Skip to playerSkip to main content
  • 2 days ago
خلاصه قسمت 82 عشق مشروط
آنهایی که در حنا هستند ادا و سرکان را نمی ترسانند. اما همه چیز را برای خانم سمیها تغییر می دهد.در حالی که ادا و سرکان مشغول تدارکات عروسی هستند، سرکان سعی می کند همه چیز را به خوبی پیش ببرد. آیدان و آیفر که می خواهند به آنها کمک کنند، با برنامه ریز عروسی شروع به سخت کردن کار برای هر دوی آنها می کنند. اختلافات بین خانواده ها از یک طرف تدارک کوتاه مدت از طرف دیگر باعث ایجاد تنش در ادا و سرکان می شود تصمیم پسران برای رفتن به تعطیلات مجردی دختران را عصبانی می کند و تصمیم می گیرند آنها را غافلگیر کنند. بیش از یک سورپرایز در روز عروسی منتظر ادا و سرکان هستند.

ادا که تمام امیدهایش به زندگی را به تحصیل وصل می کند، با سرکان بولات مواجه می شود که بورس
تحصیلی اش را برای ادامه تحصیل در خارج از کشور قطع می کند و باعث می شود او از دبیرستان فارغ التحصیل شود. اگر سرکان بولات دو ماه تظاهر به نامزدی با او کند، پیشنهاد می کند که بورسیه اش را به ادا برگرداند.

اگرچه ادا ابتدا پیشنهاد مرد مورد نفرتش را رد می کند، اما با تغییر شرایط مجبور می شود بپذیرد. سرکان و ادا در حالی که تظاهر به نامزدی می کنند، شروع به یک رابطه پرشور و چالش برانگیز می کنند که باعث می شود تمام آنچه را که درست می دانند فراموش کنند. چون عشق سخته و به همین دلیل شگفت انگیز است.

سریال، در بازیگران; علاوه بر Kerem Bürsin و Hande Erçel، در این سریال نام های موفق بسیاری مانند نسلیهان یلدان، اوریم دوغان، آنیل ایلتر، الچین آفاجان، باشاک گومولسینلی اوغلو، علیجان آیتکین، سارپ بوزکورت و سینان آلبایراک حضور دارند. .
Transcript
04:49شكرا
04:55شكرا
04:57شكرا
07:05شكرا
07:23ذهبنا
07:53محباً
13:05خورده
13:07خورده
15:11ناره
17:13ترجمة نانسي قنقر
17:43ترجمة نانسي قنقر
18:13ترجمة نانسي قنقر
18:43این بار خیلی کوتا صحبت میکنیم
18:46بهترین کارو میکنیم
18:47ببین اتفاقات دیشاب منو به خودم آورد
18:51دیگه تو زندگی تو دخالت نمیکنم
18:53هرچقدم فکر کنم اشتباهه
18:56تو ازدواجت با سرکان مداخله نمیکنم
19:00ممنونم
19:05میدونی
19:07بعد از این همه مدت جدایی
19:10دلم نمیخواست این طور بشه
19:14متاسفونه این طور شد
19:19اگه بخواه بیایی عروسی
19:25برای من مشکلی نداره
19:27بهش فکر میکنم
19:32سمیه خانم خواسته ای دارین؟
19:53اجازه بدیم شور و حیجان عروسی شو با دل خوش تجربه کنه
19:57منم در این هین آمادگیامو انجام بدم
20:00تاهر
20:01یه کاری قراره بکنم که
20:04همه یه نظم و تا عادلات شرکت و عوض خواهد کرد
20:08ببین الان یه چیزی هست که منو خیلی گیچ کرده
20:12بلجا میگه من از شربت نخوردم
20:15خب
20:15بسته دیگه لیلا
20:16کافیه
20:17دارم خفه میشم
20:19اون دختر خودش شربته
20:21دیوونم نکنین
20:22پولیس خودش همه چی رو میکنه
20:25خرام کار اصلی رفته
20:27هیچ کسی هم چیزیش نشده
20:28میگم نظرتون چیه ما امکام خودمونو ترخ نکنیم
20:31تو هم که همیشه طرف بالجا رو
20:33آمد ساکت
20:34آقا سرکان خوش اومدین
20:35ممنونم بالجا
