- 2 hours ago
Category
🦄
CreativityTranscript
00:00:00PYM JBZ
00:00:30یه وقتایی وسط دیدن یه تاعتر یا یه فیل یا لابلای خوندن یه کتاب بی هوا میریم توی جلد یک شخصیت همراهش میشیم
00:01:00دلمون نمیخواد اون شخصیت عذیت بشه اگه اشتباهی میکنه نمیخواییم کسی بفهمه و اونقد باهاش همدل میشیم که صدای قلبشو توی سینمون میشنبیم
00:01:14اون شخصیت دیگه برامون یکی دیگه نیست قریبه نیست اینجوری برای چند لحظه توی ذهن یه آدم دیگه زندگی میکنیم
00:01:29و شاید همین تجربه های کچیک همین لحظه ها ما را از خیلی از جنگ ها و دعوا ها نجات داده باشند
00:01:38بی این که خودمون حتی خبر داشته باشیم
00:01:43گذشته یا آینده
00:01:52اکنون
00:01:54سلام سلام سلام
00:01:56PYM JBZ
00:02:16PYM JBZ
00:02:18PYM JBZ
00:02:20PYM JBZ
00:02:22این شعری که پدر من سروده و در مجموعه از اشعارش
00:02:51به چاپ رسیده اسمش فرداست و فردا خب یعنی به باید دیگه نهادمایه این شعر زمانه
00:03:03و چون برنامه شما اکنونه من فکر کردم شاید یک مناسبتی بین اکنون و فردا باشه
00:03:10گفتم شاید بد نباشه باید دیگه شما
00:03:14بله بله
00:03:15فقط در مصره اولش یک کلمه هست به نام برخی که الان دیگه زیاد رایج نیست
00:03:21ولی در زمان او رایج بوده چون این شعر حدودا شاید مثلا 60-70 سال پیش سروده شده
00:03:27برخی به معنی ما در زمان فرسی به معنی بعضی به کار میبریم
00:03:31ولی در اصل یک معنی دیگه هم داشته
00:03:33به معنی قربانی شدن داشته
00:03:35فدا کردن
00:03:36میگفتم برخی تو شدم
00:03:38یعنی فدای تو شدم
00:03:39و این لغت ها الان دیگه در این معنی ها کمتر به کار میبرد
00:03:43با این توضیح من این شعر رو میخونم
00:03:46عمر من شد برخی فردای من
00:03:50یعنی عمر من قربانی فردایم شد
00:03:53شد زیان سود من از سودای من
00:03:57سالها رفت و نشد فردا پدید
00:04:01آه از این فردای ناپیدای من
00:04:04کام دل فردا به من بخشد جهان
00:04:07گویه فردا بود دنیای من
00:04:10آرزو فردا براید بیگمان
00:04:13آه از این اندیشه بی جای من
00:04:16چیست این فردا
00:04:17که در رویای آن شد طبه
00:04:20امروز بی همتای من
00:04:22با زبان اغربک میگفت
00:04:25عمر میروم
00:04:27بشن و صدای پای من
00:04:28در کمین من
00:04:30زمان تند رو
00:04:32آجز از تدبیر کارش
00:04:34رای من
00:04:35بی خبر
00:04:37از سرنوشت خیشتن
00:04:40زندگی شد
00:04:41خواب بحشتزای من
00:04:43ناگهان
00:04:44ناگهان آید به پایان
00:04:47دور عمر
00:04:48وای من
00:04:49ای وای من
00:04:50ای وای من
00:04:51بسیار عالی
00:04:51میشه این کتاب رو ببینم
00:04:54خیلی ممنونم
00:04:55مجموعه از اشعار
00:04:58استاد زندیاد
00:05:00دکتر احمد نازرزاده
00:05:02کرمانی
00:05:03قزلیات
00:05:04قصایت
00:05:05قطعات
00:05:05مصنوی ها
00:05:07به کوشش
00:05:08دکتر فرهاد
00:05:09نازرزاده
00:05:11کرمانی
00:05:11عزیز
00:05:12که
00:05:12الان خدمتشون
00:05:14هستیم
00:05:14جناب نازرزاده
00:05:17یک کمی از
00:05:18خانوادتون
00:05:20از پدر و مادر
00:05:21برامون بگیر
00:05:22از این که پدر
00:05:23دکتر احمد نازرزاده
