Skip to playerSkip to main content
  • 5 days ago
عشق مشروط

ادا که تمام امیدهای خود را در زندگی به تحصیل وصل می کند، با سرکان بولات روبرو می شود که بورس تحصیلی او را برای تحصیل در خارج از کشور قطع می کند و باعث می شود او از دبیرستان فارغ التحصیل شود. اگر سرکان بولات دو ماه وانمود به نامزدی با او کند، پیشنهاد می کند که بورسیه اش را به ادا برگرداند. اگر چه ادا ابتدا پیشنهاد مرد مورد نفرتش را رد می کند، اما با تغییر شرایط مجبور می شود بپذیرد. سرکان و ادا در حالی که تظاهر به نامزدی می کنند، شروع به یک رابطه پرشور و چالش برانگیز می کنند که باعث می شود تمام آنچه را که درست می دانند فراموش کنند. چون عشق سخته و به همین دلیل شگفت انگیز است.

بازیگران: کرم بورسین، هانده ارچل، نسلیهان یلدان، اوریم دوعان، آنیل ایلتر، الچین آفاجان، باشاک گومولجینلی‌اوعلو، علی جان آیتکین، سارپ بوزکورت، سینان آل‌بایراک، سینان حلواجی، سینا اوزر، دوعا اوزوم، عایشه آکین، احمد افه متک‌اوعلو و مایا باشول.

Category

📺
TV
Transcript
00:00PYM JBZ
00:30یه چیز دیگه هم هست. چند روزی اینجا نمیام
00:33کجا میخوایی بری؟
00:41من شریک این شرکتم. کارمندتو نیستم
00:46یعنی حق دارم هر وقت که بخوام برم مسافرت
00:50درک میکنم
00:52فقط پروژه های ناتموم داریم و دو روز بعد معارفه داریم
00:57برای همین نمیتونی بدون انجام مسئولیتان
00:59همون جوری که گفتم شریکتم
01:01نکارمندت
01:03و خب این که وقتی شریک من نبود من به وظیفم عمل گردم
01:09از این به بعدش با خودته
01:11تو رسیدگی کن
01:12به هر حال نیازی به کش دادن نیست
01:14یکم کار دارم حلش میکنم میرم
01:16در واقع من در باره زمانی که نبودم
01:22بعضی سالها رو نوت برداشتم که بعد ازت بپرسم
01:25چقدر زیاد در باره کاره که کردم سوال جام کردی؟
01:30آره امروز صبح به چند تا پروژه میماری منظرت نگاه کردم
01:38بد نیستی استعداد داری یعنی
01:40در زمان در باره کارهای اواخر چون
01:47خیلی چیزها رو نمیدونم باید منو آگاه سازی کنی
01:51به خاطر همین نمیتونی بری بیرون نمیتونی بری
01:54چی کار کنم؟
01:58اینچا بمونم
01:59آگاهت کنم منظورتی نه؟
02:01به نظر من تو تنهایی میتونی حلش کنی
02:04بعدشم تنها نیستی
02:07سلینم هستونم کمکت میکنم
02:09درکت میکنم
02:12ممکنه بعد از اتفاقات دیشب یکم نراحت شده باشی
02:15که اینطور
02:16خیلی عجیبه
02:20ادا نمیدونم اینو چند بار باید بهت بگم
02:23ولی سعی کن یکمانو درکانی
02:26من واقعا یادم نمیاد
02:28یک سال اخیر چه اتفاقی افتاده
02:30اگه حال تو اینجوری خوشه من مشکلی ندارم
02:34نم ببین این کار رو عمدی نمی کنم
02:35دروخ هم نمیگم
02:36نه تو رو نه اتفاقات رو به خاطر نمیارم
02:39مشکلی نیست
02:41فقط یه چیزی یادم میاد
02:43که بهش تکیه دادم
02:45اونم سلینه
02:46باشه سرکان پس تو به تکیه دادن به سلین ادامه بده
02:49ولی من اینو بهت بگم
02:50سلین اون شخصی که بیاد میاری نیست
02:52من الان برای خودم یه قهفه میگیرم
02:57و وقتی هم برگشتم آروم و ساکت اینجا کار میکنم