20:36اگه فرصت دارین گذارشی که آماده کردم و بررسید کنیم
20:39بده
20:40بده ببینم ممنونم
20:41آقا سرکان
20:42شوهر خوهر
20:43من باید یه چیزی بهت بگم
20:45باشه
20:46بالجا داره دروق میگه
20:51آن روز بیهوش نشده و نقش بازی کرده
20:53میدونم
20:57میدونید؟
21:01ساب با پولیس ها صحبت کردم
21:03اونام دوربینا رو چک کردن و گفتن که
21:06یک نفر شربت نخورده
21:07ولی در این حال نقش بیهوش شدن رو بازی کرده
21:10خودش بوده دیگه
21:11آقا سرکان شربت رو نخوردم
21:13ولی وقتی دیدم همه بیهوش شدن
21:15برای این که سوئه تفاهم نشد
21:17نه درد میکنم
21:17راستش چی همچین مسئلهی هم هست
21:19امکان نداره که کسی اون شب
21:21اون داروی خواباور رو توی اون شربت ریخته باشه
21:24به خاطر همین یعنی کسی گناکار نیست
21:27ولی
21:28این که به جای این که واکانشی نشون بدی و
21:32به همون کمک کنی
21:34ترجیح دادی خودت رو به بیهوشی بزنی
21:36یکم عجیبه بالجا
21:37به خاطر همین من موظفم کاری رو که لازمه انجام بدم
21:40اخراج شدی
21:41لطفا هرچه زودتر وسیلاتو جمع کن
21:46و هر وقت که بخوایی میتونی بری
21:48ممنونم
21:54شوهر خوهر عزیزم
21:57خیلی خوبی واقعا که مردی خیلی دوست دارم
22:00منم تو رو دوست دارم ملک
22:02الان سه کلو وزن کم کردم
22:05سه کلو عب شدم
22:06پس این موضوع تموم شد
22:10مگه نه
22:11اردم
22:13تو چرا اینجایی
22:16من باید چیزی بهتون بگم
22:19یه دیگه
22:21ببخشید
22:22باید به این جواب بدم اردم
22:24بدم حق بزنیم
22:25جانم
22:26هی تو هم همیشه همه چیزو خراب کن باشه
22:29بله الان قراره با توجه به لیست میرا خانم
22:31گلای رومیزو انتخاب کنیم باشه
22:33از بین این گذینه ها میتونید انتخاب کنید
22:36لازم نیست که
22:37خودم انجام میدم
22:38اح امرن نمیشه
22:40چرا مثلا؟
22:41چون که میزا باید پردرگ و برخ باشه
22:44تو نمیتونی انجام بدید
22:45میخواد بگه که با استرس و حیجان عروسی خیلی خسته میشین
22:48شما نمیخواد خسته بشید منظورش اینه
22:50بله ایشون خیلی با فکر و ملاحظن
22:52ولی عزیزم چرا من باید خسته بشم آخه
22:55عروسی برادر زادن نه
22:56نه آخه تو قراره چند تا بابونه ساده بچینی
22:59رو میزن نمیشه که آخه اینجوری
23:00خب تو هم قراره به هوای اینکه پرزرگ و برخ باشه
23:03عروسی رو تبدیل به بازار گل فروشی کنیم
23:05خانماده ما یه عباحتی داره که باید متناسب با اون باشه
23:08خب خانماده ما هم یه جذابیت و کاریزمای خاص خودشون
23:11باشه
23:12چی داره میگه
23:12خیلی ببخشید
23:13ولی همینجوریش هم وقتمون کم نظرتون چیه دعوانه کنیم توافق کنیم
23:17چطوری مراره توافق کنیم
23:18مثلا ببین آیدان خانم آیفر خانم درست میگن
23:20خب هم امه یه عروسه هم یه گل فروشی حرفیه دیگه
23:23اجازه بدیم گلار رو اون انتخاب کنه
23:25ولی آیفر خانم بعدن یه چیزی دیگر رو آیدان خانم انتخاب میکنه
23:28مگه نه آیدان خانم
23:30خیلی خوب باشه
23:32من به خاطر اینکه خسته نشه میگم
23:34آخه چقدر این با ملاحظت ناراحت نشد
23:37اختر اون یکی رو هم تو انتخاب میکنی
23:39خب خوبه دیگه این رو انتخاب کردین