00:05:26چجور آدمی بودن
00:05:27چه تأثیری
00:05:28بر شما داشتن
00:05:30و مادر
00:05:31که بودند و چه تأثیری بر شما داشتن
00:05:34برای
00:05:36پدر من
00:05:37کرمانی بود
00:05:38کرمانی خیلی اصیل
00:05:40و حضرت این که میگم اصیل
00:05:41چون خیلی علاقمند
00:05:43بود به کرمان و
00:05:44استان کرمان
00:05:46فرهنگ کرمان
00:05:47یکی از علاقمندان به کرمان
00:05:50هم الان روبروتون نشسته
00:05:52شما؟
00:05:53خیلی بله
00:05:54من هم
00:05:54شش سال کرمان بودم
00:05:57دوره چار ساله لیسانس
00:05:58و چون
00:05:59تمبل بودم
00:06:00شش ساله
00:06:01در واقع
00:06:02گذروندن و شش سال
00:06:04از سالهای خوبه
00:06:05عمرم و که خیلی خیلی خاطرات
00:06:08دوست داشتنی دارم
00:06:11کرمان بودم
00:06:12در دل آلم بودم دیگه
00:06:14بله
00:06:15می خود کرمانی ها
00:06:17بله
00:06:17در مورد خودشون گفتن
00:06:18کرمان دل آلم است
00:06:20و با اهل دلی
00:06:21بله
00:06:21بله
00:06:22عرضم به حضور شما
00:06:23اما مادرم کرمانی نیست
00:06:25مادرم تهرانیه
00:06:26از
00:06:27تبار خانوم دورت المعالی و
00:06:32یک حالته به اسطلا نیمه اشرافی داره
00:06:36از مثلا سپه ساله را غزوینی
00:06:39مادرم از اولین زنان دانشان مخته دانشگاهی بود
00:06:43و به قول اون زمان خانوم لیسانسیه بود
00:06:49یعنی خیلی
00:06:51این لغت خیلی
00:06:52مثلا برایش برازن بود
00:06:54یعنی برای اون زن های اون دوره
00:06:55که دلتشون خیلی کم بود
00:06:56این یه دفعه مثلا رفت بود دانشگاه
00:06:59و لیسانسیه شده بود
00:07:00خب اخیه سال ۱۲۲۰ باقعا لیسانس
00:07:03برای یه زن
00:07:05بله بله
00:07:06پس در یه خانواده کاملا
00:07:09اهل عدب
00:07:11بله
00:07:12با کتاب و فرهنگ و اینها شما بزرگ شدی
00:07:16بعد من پدرم استاد دانشگاه تهران بود
00:07:20و در دانشگاه الهیت و در دانشگاه عدبیات
00:07:24تدریس عدبیات فارسی میکرد
00:07:27و چهره مشهوری هم بود
00:07:29چون برنامه تلویزیونی هم داشتگاهی باش مصاحبه میکردن
00:07:33و عدبیات رو خیلی حافظه خوبی دار شعرهای خوب میخوند
00:07:39و برنامه همین حافظه باعث دود که خیلی باسواد به نظر بیاد
00:07:43باسواد بودن دیگه
00:07:46آدمان که باحافظن خیلی باسواد به نظر بیاد
00:07:49ممکنم نباشن ولی چون میتونن یه چیزی رو در لحظه بیان بکنن
00:07:54به نظر باسواد نه
00:07:56و هرحال مادرم هم که خب زبان فرانسه خونده بود
00:08:00و علوم تربیتی و یه مدتی هم رفته بود فرانسه برای اعدامه تحصیل
00:08:04که ظاهرا دیگه ازدواج کرده بود و تحصیلاتش ناتمام میمونه
00:08:09و از تحجب هم از اینه که مادر من با وجودی که خب زبان فرانسه خونده بود
00:08:16ولی همیشه تو خونه با پدرم راجب پوشکین که روسیه صحبت میکن
00:08:22حجب صحبت پوشکین صحبت متدابل خونه بوده
00:08:26و پوشکین روسیه ولی مادرم یک ترجمه خوبی از کارهاش داشت
00:08:32و یک نمایشنامی پوشکین داره درباره یکی از امپراطورهای روسیه گفته
00:08:37که پوشکین میدونه خیلی زود در یک دویل کشته میشه و میتونست کشته نشه
00:08:42از اون مرگ های مفاجاته مرگ مفت میتونست کشته نشه
