Skip to playerSkip to main content
  • 1 day ago
عشق مشروط

ادا که تمام امیدهای خود را در زندگی به تحصیل وصل می کند، با سرکان بولات روبرو می شود که بورس تحصیلی او را برای تحصیل در خارج از کشور قطع می کند و باعث می شود او از دبیرستان فارغ التحصیل شود. اگر سرکان بولات دو ماه وانمود به نامزدی با او کند، پیشنهاد می کند که بورسیه اش را به ادا برگرداند. اگر چه ادا ابتدا پیشنهاد مرد مورد نفرتش را رد می کند، اما با تغییر شرایط مجبور می شود بپذیرد. سرکان و ادا در حالی که تظاهر به نامزدی می کنند، شروع به یک رابطه پرشور و چالش برانگیز می کنند که باعث می شود تمام آنچه را که درست می دانند فراموش کنند. چون عشق سخته و به همین دلیل شگفت انگیز است.

بازیگران: کرم بورسین، هانده ارچل، نسلیهان یلدان، اوریم دوعان، آنیل ایلتر، الچین آفاجان، باشاک گومولجینلی‌اوعلو، علی جان آیتکین، سارپ بوزکورت، سینان آل‌بایراک، سینان حلواجی، سینا اوزر، دوعا اوزوم، عایشه آکین، احمد افه متک‌اوعلو و مایا باشول.
Transcript
00:00ترجمة نانسي قنقر
07:37شكرا
10:07شكرا
10:37شكرا
13:37يحدث9
14:07وقتی زمان میگذره، زمان میگذره پرنس، پرنس ترسو، ترسیده که یه زمانی عشق پرنسس نسبت بهش تموم بشه
14:18باشه به خاطر همین به گردش دور دنیا ادامه میده
14:22به فضام رفته؟
14:24آره به فضام رفته آره ولی نتونسته پرنسس رو فراموش کنه
14:29یعنی همیشه به فکر پرنسس بوده به همین خاطر برگشته
14:33ولی وقتی با پرنسس روبرو شده بوده، پرنسس خیلی ازش عصبانی بوده
14:39باشغر میکنه
14:41پرنس فکر کرده فکر کرده فکر کرده که چی کار میتونه بکنه
14:46چطوری میتونه دل پرنسس رو به دست بیاره و بعدش
14:49یه فکر خیلی خوبی به ذهنش میاد
14:53اونم این بوده که گفته که اگر من شروع به کار کردم با پرنسس بکنم
14:57اون موقع پرنسس منو دوست داره
15:00به درد نخونه
15:01چرا؟
15:02پرنسس باید یه کار دیگه میکرد
15:07اینطوری میگی
15:09باشه باشه آکه فکر میکنم
15:12باشه
15:13میشه سپه زود بیدارم کنی؟
15:19آره میشه با کمال میک
15:22بشنگ میشه
15:23پس چی کار میکنیم؟
15:25دهنتو مسواک میزنی
15:26لباسهای خوابتو میپوشی
15:27منم تو رو میخوابونم
15:28نیمیشه
15:29امروز روز بوبایه
15:32بوبا؟
15:34من اطراف بوبایی نمیبینم
15:38ذاتا خیلی زود نیست؟
15:40گفتم که زود میخوابم
15:42اون همیشه میاد
15:43همیشه میاد
15:45همیشه میاد
15:45هم
15:46فهمیدم
15:48چطور بود؟
15:57بد نبود
15:58ولی
15:59بوبا رو
16:01میخواد
16:02نمیدونم چی کار کنم
16:03کاری نمی کنیم
16:05یعنی چی کاری نمی کنم؟
16:07خیلی چی کار میخوایی بکنیم
16:08بوبا اومد
16:12ها
16:13چه خوب
16:14خوش اومدیم
16:21ممنونم
16:21سرکان
16:25براک