23:42حالا لیست بعدی رو بازش میکنیم
23:44سرکان واقعا باورم نمیشه
23:47تو فهمیدی بالجا چه کارایی کردی اخراجش کردی
23:50بدنشستی در کمال آرامش داری کار میدونی
23:52چه کار کنم اتا خبرش رو شنیدم کاری که لازم بود رو انجام دادم
23:56من نمیدونستم باید چی کار کنم
23:57ولی قبل از این که منو ببینه جم کرده رفته
24:00چرا واقعا؟
24:02واقعیتش فکر نمیکنم این اتفاق به کار ربطی داشته باشه
24:05ولی چی میشد کرد؟
24:07ببخشید
24:08این چرا به من زنی میزنه
24:10بفرمایید میره خانم
24:11آکی
24:13اهم باشه
24:17ببینید این کار رو میکنیم
24:19من سرم شلوقه نمیتونم از دفتر خارج بشم
24:22شما میتونید کارتون رو حاضر کنید
24:23بعد داخل دفتر به هم نشون بدین
24:26آره
24:28نه نمیتونم خارج شم
24:30آکی
24:31باشه باشه ممنونم
24:33چرا به من زنی میزنه؟
24:36چون دوست مادره توه خب چی میگه؟
24:38میاد اینجا؟
24:39اینجا کارشون رو ارائه میدن
24:41در زم نگران نباش زیاد به بالجا فکر نکنون تموم شد
24:44تموم شد رفت
24:46حالا انگار بهش فکر میکردم
24:48خب؟
24:50که میاد؟
24:51مطمئن نیستم میاد دیگه
24:53ادا؟
24:55میشه اون کار رو نکنی؟
24:57های جانستم مثل تو نیستم
24:59ادا؟
25:02برا بیلیاردی چیزی بازی کن
25:07سرکن عروسی داری؟ متوجهی؟
25:11عروسی ما؟
25:12باشه پس من وقتتو نگیرم
25:14نه نه باگرد وارد این کار میشدیم
25:20وای اینا چقدر خوشگله
25:26من هنوز چیزی که به دلم بشینه پیده نکردم که
25:30اگه چیزی دیگه هم مده نظرتونه برای حدیه دادن اونا رو هم میتونیم انجام بدیم
25:34واقعیتش یه چیزی توی ذهنمه که همیشه خیالشو داشتم انجامش بدیم
25:38توی اموتی های کچیک بزرگیاه منکشه رو سرکان و ادا بین مهمونه پخش کنن چطوره؟
25:43منکشه؟
25:44چشه مگه؟ منکشه سمبول اشق صاف و ساده است؟
25:48ایوای این صاف و سادگی منو میکشه هرچند که من یه فکر خیلی بهتری دارم
25:54به نظر من به مهمونامون یه سنگ زینتی هدیه بدیم
25:58مزخر بازی در نیار سنگ زینتی خیلی گرونه چه لزومی داره این کارا؟
26:02بله پولشو دارم سنگ با عرضشو شفا بخشیه
26:06از دستتو آیده
26:07شانس و برکت هم میاده هیچی نکار
26:09هم که انرژه منفی و دفت میکنه
26:11ای بابا چه لزومی داره؟ همش یه غند سر عقده چه لزومی داره که سنگ زینتی بذاری؟
26:16ای بابا چه قنده آیفر همین موندل های تور قند بذاریم بدیم به مردم
26:20این یه گیفته هدیه یه عروسی عزیزم
26:23چی؟
26:24آیده میگم تو دختر لورد یه چیز نمودی واسه تحتیلات اومده باشین تورکیه تو رو جا گذاشته باشن؟
26:30ها؟
26:31میبی، لطفا بهش یاد آوری میکنی نابطه کیه؟
26:35آها
26:36خیلی خوب، سنگ زینتی هدیه میدیم، تصمیم گرفته شد، بعدی
26:41آلی
26:42خواهش میکنم به اینا به صورت کلی نگاه کنین
26:46البته که شما خودتونم تراحین و با اینجور چیزا آشنایی دارین
26:51اگه میخواید یه کم گذینه های کیک عروسی رو بهتون نشون بدم
26:57مهمونی چند نفر برنامه ریزی کردید، الان یه عدد دقیقی دارید؟
27:03سی ست، چار ست، یا شاید هم پونست
27:06باشه، سی ست نفر؟ سی ست نفر کیه؟
27:09خانواده ی تو، خانواده ی من آشنا همون دوست همون