00:08:46و روسیه رو واقعا ازادار کرد چون بزرگترین چهره عدبی بود
00:08:50تو تکنید هنوز تو سی و چند سالگی قبل از چهلی سالگی مثل یا دیداری دویل کشته میشه
00:08:57اصلا این دویل چه چیز عجیبی بوده
00:08:59بله بله
00:09:00مثل دن جلو همدیگه
00:09:02مسئله شرافت بود
00:09:04لورمانتوف هم تو دویل کشته شده
00:09:06اورالیس گالوای ریازیدان هم در 18-19 سالگی باز تو دویل کشته میشه
00:09:12یعنی خیلی ها واقعا از بزرگان
00:09:15کیرستیفر ماللو
00:09:16بله بله
00:09:17دویم انگلیس میتونست بشه
00:09:19غالبا همین طرف دویل این چند هایی که من میشناسم نظامی ها بودن
00:09:25و از سر یک زن هم معمولا دعواشون شده
00:09:28یعنی جلوی مثلا آنر شرافتشون رو به اسطلا
00:09:33جنگ شرافت بوده
00:09:35بهتر بود که کشته بشی تا فرار کنی از دویل
00:09:38میدونی همچین فکری تو کله شون بوده
00:09:40بله بله
00:09:41و هرحال این پوشکین یه نماشنامه همجور که ارز کردم داره
00:09:45یک نماشنامه هم بیشتر یک نماشنامه تاریخی
00:09:47به اسطلاح خودمون به جنگ شکسپیر رفته
00:09:50خیلی تد تأثیر شکسپیره
00:09:52و هیچ این نماشنامه هست
00:09:54از نماشنامه های تاریخی شکسپیر
00:09:56کم نمیزنه
00:09:58واقعا خیلی خوب دوشته
00:10:00یعنی اگر این آدم زنده بود
00:10:02مثلا میرسید
00:10:04به سن بالاتر
00:10:06حتما عدبیات نمایشی روسیه رو خیلی بالا میبرد
00:10:10که برده واقعا
00:10:12خب بالاتر چون با یه نماشنامه
00:10:14دوتا نماشنامه بگوه
00:10:16و اشعار و ککامه ها و بله
00:10:18چون مثل خود شکسپیر هم شاعر قناعی بود
00:10:21توصیفی شاعر قناعی توصیفی بود
00:10:23و هم شاعر نمایشی بود
00:10:25یعنی نماشنامه
00:10:27حالا من برمیگردم مادرم چند سفر از این نماشنامه رو ترجمه کرده
00:10:30بله
00:10:31برای من خوند
00:10:32چند سالتون بود؟
00:10:33من اون موقع بسران سالهای اول دبیر اسلام بودم
00:10:36خیلی سه هشت و نه
00:10:37بسران فرض کنین
00:10:39خونزه شونزه است
00:10:40خیلی خود کمترم شاید بود
00:10:44من اینو گوش کردم خب خیلی خوشم نه اینمه
00:10:46چون نمیفهمیدم چیشی
00:10:48به مادرم گفتم نه این
00:10:50خیلی سخته پیچیده است
00:10:52و مادرم اینو نمیدم کنار گذاشت
00:10:54برحال
00:10:55برحال من چند وقت پیش اینو نمایش یاد داشتهش رو دیدم
00:10:58نمایش نمایش نمایش دست گرفتم
00:10:59که خودم ترجمه کردم
00:11:01برای که من بادرم دل سرد کردم
00:11:03از ترجمه این نمایش نامه
00:11:04چون خوب ترجمه
00:11:05زن من خوب ترجمه است
00:11:06این دفعه هم که نگاه کردم دیدم ترجمهش خوب نیست
00:11:08هنوز هم به رضایتون خوب نیست
00:11:10نه حالا حد حد
00:11:12چون موقع که من نمیشناختم
00:11:13پونزه شونزه ساله بودم
00:11:14حالا که بلاخره
00:11:16سرمه و گرمه زیادی شدیدیم و شنیدیم و برسته
00:11:20و پیرن پاری کردیم
00:11:21الان میبینم که نه حق با من بوده
00:11:24اون ترجمه ترجمه خوبی نبود
00:11:27اصلا برازنده پوشکین نبود
00:11:29عجب
00:11:30خب توی یه همشین محیطی شما در واقع
00:11:34رشد کردین
00:11:35بله
00:11:36چی میخوندین از کیب تیاتر و نمایش علاقه مند شدین
00:11:42با چه کتاب هایی با چه حرف هایی
