین با هم قهوه بخوریم عزیزم
25:51آبجی جون
25:53چی شده؟
25:54میتونم بپرسم چرا اول صبح انقدر چنگولی تو؟
25:57آی
25:58جان ارجون
26:01با اتفاقاتی که قراره بیفته
26:05ورق کاملا برمیگرده
26:08متوجه ای؟
26:09میدونم اما
26:11آبجی
26:13میگم
26:16نکنم مصطفا برای تلکه کردن
26:18مدر دروغ میگه
26:19اگه اینجوری بود
26:23پولو زودتر از ما میگرفت
26:25اما گفتم بعد ازی که با یلدیز حرف بزنم
26:28پولو میدم اونم قبول کرد
26:30نرسته؟
26:31نره راست میگی
26:32حالا که یلدیز میخواد منو ناراحت کنه
26:37حسابشو میذارم
26:38کف دستش
26:40اینو چون خانواده عجیب غریبی هم
26:43کاری نیست که نکرده باشن
26:45تو شماره ای مصطفا رو داری دیگه نه؟
26:48نره دارم
26:49پس بهش زنگ بزن
26:50برای چی؟
26:55چون یه چیزی ازش میخوام
26:56بیا بچی
27:03بیا بچی
27:04بله
27:16بله
27:17مصطفا
27:19منم اندر
27:21دیروز یادم رفع چیزی رو بهت بگم
27:24وقتی من با یلدیز حرف میزنم
27:27میخوام تو هم جایی دیگه ای باشی
27:28کجا واسه باشم
27:30پیش زینم
27:32باهاش که حرف بزنی
27:34پولتو بهت میدم
27:36باشه
27:37قبولم
27:38دخترم من یکی دوتا مقازه دیدم میرم اونجا
27:45مراقب خودتون باشه
27:46باشه مامان فعلا خود افید
27:47بیا ببورسم اتو
27:48آب چیچون
27:50روزرین خیلی حساس نشو عزیزم
27:52خیلی خوب باشه
27:53قربونت برم من
27:55بیا با هم بری میرسی اونم
27:56نه نه خودم میرم
27:57تو دیرت نشه من با تکسی میرم
27:58باشه
27:59برو عزیزم
27:59موسیقی
28:29موسیقی
28:59موسیقی
29:29خوش امدی گلدیست
29:42میتونم بپرسم برای چی منو تا اینجا کشوندی؟
29:46چون نمیتونی بری شرکت گفتم بیا اینجا
29:49تو هر کاریم که بکنی
29:52نمیتونی جلوی اومدن منو به شرکت بگیری اندر
29:55یه دفعه چت شد
29:56نکنه خیلی ترسیدی
29:58یلیزی یه جوری حرف میزنی انگار اصلا منو نمیشناسی
30:04من از هیچی نمیترسم
30:06نقشه میکشم
30:07چیزی میل داری عزیزانه
30:09درسته تو نقشه میکشی
30:11اما معلوم نیست که نقشت بگیری یا نگیری اندر
30:13بگذاریم
30:15زودتر حرف تو بزن چون کار دارم باید برم
30:17یلیز
30:21شنیدم تو بازم مثل همیشه
30:24تو موضوعی که اصلا بهت مربوط نمیشه
30:27دماغتو فروی کردی درسته؟
30:29منظورت کدوم موضوعه؟
30:31درسته انقدر زیاد هست که
30:34یادت میره چی کار کردی
30:35در مورد من تحقیق کردی
30:39در رابطه با کایا
30:40پیش خودت فکر کردی حتما یه چیزایی هم
30:43دستگیرت شده آره؟
30:45ها تو اونو میگی
30:46خیالت راحت باشه نمیخوام به کسی بگمش
30:48اگه خطایی نکنی منم به هیچ کس چیزی نمیگم
30:51چقدر مهربونی
30:54منم یه چیزایی فهمیدم که خیلی به زرر توه
30:58خیلی به زرر
31:00به زررمی؟
31:02تو راز من رو میدونی آره؟
31:07منم راز تو رو میدونم
31:10اما
31:11بازم تو فینال طبق معمول برنده یه همیشگی
31:17منم عزیزم
31:18اندر میشه یکم واضح تر صحبت کنی
31:24چون من هیچی از حرفات متوجه نشدم
31:26مطمئنی دلت میخواد بدونی؟
31:33حالتو درک میکنم
31:37الان داری به تمام اشتباهاتی که در عمرت کردی فکر میکنی
31:41اما تو این مورد تو تخصیری نداشتی؟
31:43میگی اندر یا این که من برم
31:46میدونی دیروز کی پیشه من بود عزیزم؟
31:51بابات