27:13سر کن، من اصلا سی ست نفر آدم نمیشنست
27:15باشه، مامانم میخواد، بارو با مامانم حرف بزن
27:17سر کن، عروسی مادرت نیست، عروسی ماست
27:19باورم نمیشه، واقعاً رسمن که هنوز دیگه عروسی میکنیدو؟
27:37انقدر همه چی سریع پیش رفت که انگار یه نفر زمان رو گذاشته رو دوره تند، واقعاً عجیب بود
27:43سرعت نو، اما یه چیزی بگم، به نظرم اینطوری بهتر شد
27:47من یه عالم دوست رفیق دارم که تو همون استرس قبل از عروسی از هم جدا شدن اینجوری خیلی بهتره
27:51مثلاً خودت
27:53فرید ما الان در باری این چیز رو صحبت نمی کنیم و این انرژی ها رو به سمتمون جزد نمی کنیم
27:59باش عزیزم من که چیزی نگفتم، کار خیلی خوبی کردین، بعدشم اسمش روشه دیگه دوری قبل از عروسی، دوری پر استرسیه مگه نه؟
28:06خیلی حق داری به نظر من، تازه خانواده ها وارده ماجرام نشن، تازه آیدان خانه ما بکنم
28:11ادا
28:12ببخشید
28:13حالا شما به این چیز رو فکر نکنید، ادا، مهمتر اینش بعد از عروسی عزیزم
28:18یه لحظه وایسا
28:20یعنی تو الان تور آلمان رو میتونی بیایی دیگه، مگه نه سر کن، درسته؟
28:29نه، فکر نمی کنم، یعنی واقعیتش نمی خوام، دیگه میخوام با همسرم وقت بگذر و نه
28:35میتونی بری، واسه من برنامه تو به هم نرید
28:39مگه چند روز میخوایید برید؟
28:41راستش ما بعد از فینال میخواستیم تور پونزروزی دوشخ سواری اروپا رو بریم، یه چیز خیلی باحاله
28:52یعنی، من واقعیتش فرید، الان تمرکزم فقط به همسرمه، بخاطر همین اون هر کاری بخواد اونو انجام
29:01نه، عزیزم میتونی بری، میگم ما هم تور دوشخ سواری خیلی دوست داریم و، مگه نه اتو جون، همه با هم تور میریم دیگه چطور؟
29:08یعنی این که با هم بریم؟
29:11این چه برنامه خوبی میشه؟
29:17نه، حالا ما تابستون رو با هم بگذرونیم
29:20خب، پس، این کار رو بکنیم، شما عروسی و تابستون بگیرید و برید مالدیو، ما هم تورمون رو بریم
29:26اینجوری کلی زمان برای کارای عروسیتون هم دارید
29:29فریدم شوخی های بی نمک میکنه
29:32چیز ما قهوه بخوریم، الان وقت قهوه خوردن منه، میتونی که دقیقا
29:36ما باید بریم قهوه بخوریم، ببخشید بچو
29:39باشو، شوخی کردم، بریم
29:41بازم بیایید، جران، من داشتم شوخی میکردم، جران
29:46عشقان برای که من شیردنیست
29:49نریختم، میدونم چجور قهوه میخوری
29:52واقعا که فرید، بعدم میگی عروسیو بندسین تابستون، چقدر نظری بیخوری میدی؟
29:56جران، من داشتم شوخی میکردم، تو فکر میکنی داشتم جدی عرف میزدم، واقعا که
30:00بعدش هم من خیلی حیاجان زده ی عروسیه
30:02عروسیه، دو سرکان، ما هم خیلی حیاجان زده ایم، به نظر من بهترین عروسی عروسی دوستته
30:09عروسی بچه، یه نقشه که خفن تو زهنم دارم
30:15درست میخواستم سپرایز بشه، ولی بهتون میگم
30:17چه سپرایزی؟
30:19چند وقت بیش تو اینترنت که میگشتم که ویدیو یه جنساب دیدم
30:23میگم وقتی سرکان پشت میسه عق نشست و آقد ازش میپرسه وکیلم و اینا قبل از این که بله بگه
30:29من و فرید زود مید تو این پشت سرش و میریم و اونا هنگه مشهور هستش که میگه پشتیمونم
30:35اونا اونجا برش میخودیم