16:26اومده بودم پیش کیراز
16:30ولی اگه زمان مناسبی نیست
16:31میتونم بردم
16:32با اتفاقاً کیرازم اونتظر تو بود گفت و تو نیایی نمیخواه
16:35باشه
16:36باشه
16:37باشه
16:38باشه
16:38باشه
16:39خوب
16:47از نظر من
16:49دیگه به بوبا نیازی نیست
16:53چون که بابا
16:55بابا
16:56بابای کیراز
16:58اومده
16:59و دیگه نیازی به بوبا نداریم
17:00این که اون
17:02بوبای کیرازه
17:03و تو هم
17:04بابای کیرازی
17:06ایچ رفتی به هم نداری
17:07تو زندگی من دخالت نکنم
17:09دخالت؟
17:10دخالت نکنم
17:11نگره نباش
17:13تو خیلی واضح منظورتو رسوندی
17:16که منو تو زندگیت نمیخوایی
17:18ولی خب میدونی؟
17:18اگه از من میپرسی من دیوونوار دوستت دارم
17:22ولی قرار هم نیست کاری کنم که شما نخواه
17:24حالیه
17:24سعی نکن منو با قضای شیک و سیبزمینی رو اینو گول بسنی
17:28حتی که سیبزمینی رو خوام خوامم بخوری بر نمیدرم شد
17:32من مشکلی ندارم
17:35ولی میدونی من چی میخواه؟
17:37میخواهم حالا که یه شانسی دارم
17:39دخترم دوستم داشته باشه
17:41همین
17:42معلومه که باید اینطوری باشه
17:48پس پس من شب رو رو کانپه میخواه
17:52به چه مناصبتی برو خونه؟
17:54برگردم استانبول
17:55آره برو استانبول
17:56دیوونه شدی؟
17:57به من چه؟
17:58یعنی دخترمون قدر به من کشیده که به احتمال زیاد 99 درصد به من رفته
18:02برای همینم صبح ساعت پنج بیدار میشه
18:04چی کار کنم؟ ساعت سه نسو شب بیام؟
18:05بیام همون سریا به من چه؟
18:07اصلا برو هوتل بموند
18:09نگران نباش دنیز خانم بهترین اتاقای هوتل رو برای جورو کنم
18:12اداعا نمیتونی با من این کار با کنیم
18:14هممون میدونیم دنیز خانم هدفش چیه
18:16خداحافظ در کنم
18:19خیلی خوب
18:21خیلی خوبه در
18:22خیلی خوبه در کنم
18:52بوبا بوبا نمیدونم از این ها اینکیه
18:54این مزخرفه هست
18:55میاد میره
18:56خب چی کار کرده
18:57چی کار کرده؟
18:58چی کار کرده؟
18:59چی کار کرده؟
19:00چی میدونم یه سری عادت ها داره با دخترم آره
19:02یعنی دختر منو؟
19:03اون بوبا دوبا؟
19:05هر شب اون میخواه بوده
19:07کسافت
19:09آره
19:10خیلی خواب بیریم برای خدماتش را با امروز تشکر میکنیم
19:12میکنیم و بعدش نیفرستیمش بره دنبال نخواه
19:14چه ولی خب من خیلی مطمئن نیستم
19:16آما دیگه پدر خوب شدن را ندارم
19:18چون که من په پدرم ندارم
19:20خب از این نصر خیلی خوششنسی چونه؟
19:22رفیکت متخصص پدر یا هر چیزی که میدونم و بهت میگم دادش
19:25اگه آماده ای شروع بکنیم
19:27ببینده داشت پدر بودن یه چیز قریزیه
19:29ماشه؟
19:30این لحظه ای که بقالش میکنی احساس پدر شدن و حس میکنیم
19:33ولی خب محصولیت بسرگی در انتظاریته
19:36این که بچهات خوب خبیده یا آب دمادش میاد