00:11:47من وقتی تو زندگی خودم نگاه میکنم
00:11:50میبینم من با روایت بزرگ شدم
00:11:52خیلی روایت شنیدم
00:11:54چرا روایت خیلی شنیدم
00:11:56پدر من از نمایندگان مصطفی دوره دکتر مصدق بود
00:12:02که به نفع دکتر مصدق استفاده بود از نمایندگی
00:12:04یعنی نماینده مجلس بود
00:12:06نماینده مجلس شبای ملی بود
00:12:08از بافت و برسیر و سیرجان
00:12:10یه حوضه انتخاباتی
00:12:12ارزم به حضور شما که
00:12:14حالا چرا مصدق اونو میخواست
00:12:16مجلس رو منحل کنه
00:12:18کسانی که نماینده مجلس بودن
00:12:20با ملی کردن نفع مخالف بودن
00:12:22چون خیلیشون عوامل خود انگلیس بودن
00:12:24با این مجلس نمیشد
00:12:26مصدق از طرفدارانش خواست که استفاه بدن
00:12:28که مجلس از اکثریت بیفته و تحتیل بشه
00:12:30و شاید هم یکی از اشتباهاتش بود
00:12:32بیکاری کرد
00:12:34یعنی من در زمان دو سالی که حاکم بود
00:12:36خب بعدا که این حکومت سقود کرد
00:12:38و پدر منم خب بلاخره بیکار شد دیگه
00:12:40چون جز به اون طرفدارهای اون نظام
00:12:42نظام به اسطلاح مصدقی ها بود
00:12:44مصدقی ها بود
00:12:46و دوستانش میامدن خونه و
00:12:48مثل بازنشسته ها چجوری هم
00:12:50میشستن راجع به همین جریان
00:12:52زندگیشون صحبت میکردن
00:12:54منم گوش میکردم
00:12:56من از سند تقریبا
00:12:586-7 سالگی و من
00:13:00با روایت بزرگ شدم
00:13:02همه از میشتدم این داستانه
00:13:04این داستانه اینو
00:13:06بعدم پدرم خب چون استاد دانشگاه
00:13:08بود کتاب های متنوهی داشت
00:13:10یک کتابی داشت تاریخ
00:13:12صفویه دست عباس اقبال آشتیانی
00:13:14که یکی از صفویه شناسان بزرگ
00:13:16ایران شاید هنوز هم نزیرش
00:13:18نباشه
00:13:20این کتابی داشت
00:13:22باز روایتگونه نوشته بود
00:13:24مخصوصا جلد مربوط به
00:13:26شا عباس صفویه
00:13:28که من اینو میخوندم اصلا این شا عباس
00:13:30زندگیش مثل اما اشنامه است
00:13:32کافیه یه آدم
00:13:34تاعتری پیدا بشه
00:13:36این کتاب رو بخونه
00:13:38خیلی کم باید درش دخل و تصرف
00:13:40بکنه مثلا جنوبه مثلا این آدم
00:13:42جگنی هم داشته ولی مثل بیسمارک
00:13:44این آدم منافع ملی تشخیص میداده
00:13:46میدونی پاچهان ایرانی اقلا
00:13:48منافع ملی رو تشخیص نمیدادن
00:13:50فقط منافع شخصیشون رو
00:13:52شا عباس تشخیص میداد
00:13:54مثل امیر کبیر
00:13:56ولی خب بیرحم هم بوده
00:13:58نسبت به این که قضرت ازش بگیرن
00:14:00بچه های چند تا از پسرهای خودشو
00:14:02کشته دیگه ولی اینکه حدث میزده
00:14:04ممکنه اینا
00:14:06قبل از مرگش بخوان حکومت ازش بگیرن
00:14:08خیلی خیلی نسبت به این که پادشاه باشه
00:14:10و
00:14:12تستاس بوده و بیرحم بوده
00:14:14جالبه بدونید که شکسپیر
00:14:16تاریخ تولداش شبیه تاریخ تولداش شعباسه
00:14:18یعنی ماسر این بوده
00:14:20در انگلستان
00:14:22و اینا در یه دور زندگی میکردن
00:14:24امتهای این در ایران
00:14:26و هر دوشون در دوره شعباس
00:14:28بیتونست در ایران یک رونسانس درست کنه
00:14:30خیلی هم پیش رفت تو این کار
00:14:32ولی جانش اینانه بسیار نالایوی
00:14:34و خونخاری داشت