03:14خوبی عشقه
03:14آره
03:19من دوست ندارم دیگه به گذشته فکر کنی
03:27چیزایی مهمتری برای فکر کردن داریم
03:31مثلا چی؟
03:32مثلا آمادگیمون برای عروسی
03:34آره
03:36به نظرم هنوز نیازی به انقدر عجل کردن نداریم
03:42چرا عشقم؟
03:43در جلس این متباتی چند روز پیش اتفاقاتی که افتاد رو دیدم
03:48یعنی این مردم هنوز فکر میکنن با ادا در رو بتن
03:51حق داری عزیزم
03:54هرجور که تو بخوایی
03:55نمیخوام به متبات بیشتر از این آتو بدم
03:58باشه
03:59هرجور تو بخوایی
04:02خوبه
04:02برحال دیگه همش کنار همیم
04:05اگه نه
04:07همینطوره
04:09حق داریم
04:12من برم اتاقم
04:15باشه
04:16یه سری ایده برای مرسم معارفه فرستدن اونا رو کنترول کنم
04:20باشه منم یکم دیگه ملاقات دارم
04:22باشه
04:35چی کار کردی؟
04:44من گوشتر رو دادم ملو
04:45حد اقل حال تو خوب کرد
04:49اصلا خوب نکرد
04:50دو سرا چی شده؟
04:53من باز چی رو از دست دادم
04:55من بهت زنگ میزنم حرف میزنیم
05:07باشه
05:09انگین
05:12هنوزم نصرت در مورد بچه همونه؟
05:15مگه بچه چیزیه که هر موقع خواستی بیاد؟
05:19بعدشم مگه ما تازه ازدواج نکردیم؟
05:21تازه ازدواج کردیم دیگه
05:23هنوز به زندگی دو نفرمون عادت نکردیم
05:25باید برنامه برزیم برنامه داشته باشیم
05:27ما همچین کاری کردیم نه؟
05:29خب آخه همیشه که نمیشه با برنامه زندگی کرده اسیسم
05:32بسی بختر طور که پیش میاد
05:34باید زندگی کرده
05:35من هم نمیتونم مثل تو هرجور که پیش بیاد زندگی کنم
05:38داریم از موجودی حرف میزنیم که کاملا وابسته به ماست؟
05:42خب گربه هم وابسته ماست
05:44اسیسم پس میخواستی اون به کی وابسته باشه
05:46ولی تو اونو دوستش ده
05:47گربه و بچه مثل همه؟
05:48ای خدا
05:50برو فکر کن ببینم مسئولیت پذیری پدرانه داری یا نه؟
05:53گربه گربه هست بچه هم بچه
05:59این الان چه ربطی داره خواب
06:03من آدمه مسئولیت پذیریم
06:05این الان چه بود؟
06:15آقا سرکان
06:16لیلا
06:17آقا سمد اومدن
06:18آه سمد؟
06:19خوش اومدین ببخشید شما رو کشیدم اینجا
06:22خواهش میکنم
06:23آقا سرکان خواسته یه دیگهی داری؟
06:25نه لیلا ممنونم
06:27قربان طبق خواسته هاتون بهتر مادل انگوشترامونو اووردم براتون
06:35یه نگاه بهش میندازید؟
06:39این کار بکنیم ادو خانم اینجا کار میکنه ما
06:43نه نه
06:44من زیاد از کارم نمونده
06:46یه کم دیگه میرم شما ادامه بدیم
06:48باشه
06:55گربان این یه انگوشتره نادره که یا گود کارشده روش
07:00این یه کم زیادی بزرگه
07:06یه چیزه مینیمال و کچیکتر
07:08کچولو
07:09فکر میکنم یه همچین چیزی در شن همسرتون باشه آقا سرکان
07:18آره یکم ساده تر
07:20یکم ساده تر
07:21چشم
07:26دیگه چی میتونه باشه
07:28نه اونم نیست
07:32ببین چی میخوام بگم
07:34به نظرم به همسر سرکان بولاد یه همچین انگوشتری میاد
07:37نه
07:38یه چیز ساده تر بیشتر خوب میشه
07:41ساده
07:42آره ادا
07:43تو چی کار کردی با حافظت سلیقتم عوض کردی؟
07:48بانمک بود
07:49اینم میتونه باشه
07:51نه ساده