19:39یا که قطاشو خورده یا شماکه بره دنس چی باید همراهشم بریم
19:42آم
19:43آم
19:44تخزیه
19:45تخزیه یکی از مهمترین مسائل
19:47یکی سبزیجاد نمیخوره
19:49یکی هم عاشق سبزیجاده
19:50مثلا جن مثل باباش عاشق گوشته
19:53مثلا کنار گوشت سبزیجاده مثل کدو و کنگرفرنگی و کلمبروکلی رو تف میدم و میذارم تو بوشگاه بشو با اشتاگ سیادی هم میخوره
19:59اینگه این مشکل منی نیست
20:01شیرینی
20:02بچه ها عاشق شیرینی هستنده داشت ولی خب نباید چیز دایی که شکر توشه رو بهشون بده
20:06میتونی سریع پرویه خورما براشون درست کنی و بدی بخوری
20:12تو اصلا منو نمیفهمی
20:13منجرامو نفهمیدی ولی خب مشکل از تو نیست من اشتباه کردم که اومدم پیش تو
20:18آه گرفتم اعتمانم پوریه خورما برات سخت بودن
20:20داداش
20:21یه چیز دیگه بتمیکرم
20:22تو تو رسمند دیوونه شدی
20:23آه ببین داداش میتونم ترسل تیگه یه شیرنی گلبه عالی بتمیکرم
20:27آه داداش فلم کن تارو خدا چی داری میگی؟
20:29داداش این شیرنی خیلی مفیده
20:31سرکا
20:32من اشتباه کردم اصلا نواد میموادم پیش تو
20:35ولی خب این چیز را برای یه تقسیگی بچه مهمه
20:43میگم نیازی نبود تو اینجا بیایی
20:46چرا؟ جنتلمن بودن به هم نمیاد
20:49نه من سورم این نبود نگران نباش همه کارو تو باوردارم
20:53هر کاری میتونی انجام بده
20:55من همه کارام سپرایزه من دیگه رفتم
20:57چیزه؟
20:58خوشهر شدم که با هم قدم زدیم
21:01چرا؟
21:02نمیتونم
21:03من در اصل آدمی نیستم که زیاد حرف بزنم
21:06برای وقتی با تو حرف میزنم خیلی حالم خوب میشه
21:09حتی میخوام خاطرات ابتدایی مو برد تعریف کنم
21:12پس فردا یه عالم از خاطرات ابتداییت بگو باشه
21:15فردا مگه چرا خبری؟
21:17بریم شام
21:18میشه؟
21:19میشه
21:21باشه میبینم ایت
21:23میبینم ایت
21:28میبینم ایت
21:29میبینم ایت
21:34آه بابر کردنی نیست
21:41آه سرکان جون
21:43منم دنبال تو بودم عزیز دلم با که ای راز بودی دیگه مگه نه
21:48میونتون چطوره؟
21:49خوبه، فکر کنم، آره خوبه
21:52آفرین، تو دیگه به دختر ادرسی داگی میکنیم
21:55ولی الان باید یه قدمه دیگه برداریم
21:57چه قدمه؟
21:58درخواست سرپرستی
22:01داری در مورد این که کیراز رو از اتا بگیرم حرف داشته؟
22:04نه، یعنی باید قاضی تصمیم بگیره ولی میتونید سرپرستی مشترک بگیرید
22:08ها، مامان من و عمران همچین کاری بایدانه میکنم
22:10باشه، باشه، سرپرستی رو بلکن، ولی حد اقل باید اسم کیراز بره تو شناستامن
22:16ها، هر کاری بخواییم در مورد کیراز بکنیم، اول باید باید دار در مورد شرف بزن
22:19من تو جشن بایدان حرف زدم، گوفن که سرکان اوکی داده من مشکلی ندارم
22:25بیا ببینم، اینو امزا کنی کافیه
22:29مطمئنی، مگه نه؟
22:31ولی سرکان باید انتظارهای کیراز رو پراورده کنیم دیگه