00:14:36که دیگه آخری نیشم همون
00:14:38شاه سلطانوسیم
00:14:40من اینجا یه مکس بکنم
00:14:42چون در ادامه میخواهم حتما سوال بکنم
00:14:44ولی اینجا هم
00:14:46حواس اون باشه که استاد
00:14:48جناب نازرزاده کرمانی
00:14:50عدبیات
00:14:52تطبیقی درست میدن
00:14:54و حتی اینجا هم شما دارین
00:14:56متابقت میدید که
00:14:58در این مقتعی که
00:15:00در ایران شاه عباس بوده
00:15:02در انگلیس
00:15:04که بوده و چجوری بوده
00:15:06و شرایط رو با هم میسنجین
00:15:08خیلی جالب بود
00:15:10پس فرمودین که کتاب
00:15:12تاریخ صفویه
00:15:14عباس عقبال آشتیانی رو برده
00:15:18و بعد اون کتاب
00:15:20فصل مربوط به شاه عباسش
00:15:22من حدس میزنم که مرهوم
00:15:24عقبال آشتیانی خیلی به شاه عباس
00:15:26علاقمند بوده
00:15:28برای اینکه خیلی با جزیات زندگی اینو درها برده
00:15:30دلیش هم برای اون بوده که در زمان شاه عباس
00:15:32منابع هم وجود داشته باشه
00:15:34پادشاهان دیگه صفویه خیلی منبع
00:15:36و معخض از خودشون به جایی نگذاشتن
00:15:38اون آدمی بوده که
00:15:40بالاخره در دربارش چند تا فیلسوف هم
00:15:42رفت آمد میکردن
00:15:44مبرخ رفت آمد میکرد
00:15:46بنابراین شاید شاید
00:15:48من چون مبرخ نیستم نمیدونم
00:15:50شاید معخض های زیادی داشته
00:15:52به همین دلیل عباس
00:15:54اقبالیاشتانی فصل مربوط
00:15:56به شا عباس رو خیلی
00:15:58برجسته کرده
00:16:00و هنوز که هنوز وقتی آدم میره
00:16:02میدان نخش جهان اسفاهان
00:16:04در مقابل
00:16:06عظمت
00:16:08این میدان و بناهایی
00:16:10که در دوره صفویه ساخته شده
00:16:12و توی این میدان هست واقعا
00:16:14بیشتر از متعجب
00:16:18یعنی بر من بوانه یک کسی که خودم
00:16:20اسفاهانی هستم
00:16:22هر بار که میرم
00:16:24از اول لذت میبرم
00:16:26و شگفت زده میشم
00:16:28واقعا جای شگفتی هم داره
00:16:30من اصلا گاه وقتا فکر میکنم اسفاهان رو
00:16:32مرخی ها ساختن
00:16:34چون انقدر این شرع از نظرهای
00:16:36در دیدگاه های مختلف پیش رفته اصلا
00:16:38مخصوصا از نظر معماری
00:16:40انقدر حساب شده است
00:16:42از مسجدهاش
00:16:44از این که از بازار چجوره
00:16:46به مسجد وست شده
00:16:48چند تا کوچه فرعی داده شده
00:16:50من با خودم میگفتم چرا
00:16:52این بازی میکردم چرا
00:16:54این مسجد مستقیما به بازار وصل نیست
00:16:56بعد دیدم این میماری که اینو ساخته
00:16:58انقدر پرند بشه بوده
00:17:00که فکر کرده اون کاسب بازاری
00:17:02از زمانی که پشت دخلش نشسته
00:17:04تا زمانی که به مسجد برسه
00:17:06با یه از چند تا پیچه خم بگذره
00:17:08که فکر کسب و کار
00:17:10از ذهنش بره و فکر خدا به ذهنش بیان
00:17:12عجب
00:17:14فکر میکنم یه همچین فکری تو سده
00:17:16اون میماری که اینو ساخته
00:17:18یه از آندر مالرو هست که
00:17:20خب نویسنده و وزیر فرهنگ فرانسا هم بود در دوره دوگل دیگه
00:17:27که گفته من همه جای دنیا رو گشتم
00:17:29سه تا شهر مورد علاقه
00:17:30حالا نمیگیم این سه تا شهر
00:17:32بلی سه تا شهر مورد علاقه مالرو
00:17:35ونیز فلورانس و اسواحانه
