سریال-سیب-ممنوعه-قسمت-296

  • 3 years ago
سریال سیب ممنوعه قسمت 296 دوبله فارسی

آدرس کانال مشکی ترکی
https://www.youtube.com/channel/UCmu9...​

لینک کانال تلگرامی مشکی:
https://t.me/meshkimedia​

آدرس کانال مشکی ترکیدو
https://www.youtube.com/channel/UC-Bs...​

داستان قسمت آخر سریال دکتر معجزه‌گر، فصل اول. نازلی و علی به هم نزدیک می‌شوند؟ عادل می‌رود؟
https://youtu.be/TXkOxCPDdOE​

داستان قسمت آخر روزگارانی در چوکوروا، فصل دوم. زلیخا و ایلماز به هم می‌رسند؟ مژگان زلیخا را می‌کشد؟
https://youtu.be/kcBp2BUALz0​

داستان قسمت آخر سریال گودال، فصل سوم. راز یاماچ لو می‌رود؟ وارتلو فدا می‌شود؟
https://youtu.be/xszDBYpVIXk​

داستان قسمت آخر سریال زن، فصل سوم. بهار و عارف عروسی می‌کنند؟ عاقبت شیرین چه می‌شود؟
https://youtu.be/PABScOevTfU​

داستان قسمت آخر سریال تردید، فصل دوم. چه بلایی سر ریحان می‌آید؟ راز بزرگ عزیزه چیست؟ پدر میران کیست؟
https://youtu.be/canJbyG5KkQ​

زهرا به خانه پیش ییلدیز می رود و با استرس تعریف میکند که شاهیکا را دیده است. ییلدیز متعجب شده و به او میگوید که بهتر است خودش را به روانپزشک نشان دهد. زهرا از اینکه هیچکس حرف او را باور نمیکند کلافه می شود.
جانسو در خانه سراغ محمود را میگیرد و حسن علی میگوید که او به مرخصی رفته است. جانسو به رفتارهای حسنعلی در خانه مشکوک شده و با اندر تماس میگیرد و در این باره سوال میکند. اندر به او میگوید که حق سوال و دخالت ندارد و به او برای اینکه به آنها خبر برساند پول می‌دهند. جانسو عصبی شده و تصمیم دارد از اندر انتقام بگیرد.
ییلدیز که به خاطر حرف زهرا به ماجرای شاهیکا شک کرده، به همراه امیر دم خانه اندر می روند اما کسی خانه نیست. شاهیکا از بیرون آمده و وقتی آنها را می بیند سریع گوشه ای پنهان می شود. ییلدیز صدای می شنود و میخواهد به سمت شاعیکا برود ، کخ همان لحظه‌ اندر از راه می رسد و ییلدیز برمیگردد‌. او به اصرار داخل خانه می رود و میبیند که کسی نیست. اندر نیز خیالش راحت می شود که کسی داخل نیست و سپس از او گله میکند. ییلدیز با کلافگی از اندر میخواهد از خانواده اش دور باشد. بعد از رفتن آنها، شاهیکا به خانه می آید. اندر به خاطر کارهای شاهیکا که باعث لو رفتنش می شوند او را دعوا میکند اما شاهیکا اهمیتی نمی‌دهد و به خودش مطمئن است.
حسن علی به خاطر پیشنهاد اندر فشارش بالا می رود. سدایی به چاتای خبر میدهد و چاتای به شرکت آمده و حسن علی را به خانه خودشان می برد تا استراحت کند.
در مغازه خشکشویی ییلدیز، صاحب مغازه آمده و میگوید که تصمیم دارد مغازه را بفروشد. ییلدیز ناراحت شده و میگوید که آنها تازه جا افتاده و مشتری پیدا کرده اند. سپس به دروغ میگوید که او باردار است و در این شرایط اسباب کشی برای او سخت است. صاحب مغازه به این خاطر به آنها مدتی مهلت میدهد. بعد از رفتن ییلدیز، جانسو بن مغازه می آید و امیر ماجرا را برای او تعریف میکند .
شب جانسو با حسن علی تماس میگیرد و از اینکه در خانه تنهاست ابراز ناراحتی میکند. او به عمد این کار را میکند تا به خانه چاتای برود. حسن علی نیز از او میخواهد که به آنجا برود. جانسو با خوشحالی به خانه چاتای می رود. چاتای از دیدن او عصبی می شود. جانسو به عمد سر میز شام به ییلدیز بابت بارداری تبریک میگوید. ییلدیز شوکه شده و میگوید‌ که او دروغ گفته بود و ماجرا را تعریف میکند. چاتای بابت اینکه ییلدیز چنین کاری کرده او را ملامت میکند.
آخر شب ییلدیز در اتاق هالیت جان خوابش برده. جانسو پنهانی وارد اتاق چاتای می شود. چاتای میخواهد