30:41تو همونه این صورت سرکان رو تصمار کنید بجا همینطوری مونده
30:50خنددار بود؟
30:51ها؟
30:52چیز خندداری بود؟
30:53نیشت؟
30:54این مردا چرا فکر میکنن ازدواج؟ این عذابیه که بهشون تحمیل شده
30:58میفهمی چی میگن؟ نه؟
30:59میفهمم
31:00آره
31:01عذاب عذاب از کچه ترمت من عذاب نگفتم که سندگی؟
31:03حق با پیروله
31:04انگاری ازدواج لطف مردا به زناست
31:07دقیقا همینطوره این چه وضعیه؟
31:09نه اشکم تو اشتباه متوجه شده اینطور نیست
31:13خب چیز دیگه انگین شوخی کرد که بخندیم با هم دیگه که به امون خوش بگذاره یعنی همین
31:20خنددار نیست به نظرت خندداره فرید
31:23اصلا به این فکر کردی ادا اون لحظه چه حالی میشه؟
31:26یا تو اصلا فکر میکنی؟
31:28میخنده دیگه
31:29ادا هم خب چکار کنه؟
31:30نه بچه که میخنده
31:31نمیخنده
31:32من باشم نمیخندم
31:33مثلا اگه انگین همچین کاری میکرد من نمیخندیدم
31:35حتی فکر کردم به شوخیشم منو عصبی میکنه
31:37ما به بدنم سیخ میشه
31:39جرن
31:40داداش؟
31:52چطور انگت بدبخش شدیم؟
31:54خب منم نفهمیدم چجوری به این حال افتادم
31:57واقعا عجیب بود
31:58از دست منم عصبی شده
32:00سر کن
32:02من میخوام یکم حرف بزنیم
32:07البته اگه وقت داری و کار نمی کنیم
32:09حرف بزنیم
32:10اگه کار میکنی میتونم بره
32:11دادا لطفاً بشین
32:16من میگم که
32:17وسایله جدید
32:19برای خونه درست کنیم
32:20میگم وسایله جدید به آدم انرژی میده
32:22هر طور بخواییم
32:23باشه
32:24یه
32:26کتاب خونه تو ذهنم دارم
32:28میشه ترائش کنی؟
32:29برای توضیحش میده
32:30با پرل حرف بزنیم
32:31با پرل حرف بزنیم
32:32اون خیلی چیزای خوبی ترائی میکنه
32:34سرکان خونه ای ماست
32:36چرا نمیشه تو ترائی کنی؟
32:41من نمیتونم کتاب خونه ترائی کنم ادا
32:43من خونه ترائی میکنم
32:49باشه
32:52پس
32:54حد اقل آهنگ عروسیمونو
32:57یعنی لیست آهنگمونو ما انتخاب کنم
32:59ما انتخاب کنم
33:01مخصوص هر دومونه
33:03خب پس چرا میرا کار میکنه ها؟
33:06چون که خیلی کار هست سرکان
33:07یعنی میرا خیلی کار داره
33:08حد اقل ما بتونیم یک کار مخصوص انجام بدیم برای عروسیمون
33:12میگه هشتاد و شیش
33:15باشه انجام میدیم
33:19گلای عروسی را امم قراره آماده کنه
33:21آماده کنه
33:22باشه
33:23حد اقل ما بریم
33:25یه نگاهی بندازیم
33:26من به اممت اعتماد دارم
33:31چطور میشه یعنی این آدم ها عقلشون از دست دادن؟
33:35من میگم که
33:37که ایک عروسی
33:39با چمه توت فرنگی باشه
33:40به نظرم فکر خوبیه
33:44یعنی یه محیط جنگلی اینجا
33:46خونه نس هزید دیگه
33:51نگاه کن
33:59بهت بهت میگم روش اساسم
34:01آره خوب اونو میبینی
34:03دیوونه است این بابا
34:11عشقم
34:13ببین اسیس هم با این عصبانیت که نمیتونه
34:15عصبانیت که نمیتونیم جلسه برگذار کنیم
34:17چرا اخه اینقدر عصبیشو
34:18باشه خوب
34:19آهنگ رو فرموشش کن
34:21حرف اگه منم فرموشش کن
34:23من فقط برای اینکه شوخی کنیم گفتم
34:25اینطور چیزی رو بگید
34:26موضوع فقط شوخی نیست
34:29از تو درباره یه ازدواج اینطوری فکر میکنی
34:31یکی ندونه فکر میکنه من دنبالت دوئیدم
34:33انگار من اسرار کردم ازدواج کنیم