00:17:38بله بله اصلا یه شهر الگوی بگه
00:17:41پارادایم بوده برای شهرسازی
00:17:43خیلی از مستشریقانی که
00:17:46یا مسافران فرهنگی بهشون بگیم بهتره
00:17:50مثل مارکو پولو اینا مسافرهای فرهنگی هستند
00:17:53اینا وقتی آمدن به ایران رو گشتن
00:17:58حالا اونایی که
00:18:00مثلا ایتالیایی ها
00:18:01اینا خیلی تا تحصیل شهر اسواحان قرار گرفتن
00:18:04و اون واقعا عبرشهر بوده
00:18:06به اسواحان رو کتاب جری
00:18:13به هشته سامونی
00:18:19موسیقی
00:18:31به زنده بودش
00:18:36سلام میزه چشم
00:18:39به ما رسامونی
00:18:44من یه چیزی هم راجب اسواحان بگم
00:18:48یه چشمکوری باید به امیر تیمور بدهم
00:18:51امیر تیمور میدونین ما ایران چند بار درش بمبه اتم افتده
00:18:55بدونین که پیش از اینکه اتم بیاد
00:18:58یه بار در زمان اسکندر
00:19:01که ویران میکرد ایران رو
00:19:03مثل که نمیخواست اینجا حکومت کنه
00:19:05یا میترسید که از وقتی که میره
00:19:07یه شهر رو فت میکنه میره
00:19:09ممکنه اگه مردهایی تو اون شهر بمونن
00:19:11برگردن از پشت بهش حمله کنن
00:19:13بنابراین قتل آم میکرد و تخریب میکرد
00:19:15یعنی درست بمبه اتم منداخت
00:19:17یکی دیگه از بمبه هایی که
00:19:19اتم و شیمیایی باهم بود
00:19:21چنگیز خان در ایران انداخت
00:19:23البته خود چنگیز خان
00:19:25چهار سال بعد از اینکه حمله کرد
00:19:27به ایران مرد چون پیر بود
00:19:29به سلطان محمد خارزبشان میگفت پسرم
00:19:33بعد از چهار سال
00:19:35مرد و دوتا سردار
00:19:37درنده خوداش که از خودش
00:19:39بدتر بودن یکی جبه نوبه
00:19:41یعنی بود که صبوت هایی من راجعه مقال خیلی خوندم
00:19:43من که خیلی درم سوخته برای ایران
00:19:45در اون تاریخ
00:19:47اینجا به نویان و صبوت های اینا بودن
00:19:49که ایران رو فت کردن
00:19:51و خیلی وحشی تر از خود چنگیز خان بودن
00:19:55و یه نماشنامه ای من دارم
00:19:57که همین راجع به اینان تقریباً نوشتم
00:20:01چون در جنگی که
00:20:03داماد چنگیز خان با نیشا بور کرد
00:20:05جغتای بود که اسمش بوده
00:20:07جغتای بود
00:20:09که همچه اسمی داشته
00:20:11این کشته شد و
00:20:13مقال ها عادت داشتن که اگر پادشاه شون
00:20:15امیرشون کشته میشد جمعیت یه شهر رو
00:20:17کلن میکشتن و حتی جانورانش هم میکشتن
00:20:19یعنی حتی اگه سوسکم میدیدن
00:20:21یا یه جایی رد میشه میکشتنش
00:20:23میگفتن هیچ زیروحی نباید دیگه
00:20:25تو این شهر باشه
00:20:27یه جور اعتقاد دینیشون بوده
00:20:29یه سنگایی داشتن جدا میشی بهش میگفتن
00:20:31و چون زنهاشون رو برده بودن
00:20:33بیشتر این قتلهاشون رو زنهاشون انجام میدادن
00:20:35بعد به هرحال
00:20:37در این نماشنامه
00:20:39یه جمله ای گفتم
00:20:41که بعدا خیلی از من نقل میشه
00:20:43این جمله اینه
00:20:45نیشابور
00:20:47با نیشابوریان
00:20:49همان خواهد کرد
00:20:51که نیشابوریان
00:20:53با نیشابور کردند
00:20:55یا تاعتری ها
00:20:57همان خواهد کرد
00:20:59با تاعتری خواهد کرد
00:21:01خواستم مسئولیت انسان رو نشون بدم
00:21:03یعنی ما هر کاری با تاعتری بکنیم
00:21:05تاعت همون کار رو با ما میکنم