31:52یه لیز بابات مرد خوبیه خوشم اومد ازش
32:01این خودته
32:02به خاطر پول حاضر دست به هر کاری بزنه
32:05امیر
32:19خیره چیزی شده؟
32:20خیره خیره میگم میشه منو ببری پیش رئیسه
32:23تا خب باش یه کاری دارم
32:25کدوم رئیسه هم؟ زمنا تو با رئیس من چی کار داری؟
32:28مگه زینب رئیست نیست؟
32:30آره
32:30خب میخوام یا چیزی بهش بگم
32:32باشه باشه پس تو برو بشین
32:35من بش بگم
32:36چیزی میخوری بگم یارم؟
32:39من همیجون ممنونم
32:40باشه
32:41خسته نباشیم
32:44زینب
32:45آقا مصطفا اماده همسایی منه
32:49احتمالا دوماله کار میگرده میخواد تو رو ببینه
32:51باشه حرف میزنی
32:52ممنونم
32:53سلا
32:53سلا
32:54من زینب هم
32:55منم مصطفا
32:56بفرمایین از این طرف
32:58باشه
32:59ایوالده
33:01بفرمایین
33:08شنیدم همسایی امیری
33:14آره همسایی شدیم تازه رفتم
33:17چقدر خوب
33:18بفرمایین
33:20نه نمیشینم خیلی وقتتون رو نمیگیرم
33:23باشه
33:24خوب
33:25چطور میتونم کمکتون کنم آقا مصطفا
33:29من اومدم در مورد یه موضوعی با اتون حرف بزنم
33:32باشه بفرمایین
33:33من اومدم
33:36اسامبول تا دخترم رو پیده کنم
33:39مدت هاست ندیدمش
33:41شما اونا خیلی خوب میشنسیدش
33:44چی؟
33:45چی؟ نفهمیدم
33:47گفتم شما دختر منو خیلی خوب میشنسید
33:51من میشنسمشون
33:52آره شما
33:55یه لز
33:58من پدر همون دختریم که تو فکر میکنی خوهرشی
34:03محله
34:05راستی
34:07یه چیز دیگه
34:08بابای تو رو من کشتم
34:11خب تو میدونستی که زینب خوهر تنی تو نیست؟
34:24این مزخرفا چیه؟
34:28من که اصلا تحجاب نکردم چون شبیه همدیگه نیستین
34:32تابلوهی که شما دو تا خوهرهای ناتنی هستین
34:35نمیخوام این چرندیاتو بشنوم
34:37بابای تو بابای زینب و کشته
34:39تو اینو میدونستی؟
34:42این چرتوپرتا چیه که میگی؟
34:58تو تو حالا که ای دیدی که من بدون دلیل و مدرک حرفی رو بزنم؟
35:02میدونم پذیرفتنش برات خیلی سخته
35:08حقم داری حضم کردن این که خوهر یکی یه دونت در واقع با تو همخون نیست خیلی تلخه
35:15تمومش کن چرندیاتو بره خودت نگه؟
35:17آه به جایی تشکر کردن میخوایی دواب کنی بد کردن؟
35:21نباید بهت میگفتم که اون دختر زینب خوهر واقعیتو نبوده؟
35:25ناتنی بوده؟ آره؟
35:30با دوباره پیش خوهر ناتنیت
35:37الان بابا داره حقیقت رو بهش میگه
35:41بفرمایی برید
35:51برو بیرون
35:53همیر
35:54علیهان
35:54اینو ببرید بیرون
35:55چی شده زینب؟
35:56اون مادر کسافت و بابا یعوزیت
35:59وقتی من رو تریلی کار میکردم به هم نزدیک شدن
36:03منم وقتی متوجه شدم بابا تو فرستدم اون دنیا
36:06میشه بری بیرون؟
36:07بسه
36:08تو هم اتمن شوهرشی
36:09امیدوارم خوشبخت بشی
36:11نربته اگه بتونید
36:12برو بیرون
36:13نگهبان
36:14باور نمی کنی از مادر
36:16برو از اطقاقم نیدون
36:17مامانت و ایلیز میدونن که من اینجا
36:19بسه
36:20از مامانت بپرس
36:21زلک رو میرم بابا
36:22به توجه چی داریم اینجی؟
36:24بله من متوجه هم چی میگم
36:26گفتم که ایلیز خوهره نتنی شد
36:28باباشم من کشتم
36:29میخوام همتون بشتویر
36:31همتون
36:32زینب
36:34حالیان
36:34چی میگفت؟
36:35حالیان
36:36حالیان
36:37بیا اینجا بشی
36:38بیا بیا
36:39بیا اسیسم بیا
36:40گفت من بابا یه تو رو پشتم