34:35یه خرد راجبین میشه حرف بزنیم
34:37من اینکار رو کردم
34:38عزیزم چه ربطی داره مگه من اینطور چیزی بهت گفتم
34:40مردا از ازدواج میترسن
34:42ای جونم عزیز دلم ای جانم
34:44مگه فقط شما میترسین از ازدواج
34:46ازدواج باید بکنیم بچه دارشیم
34:48به آیندنمون برسیم
34:49فکر کردی ما نمیترسیم
34:50یعنی هیچ کدوم از زندان نمیترسن
34:51راجبین باید یه خرد حرف بزنیم
35:05با دوستاد بری تو رای اروپایی
35:06اونم به مدت پونزه روز مگه نه اینگیم
35:08ببینم تو اینو از کچه ها فهمیدی
35:10پیرل من اینو نخواستم خودم بهت بگم اسیزم
35:12فکر کردیم چیز خوبیه دیگه برای اینم
35:14یه برنامه چیده فقط
35:15پس ماه هست هم اونم افتاد ساله بعد
35:17آخه عشقم این چه حرفی؟
35:19البته که با تو هم میرو
35:21شیلی، آرشانتین، برسیل
35:23همه جا میریم، ولی تو ماه مهربا
35:25چی؟ پاییز میریم؟
35:27من نمیدونم درست فهمیدم یا نه؟
35:29باسه همین باز دارم دوباره ازت میپرسم
35:30شما سه تا مرد برای یه تحتیلات میرید اروپا
35:32بعدش هم من رو تو تو پاییز میریم
35:34ماه اصل درسته؟
35:35من درست فهمیدم، الان چطور تونستی اینجوری برنامه بچینی؟
35:38عالیه، محشد، تنهایی تصمیم گفتی
35:40البته آسیزم معلوم نیست سه تا مرد
35:41باشیم، شاید زرکان کار داشته باشه، نتونه بیاد
35:43ولی منو فرید اطمان میریم
35:47بلکن
35:49خیلی فکر خوبیه، خیلی برنامه خوبیه
35:52ولی یه خورده بیشترش کنید، باشه؟
35:54پونزه روز ندید، اینگین
35:56یه ماه برید، حتی یه سال برید، اصلا کلن برید
36:01ما چرا هی میسنی و بعدش میریش؟
36:03شوین اصابو ندارم میرم
36:11موسیقی
36:19خیلی باشه، نکنه بعد از تور دوچهقی سواری، الان هم تور مطور سواری قرار شروع بشه
36:24از بچگی، یکی از رویاه ها مطور سواری بود، همیشه میخواستم که یکی از اینا رو داشته باشم، گفتم دیگه شاید زمانش رسیده باشه
36:32مطور یه خورده خطرناکی بناسه
36:34خب اگه همه رعایت کنن زیادم خطرناک نیست
36:36خطرناک نیست، بعدشم خیلی از کارها رو باید تو یه زمان مجردی انجام بدیم چون دیگه وقتش میگذره
36:42نمیدونستم مطور چیزیه که تو مجردی ازش استفاده میشه
36:44نه جرن، میگم وقتی ازدواج میکنی یه شرایط دیگه پیش میاد، منظورم اون بود
36:49چه شرایطی؟
36:50خب، یعنی به عنوان یه مرد بعد از ازدواج کارهایی هست که دیگه نباید انجام بدی
36:57یعنی تا صبح نمیتونی پارتی بگیری و اینجوری فکر کنی، آره دیگه اینجور حرفا دیگه
37:01ولی با دوستات پونزر روز میتونی بری تحتیلات، اینطور چیزیه
37:05خب، این به نظر من دیگه داستانش خیلی فرق میکنه
37:09البته، اگه زنم بتونه با دوستاش تحتیلات پونزر روزه داشته باشه، چرا نشی؟
37:14من واقعا نمیدونم چرا داریم مثل زن و شوهرها با هم دوام میکنیم
37:18ما حتی یه چیز ساده هم بین ما نیست، انگار، هیچ رابطه ای نداریم
37:22خب، چیزی بین ما نیست
37:24نیست، انگار
37:26از این به بعدم فکر نکنم رابطه ای باشه، فرید
37:30جرن، جرن اینجوری نیست، یه لعظه سب کن
37:33چرا من اینقدر بدشانسم، همیشه منو اشتباه میفهمن