07:52یه چیز ساده آقا سرکان
07:53تو دوستختر تو نمیشنسی؟
07:55سلیم پرزرق و برق دوست داره
07:58و دوست داره وقتی انگوشترش بزرگ باشه
08:00به بقیه پوزش رو بده
08:04حتا ببین
08:05زمورد هم هست
08:06بهش میگن ملکه سرکان
08:07تو کار نداشتی؟
08:08آه
08:09کار منتظر میمونه سرکن
08:11مزخرف نگو
08:12این خیلی مهمه
08:13خیلی مهمه
08:14بعدش هم باید یه همچین چیز بزرگ باشه
08:16آخو آدم های اطراف شما بعدا چی میگن؟
08:19اینجوری فکر کن
08:20حتی اگه بخوای تو انگوشت ببینی؟
08:26عالیه
08:27بهت میاد
08:29آقای سمد به نظرم این خوبه نیازی نیست
08:31بیشتر از این کشش بدیم
08:33ادا خانوم؟
08:34باورم نمیشه
08:35زیادی خزیزوازی در میاری
08:36اصلا بهت نمیاد سرکن بولت
08:38هسته نباشی
08:39میبینم ته دو خانوم ممنونم
08:41برای خانواده سرشناسی مثل شما خیلی منصبه
08:43خوبه
08:45ازدوازتون هم مثل این انگوشتر برق بذاره
08:48آمیدوارم
08:51آقای سمد برای پرداخت حساب حسابدار خبر میدم
08:55البته
08:56ممنونم
08:57ممنونم
09:07قرار کاریت چطور بود؟
09:08خوب بود، خوب بود
09:10یه کارافرین طبقه تکنولوژی جدید یه ارائهی داشت
09:15تکنولوژی جدید؟
09:16آره
09:17خوبه؟
09:20خوب، چیزی هست که بخوایی بگم؟
09:22نه
09:23نه
09:24باشه
09:25باشه؟
09:26من همینجا
09:27ولبته
09:37میدونی ادا؟ من خیلی دلم میخواد تو بری و یک کم استراحت کنی ولی وقتی فکر میکنم اگه تو بری
09:43میدون میمونه برای اون توتی زرد به خدا حسابم خورد میشه
09:47در واقع میدون مرای سلینه ببین میدون مرای سلینه
09:51تو را به تشونجوری رفتار میکنن انگار که من نیستم انگوشترام که حل شد چی کار باید بکنم؟
09:55من هم کلن از زندگیشون میرم بیرون دیگه
09:58میخواهم برم خونه سرکان وسایلمو جمع کنم
10:01وقتی خونه ما منشه
10:02خب تو چرا میره خونه اون؟ نرو؟
10:04در واقع اون کلن نمیره خونهش که
10:07راه خونهش هم یادش رفت عقلشو از دست داده
10:09نه نه وسایل زیادیه
10:11وقتی اون نبود من که اونجا بودم کلی وسایل بردم باید بردارم
10:14خب ادا به من احتیاجی هست؟
10:16نه خودم حلش میکنم اینجوری بهتره
10:19در واقع اگه چیزی بشه ما اینجا این دیگه
10:22باشه
10:23نگرا نباشه میبوسم اتون من رفتم
10:26الو
10:32یه چیزی ازت میخوام زود میری خونه سرکام
10:34به هیچ کسی هم چیزی نمیگی نذار کسی هم ببینتت
10:37کارهی که من میگم او انجام میدی باشه
10:40نه نه تارهم گذارشات رو میبینم
10:42فکر نمی کنم شماره ها درست باشن
10:44بله نه ارقام مشکل دارن اه بله
10:49باشه
10:51پس من یه کم دیگه منتظر خبرتونم ممنونم
10:54بفرماید بفرماید لطفاید
10:57خوب بردن
11:03چیزه آقا سرکان
11:06میدونم الان دارید از دوره سختی رد میشید
11:10از دست دادن حافظه و اینجور حرفا
11:12ولی فکر میکنم دیگه وقتش رسیده که در مورد این با شما صابت کنم
11:17خب قبل از این که این اتفاق برای شما بیفته
11:21به هم قولیه ترفی اداده بودیم
11:24بله آخرین بار مدیر کارهای اداری رو به من پیشنهاد داده بودی
11:30مدیر کارهای اداری
11:32بله