22:34آره، خواب، انتظارهای کیراز
22:40چیه چیشن؟
22:41تو، تو، تو، تو و تو بازی وقتها ببین، ببین وقتی سیفی پیشت نیست، یا آدم دیگه ای میشیم آمن
22:49چیشن؟
22:50تو؟
22:51خیلی باهوش
22:52چیشن؟، امزا، امزا، سرکان، امزا کن اینجا رو
22:59درست شد؟
23:01شد، عالی شد
23:02موسيقى
23:32به نظرتون آیدن همینطوری میشینه و دست رو دست میذاره؟
23:35دست رو دست نذاشته که فکر کرده و
23:38تصمیم گرفته تو شنسنامه کیراس اسم پدر سرکان باشه
23:43منم گفتم اگه سرکان به خود میشه
23:46چی میگی؟
23:48من دارم بهتون میگم دست رو دست نمیذاره
23:50امه بزرگش نکن
23:54من؟ من بزرگش میکنم؟
23:56ببین الان مثل اسمم میدونم که با سیفی نشستن و دارن فکر میکنن
24:01مطمئن نم
24:02شما ها چی کار میکنی؟
24:09وای خدا اینو چقدر نازو باهو شن
24:12به درخت رو نگاه میکنیم
24:15پرشد خیلی قشنگه
24:16خیلی خوبه
24:17من متوجه نمیشم
24:18من نمیفهمم چرا برای یه امزا اینقدر ما خوشحالیم
24:22چونکه این امزا راه گرفتن سرپرستی رو شروع میده
24:27چطور ممکنه مگه آقا سرکان برای پدر بودنش این کاغذارو امزا نکرده؟
24:31اون اینطوری فکر میکنه ببین
24:32آیدان خانم چی کار کردین؟
24:36آقا سرکان به فهمه با اون بازواش من رو تیکه تیکه میکنه
24:39من رو قاطی نکنی من چیزی نمیدونم
24:41یعنی اگه به سرکان باشه تا وقتی که کیراز فارغ و تحصیل بشه منتظر میمونیم
24:46داره این در مورد چی حرف میزنی؟
24:49ای کمال خیلی مهمه باشه دیگه همه چیز آماده است میتونیم پرونده رو تشکیل بدیم
24:55پس سرکان درگیر شدن بایدارو به جون خریده درست میگه؟
24:59آه آه ولی چی کار کنه بچم؟
25:01برای رسیدن به بچش همه چیو به جون خریده همه چیو
25:05آه
25:07شما فاقا پاهوشین
25:09من پالا توضیح بده دیگه رفت
25:12خدا دیگه رازی نمونده تو هم راحت شدیم
25:15آره راحت شدم ولی
25:16ولی خوشل نیستی
25:20چون که
25:23ملو نمیدونم باید چی کار کنم
25:26نمیدونم سرکانو باید کجای زندگیم بذارم
25:28همه چیز اینقدر نمشخص و خاکستریه که
25:32خاکستری؟
25:33خاکستری
25:34چرا قرمز نباشه؟
25:36چرا قرمز باشه؟
25:38چون وقتی به شما نگاه میکنم تنها رنگی که میبینم قرمزه
25:41ای کش منم داشتم
25:46بلند شما ایلو
25:47شما را نگاه میکنم خیلی دلم میخواد
25:58موسیقی
37:49ترجمة نانسي قنقر
38:19ترجمة نانسي قنقر
38:49ترجمة نانسي قنقر
39:19ترجمة نانسي قنقر
39:49ترجمة نانسي قنقر
40:19ترجمة نانسي قنقر
40:49ترجمة نانسي قنقر
41:19ترجمة نانسي قنقر
41:49ترجمة نانسي قنقر
42:19ترجمة نانسي قنقر
42:49ترجمة نانسي قنقر
43:19ترجمة نانسي قنقر
43:49ترجمة نانسي قنقر
44:19ترجمة نانسي قنقر
Be the first to comment
Add your comment

Recommended