37:36اینگین آدم ایمیل فرستاده میگه که نمیتونیم کار تراغی فضای سبز رو تموم کنیم
37:44واقعا خیلی پشیمونم که این کار رو قبول کردم، واقعا نمیدونم باید چی کار کنم
37:50خسته شدم، خسته شدم، خسته شدم، یعنی نباید انقدر عجله میکردیم
37:56نمیدونیم چرا همچین اشتباهی کردیم
38:00به اداد چی میتونم بگم؟ هیچی نمیتونم بگم، خیلی هیجان زدست رو عروسی تمرکز داره
38:07نه، نمیتونم باش این کار رو بکنم، فقط اشتباه کردم
38:11نه، نه، تخصیر منه، تخصیر منه، نباید انقدر عجله میکردم
38:17نمیدونم این مدت خیلی خسته شدم، ولی واقعا نمیدونستم قرار اینجوری بشه
38:24نه، راست میگی حق با توه، گیر نمیدم، نه، فقط رو عروسی و اداد تمرکز میکنم
38:30باشه، پس میسپارمش به تو
38:33جمع جورش کن باشه، میبینم ایت
38:40سلام استاد، میخواستم یه سوال ازتون بپرسم، ببینم میتونم همچین کاری کنم، میخوام پروشم و بندازم آخر ترم بعدی
38:49آره، تو انتخاب پروش خیلی عجله کردم
38:53یه تصمیم یه هایی گرفتم، وقتی هم همچین تصمیمی گرفتم دیدم برنامم خیلی شلوخ شد
38:59آره، واقعیتش پشمونه
39:02خب، این بالاخره یه موضوعیه که تمام زندگیمو تحت تحصیل میذاره
39:08هم زندگی کاری، هم زندگی شخصی
39:13باشه، خیلی ممنونم، درزه میخواستم یه خبر خوب بهتون بدن
39:20درام ازدواج میکنم
39:26ممنونم او استاد، خدا نگه دارم
39:29به نظرم بیخیال این بشین که هی پشت سرمون بیایید بشتباطی که کردید فکر کنید
39:33تو هم اصلا جلوی چشمم نباشه انگین
39:35ولی تو الان داری سیادی بزرگش میکنی پیری
39:37من بزرگش میکنم، تو اینجا هیچ مشکل دیگه این نمیبینی انگین؟
39:42یعنی، اگر منظورتونه هنگست که توی عروسی میخواییم بسنیم بخونیم، خب نمیسنیم فکش، یه شوخی دیگه باشونه، چا میدیم؟
39:49این به شوخی و اینا ربطی نداره انگین، تو بشی فکر کن، ببین به چی ربط داره، شاید یادت بیا، زود باش
39:55خب اقی مشکل چیه اینجاده داشت؟ ماه اصل یا مسافرات مرتونه؟ خب چیه اقی پیریل؟
40:03جرن، جرن
40:05بله، فرید
40:07خدا کنه جم و جورش کنن، خوبه که مشکل بین ما اینقدران بزرگ نیست
40:12مطمئنی، چون که به نظر من مشکل بین ما از مال اونام بزرگتره
40:18ببین، اگه به این جرگان مسافرت گیر دادی که...
40:22آره، با جرگان مسافرت هم مشکل دارم، ولی ببخشید به من چه نه؟
40:26بلاخره بین ما که چیزی نیست، تو اینو همین الان گفتی؟
40:29نه، جرن، من اونو نگفتم، یه لحظه وایسا جرن، تو داری اشتباه برداشت میکنی
40:35از روی تمی که ادا خانوم انتخاب کرده بود پیش رفتیم، برای همین از ترهایی های ساده استفاده کردیم
40:41از ترهایی که ساده ولی با تزینات کل بودن
40:44خوبه؟
40:50خوبه؟
40:51بهتر این ترهایی رو برای آخر نگهتشتم، مطمئنم ادا خانوم خیلی خوشش میاد
40:56خوبه، واقعا خوشگله
41:02موسيقى
41:32موسيقى
42:02موسيقى
42:32موسيقى
43:02موسيقى
43:04موسيقى
43:34موسيقى
44:04موسيقى
44:06موسيقى
44:08موسيقى
44:38موسيقى
45:08موسيقى
45:10موسيقى
45:40موسيقى
46:10موسيقى
46:12موسيقى
46:14موسيقى
46:16موسيقى
46:18موسيقى
46:20موسيقى
46:22موسيقى
46:24موسيقى
Be the first to comment
Add your comment

Recommended