11:33من این کارو کرده؟
11:33در مورد حوال حفظه
11:35بله مدیر کارهای اداری هم که گفتین یه سد هزارتایی میشه دیگه
11:39البته این حرفا وسه ما خیلی کمه
11:41هفتادم میگیرم ولی هرچه زودتر در مورد شرف بزنیم بهتره چون من یه عالم کار دارم
11:47برو بیرون
11:49قبل این که برم یه همچین اتفاقی هم افتاد
11:52شما از من سد هزار لیر قرض گرفتید
11:57من از تو قرض گرفتم
12:00سد هزار لیر
12:01برای چی؟
12:02نقد نداشتین
12:04منم گفتم شاید انام بدید
12:06برای همین سد هزار لیر دادم
12:08برو بیرون اردم
12:10برو
12:11آه من سد هزار گفتم آه این زبون منو خرزنبور نیش بزنه
12:16سد هزار نه بابا هزار لیر
12:19برو بیرون
12:19برو برو
12:20برو بیرون
12:21دیویستا پنجا
12:22پس مدیر امور اداریتون میره بیرون
12:28برو اردم برو
12:29بله
12:30آه این یادم رفته بوده
12:34آه اونه اردم نبود اینچه چی کار میکرد؟
12:40خیلی سوال خوبیه اینجا چی کار میکرد؟
12:42فکرتو درگیر نکن بیخیاله داشت
12:45بداخل یک چوری میسیم دیگه
12:46همه چیز یادم رفته کاش اونم یادم رفته بود
12:49بگذاریم
12:50تحویل دادید به هم خبر دادید
12:53باشه سلین خانوم
12:54ادا
12:56انگشتره تو پس دادی
13:00معلومه که پس میدم سلین
13:03به اندازه کافی قرور دارم
13:05پس حتما متوجه شدی چقدر جدی هستیم
13:09من که میگم خیلی واسه ازواج اجاله نکن
13:12تا جایی که فهمیدم خیلی سخته تواقیتو بپذیریم
13:17نه انگشتری در کاره
13:18منه عروسی ای سلین
13:19اونم به زودی اتفاق میفته ادا جون
13:24تو اصلا به صدای قلبت گوش میدی؟
13:31اصلا با خودت نمیگی وقتی سرکان ادا رو بیاد بیاره
13:34این قلب منه که دوباره میشکنه
13:36یعنی اصلا در این مورد نگران نیستی؟
13:39ادا
13:41من دیدم که سرکان از اماق قلب و فکرش بقت به من توجه داره
13:46درسته که وقتی تو وارد زندگیمون شدی منو
13:49سرکان دیگه با هم رابطه این نداشتیم اما
13:52حتما الان میبینی که چقدر با من خوشحاله و آرامش داره
13:57از عروسی خودم میدونم
13:59تو هم حتما از عروسی خودت میدونی
14:01زندگی تو یه روزه فضمشه
14:04به هر حال تو خیلی واسه اززباج کردن اجاله نکن
14:08ادا گفت میتونه فرموشش کنه
14:16ولی با یه انگوش در پست دادن که عشق به اون بزرگی فرموش نمیشه
14:19اما دنیز میگه فرموش میکنه
14:22آخه دنیز از کجا میخواد بدونه
14:24الکی یه حرفی میزنه اون که شاهده این عشق نبوده
14:27خب تو زندگی هر کسی حتما یکی هست که نمیتونه فرموشش کنه
14:31برای ادام اون شخص سرکان بگه اینطوری بگیم آره
14:36کیه؟
14:38نکنه تو هم یکیو داری که هنوز نتونه سیفه رو موشش کنی
14:42مثلا یکی که اسمش دنیز باشه و موهاشم خوشگل باشه
14:45چرا چند میگی ملو تو حسابی داری شروعشو در میاری
14:48مگه چیه؟ مگه تو از قدیمه عشقه دنیز نبودی؟
14:52چه میدونم مگه براش نامه های عشقانه نمی نوشتی؟
14:56یو یوشکی تو کیفش نمی دادی؟
14:57میداختم تو کیفش اما این کارا رو قدیمه انجام میدادم
15:00خودت با سپون خودت گفتی دیگه گذشته ها تو گذشته میمونه ملو