36:44گفت ایلیز خوهرهت میرم
36:45چی؟
36:45نه نمیده
36:46حالا باید چی کار کنم
36:48آروم آروم
36:49باید چی کار کنم
36:50آلیان
36:51خب آروم باشد
36:52نازلی
36:53یلیز
37:14دخترم چی شده؟
37:16یلیز
37:18بگو چی شده؟
37:20مصطفا
37:21بابای زینب نیست؟
37:25چی؟
37:28مصطفا فقط بابای منه؟
37:32ده حرف بزن
37:33یلیز
37:34نمیتونستم بگم
37:35آخه تو چجور مادری هستی؟
37:40چطور تونستی این کار رو با ما بکنی؟
37:42یلیز
37:43من بایده هستو ندارم برو کنار
37:44وایسا یلیز نرو خواهش میکنم
37:46نرو
37:47میگم
37:47نتونستم بهت بگم
37:49درکم گتو رو خدا
37:50تو چطور تونستی همچین کاری بکنی؟
37:52آخه تو چجور مادری هستی؟
37:54چرا نگفتی من و زینب از یه پدر نیستیم؟
37:57خدا میدونه دیگه چیا رو ازمون مخفی کردی؟
37:59مامان چیا رو مخفی کردی؟
38:01خواهش میکنم درکم کنم
38:04شما خواهرین
38:05یلیز نمیخواستم میونه شما دوتار خراب کنم درکم کنم
38:08من و زینب هیچ وقت خراب نمیشه
38:10من از دروغای تو خست شدم مامان
38:12بابای من بابای اونو کشته
38:14مامان همه اینا تخصیر توه
38:15اصلا خبر داری اون یارو
38:17اون ما صفای رفته همه چیو به زینب بگه؟
38:20میدونی؟
38:21یلیز وایزا وایزا خواهش میکنم
38:23دیگم نمیخوام ببینم ات
38:25ایلیز
38:27ایلیز
38:29دقیق خودوی
38:37چی کار کنیم؟
38:40نمیدونم باید چی کار کنیم
38:43بریم با مامانت حرف بزنیم
38:45شاید مرد دروغ میگفت
38:46شاید یه خصومت چیزی داره
38:47بریم حقیقت رو از مامانت پشنویم
38:49اگه حرفی نزنی نمیتونی آروم بشی زینب
38:52باشه
38:52بریم
38:53باشو حسیزم
38:54باشه
38:55دوستان
38:58لطفا برگردین سر کارتون
39:00خلوت کنین به هم نونم
39:01چی شد؟
39:03تو میبینم ات
39:14چی شده؟
39:15با چی میخوایی؟
39:16یه چیزی هست که باید بدونیم
39:18چی هست؟
39:20راستش
39:23برای من اصلا اهمیتی نداره
39:25اما به تو مربوط میشه
39:26چیه؟
39:27میشه به ام بگی؟
39:28بابا یلدیز اومده بود پیش من
39:31چی؟
39:33بعد از این که با اون مرد آشنا شدم
39:35خوب فهمیدم که یلدیز اخلاقش به کی رفته
39:38اون با تو چی کار داشت؟
39:40چی میخواست؟
39:41میدونست که یلدیز و من با هم دیگه مشکل داریم
39:44خواست تو رو ببینه اما ردش کردی
39:46از من کمک خواست
39:48گویا میخواد ببینت تو ازت پول بگیره
39:50فکر میکنم به پول زیادی احتیاج داره
39:53نمیخوام ببینمش
39:54باش کاری ندارم
39:55اون به خودت مربوطه
39:56از من خواست یه چیزایی رو بهت منتقل کنم
40:00مثل چی؟
40:01یلدیز و زینب خوهرهای تنی نیستن
40:06بابای زینب دوست پسر قبلی اسما بوده
40:08چی؟
40:09خیلی شرماوره نه
40:11آدم میمونه چی بگه
40:12باورم نمیشه
40:14منم برای تو خیلی نارهت میشم
40:16خب ببین
40:17خانواده دختری که باش ازدواج کردی
40:19سطحشون دیگه خیلی پایینه
40:21البته خودت خواستی
40:22من نمیتونم دخالتی بکنم
40:24بسه اندر بسه
40:25بهتر دیگه بری
40:26حالیت اما هنوز بقیهشو نشنیدی
40:29بازم هست؟
40:32معلومه که هست
40:33یلیزو صدا کردم
40:35همه چی رو بهش گفتم
40:36چون راستش نمیخوام
40:37غذایی از اینی که هست پیچیده تر بشه
40:39و اریم دوباره آسیب ببینه
40:41اما اون که خوبی سرش نمیشه
40:42فکر کرد قصدم عذیت کردنشه
40:44میشناسیش که
40:45چون اون خیلی خوب میدونه
40:47تو به فکرش نیستی
40:48یعنی من باید به فکرش باشم؟
40:51خب به من چه اون؟
40:52اولویت من فقط آرامش اریمه
40:54آرامش پسرم همین
40:55نگران نباش اریم قرار نیست بفهمه
40:58بعید میدونم حالیت
41:00میدونی وقتی من اینو به یلیز گفتم
41:04واکنشش چی بود میدونی؟
41:06چی بود؟
41:09یادم که میفته حسابم خورد میشه
41:11اون زد تو گوشم
41:12یلیزو میگی؟
41:13بله
41:14یلیز منو زد
41:16بابرت میشه انتظار نداشتم
41:18البته حالیت من به خاطر این که
41:20با اون دختری دردهاتی دهن به دهن نشتم
41:22جوابشو ندادم
41:23موقع رفتنم تحدیدم کرد
41:26میخواد منو از اینجا بندازه بیرون
41:28مگه دست اونه؟
41:30گویا
41:30میخواد بگه
41:31من با کایه قبلن رابطه داشتم
41:34از اصابانیتش گفته
41:37اونه که میدونم
41:38اما
41:39میبینی چه تاهمتهایی زشتی داره به من میزنه؟
41:42اینم حرفه که اون میزنه آخه
41:44چون ناراحته باید منم حتما ناراحت میشم؟
41:47من گذاشتم روح حساب کودنیش
41:49به خاطر همین جواب شرندیاتشو ندادم
41:51باشه فهمیدم این درد باشه
41:54با گفتن باشه تموم نمیشه
41:56ازت خواهش میکنم
41:57خواهش میکنم جلوی کار این دختره رو بگیری
41:59اصلا حق نداره به من پیله کنه
42:01گفتم فهمیدم
42:03واقعا بسته دیگه به خدا به اینجا هم رسیده
42:05برو جلوی زن تو بگیر لطفا
42:09زده دو گوشت ها؟
42:12خوب کرده
42:15زینب
42:39من این روز یه چیزی فهمیدم
42:46میدونم
42:48یعنی چیزی که شنیدم درسته؟
42:54یعنی چی...
42:58چطور ممکنه؟
43:01مگه میشه؟
43:04زینب میدونم
43:05از نست من خیلی عصبانی استه
43:06احصابانی
43:10فکر میکنی این حسی که من الان دارم اسمش احصابانیت
43:14آره این احصابانیت نیست
43:17یه چیزی بدتر از اونه
43:19بسا توصیب بدم
43:21مصطفی باقید خیلی بدساته
43:23مصطفی بده آزادش خواست منو بکشه
43:26بعدشم فهمیدید نیست
43:28زنه یه مرد پول دار شده از حالت پول خواست
43:30مگه من دارم این رو آزاد میپرسم
43:33من الان این رو آزاد پرسیدم
43:36مامون چرا به من نگفتی که ما از یه پدر نیستیم
43:41چرا هیچ وقت به من نگفتی اون مرد بابای منو کشته
43:44چرا من این رو میخوام بدونم
43:46آخه چطوری میتونستم به تو تو دختر کچیگینا رو بگم زینم
43:50بزرگم که شدین ترسیدم بگم
43:53ترسیدم از من متنفرشید
43:55ترسیدم شما رو از دست بدم زینم
43:58ترسیدی ما رو از دست بدی درسته
44:03زینم تو رو خدا نرم
44:09نرم زینم تو رو خدا نرم
44:11زینم
44:12زینم
44:13زینم
44:14زینم
44:15لطفا بهش زمان بدین الان خیلی عصبانیه
44:17هلیان من بدونه بچه ها میمیرم
44:19میدونم
44:20میدونم
44:21میدونم
44:22باید بهش محلت بدین تا آرام تر بشه من بهتون خبر میدم
44:25باشه
44:25خوش میکنم کمکم
44:27برید تو
44:28لطفا
44:31لطفا
44:32هلیان
44:33هلو ایلیس
44:37زینم بوششو جواب نمیده کجایی
44:39پیش مامانت بودیم
44:41داشت با مامانت حرف میزد
44:43کجا میرم
44:44زینم خلیش خوبه
44:45نمیدونم
44:46حالا روزش اصلا خوب نیست
44:47بعدا بهت خبر بده
44:49باشه خبر بده منم میام
44:50باشه میبینمت خدا فیس
44:52خدا فیس
44:54دوبله شده دار
44:56سریو جم
Be the first to comment