15:03تو چرا همش سعی داری از پرچیزی یه دوستانی درسته این؟
15:05خب باشه بابا به تو هم نمیشه این روزا چیزی گفت
15:08آماده که حمله کنی به آدم
15:10سلام دخترا
15:12چه خبر؟ خوبی؟
15:14خوبیم
15:15دارین چی کار میکنین؟
15:16داشتم از دفتر گذشته ها میگفتیم
15:18دفتر گذشته ها چیه؟
15:21آره تامتوت
15:22قدیمه یه دفترهی بود که تقریبا چار پنج قسمت داشت
15:27فهمیدم
15:27تو چطوری جران جون؟
15:30من خوبم فرید جون تو چطوری؟
15:33تازه دیشب نشد با هم حرف بزنیم
15:34چه حرفی بزنیم؟
15:36سرکان جلیه همه به سلین پیشنهاد ازدواج داد
15:40منم میخواستم که
15:41جران ما با این گیری سپیچه تو به سلین چی کار کنیم آخه؟
15:44این رفتاره دیگه یعنی چی آخه؟
15:46چی چیه فرید؟
15:47چی چیه؟
15:48دیروز وقتی داشت اون ماجر رو روخ میداد
15:50دیدم چطوری به سلین نگاه میکردی؟
15:52دیدم به همیه اتفاقات چطوری نگاه میکردی؟
15:54تحجاب کردم منم مثل همه تحجاب کردم
15:56انگین تحجاب کرد
15:57اردم تحجاب کرد
15:58منم تحجاب کردم دیگه
16:00والا از پیل کردانات به سلین خسته شدم دیگه
16:03همش سلین سلین سلین بسه دیگه
16:14من نگاه دلم بچه میخواد طبیعی داداشون که
16:18نصر خودم مسکره از شون خوابش هم دارم میبینم
16:20به ایچ ذریم داداشتو چی کار کردی؟
16:24چی کار کنم؟ ایچی؟
16:26در حال آماده سازی تدارکات عروسی با سلین
16:29احتمالا دوره بره تابسون ازدواج کنیم
16:32اگر اصلا سر من بخوایی داداشت من میگم که خیلی عجاله نکنه
16:36فعل خوب این تصمیم تو سباک سنگین کن بعد ابدام کن
16:39من یه تصمیمی گرفتم
16:41وقتی قاطعان تصمیمی نمیگیرم
16:43همه دلشون میشکنه و ناراحت میشن
16:45مخصوصا این ادای شما که خیلی دوستش داریم
16:47اینطوری براونم خوبه
16:49یعنی میخوای بگی
16:51ادتا تو رو فراموش بیکن و به زندگی شهتمه میده ها؟
16:53داداشتون این کارا به این آسونگانیست
16:57آره حشقا یک عدیمی فراموش نمیشن
17:00برای همین هم ادا تاخره عمرش تو رو فراموش بیکن
17:02اینطوری میگی پس
17:03برای؟
17:03یعنی در مورد یه چیزم کنچ کافم داداشتون
17:06باقا نه اصلا نگرا نه ادا نیستی سر کن
17:08اینکین من ادا رو یادم نمیاد
17:11تنها کسی که یادم سلینه
17:12زنی که دوستش دارم
17:14و بهش پیشناد ازدواج دادم
17:16تازه من نمیخوام تو همچین موقعیت قرقاتی باشم
17:21نمیخوام نه ادا رو نه سلین رو
17:23نه هیچ کسی دیگه ای رو ناراحت کنن
17:24برای همین همینطوری بهتره
17:26ادام میره یه چند هفته
17:28چه میدونم یه مسافرتی چیز اونم خوب میشه
17:31یعنی خودتو با این باید سازگار میکنیم
17:34آوراسی گفتم سازگار کردنده داشت
17:36یه کار گنچان بدیم
17:37بریم جه هایی که قبلا با هم میگشتیم
17:39البته تو الان ممکنه یادت نگه
17:41دمادهی که انجامش بدیم
17:42میشه
17:43حتی میتونیم
17:45با این خونه یه جدید شروع کنیم
17:47چون که نمیدونم کجاست
17:49اره افرین تو اینم یاده دیمیده
17:51مرکز شهره من لوکیشنش رو برات میفستم
17:54مرد خونه شو یادش رفته
Be the first to comment
Add your comment

Recommended