00:21:07به عنوان هنرمند تاعتری
00:21:09گرچه دیوار افکند سایه دراز
00:21:11بازگردد
00:21:13سوی آن
00:21:15آن سایه باز
00:21:17بله ارزم به حضور شما که
00:21:19باره ثبام هم
00:21:21تیمور لنگ بود
00:21:23که وارد ایران شده
00:21:25اون هم اونجاهایی که
00:21:27سنگیزخان و جبنویان و ثبتها
00:21:29یادشون رفته بود
00:21:31ویران کنن
00:21:33یا اون یکیش اسفاهان بود مثلا
00:21:35یکیش سیرجان بود
00:21:37کرمان و سیرجان
00:21:39اونجا سیرجانش که زیداباد بود
00:21:41و یه قریه ای بود
00:21:43داشت به نام سیرجان
00:21:45بعد سیرجان نابود شد
00:21:47زیداباد
00:21:49باقی موند
00:21:51بعد الان زیداباد یه قریه اسف برای سیرجان
00:21:53برعکس شد
00:21:55ارزم به حضور شما که
00:21:57تیمور اسفاهان
00:21:59مثل تهران دیگه که
00:22:01یه قریه ای بود
00:22:03نزدیک ری
00:22:05و الان ری
00:22:07ببخشید میفرمود
00:22:09ری یه موقع عبرشهر بود
00:22:11همین مغل ها این کارش کردن
00:22:13مغل ها تبدیلش کردن یه روستا
00:22:15و خیلی هم جالبه
00:22:17همین جبنویان و ثبت های
00:22:19اینا در جستجوی پسر
00:22:21محمد خوارسشا
00:22:23به نام جلال الدین خوارسشا
00:22:25من کبرنی بشمد
00:22:27بودن یه دفعه خود
00:22:29احالی ری که بهشون میدفتن رازی ها
00:22:31با رزه
00:22:33رازی ها میرن سراغ لشکر مغل
00:22:35چون اونجا شیعه ها و سنی ها
00:22:37خیلی با هم اختلاف داشتن
00:22:39و بهشون
00:22:41حالا معلوم ایست که سنی ها بودن که میرن
00:22:43شیعه ها میرن و به اینها میگن
00:22:45که بیا ما کمکتون میکنیم
00:22:47شهر ری رو فت کن
00:22:49به شرطی که اون طرف مقابل
00:22:51ما رو نابود کنیم
00:22:53میگم هر ورق تاریخ ایران
00:22:55یکی نمایش نام هست
00:22:57بعد اینا
00:22:59اول میدونستن هیچ دستوری برای گرفتن ری
00:23:01ندارن چون میترس دیدن
00:23:03جلدین خوارسشا که در حدود غرب ایران
00:23:05بوده اینهایی لشکر جمع کنه
00:23:07ولی ببینن
00:23:09نه یه چیز ماایده آسمانیه
00:23:11خلاسته میان
00:23:13و ری رو فت میکنن
00:23:15بعد به اون طرفی که
00:23:17دعوتشون کرده بود
00:23:19میگن شما مگه چهارسد پونست سال با هم نبودین
00:23:21چجوری بود که ما خارجی
00:23:23مغل ملحد فلان
00:23:25اینا رو با ما ساختین
00:23:27واسه اون طرف از کجا که شما
00:23:29با ما بسازین
00:23:31حرفشون هم درست بود
00:23:33بعد شهر ری رو تبدیل میکنن به یک روستا
00:23:35شهری که درش محمد زکره رازی بود
00:23:39اسواحانه داشتم میگفتم شهر شما رو
00:23:41امیر تیمور دوست داشت که
00:23:43از اسواحان چیزی باقی نمونه
00:23:45برای همین میدونین که چند تا برج
00:23:47از سر اسواحانی ها ساخت
00:23:49چون اسواحانی ها مقابلت کردن در مقابلش
00:23:51این نمیخواست بگه که
00:23:53جلوی من میشه مقابلت کرد
00:23:55و به کوریه چشمش
00:23:57در زمان شاعباس
00:23:59بزرگترین شهر جهان شد
00:24:01همون جایی که امیر تیمور میخواست
00:24:03اصلا هیچی از این شهر باقی نمونه
00:24:07چون شهر رو یک سره ویران کرد
00:24:09از کله اسواحانی ها
00:24:11مناره و برج ساخت
00:24:13و آتش زد
00:24:15حتی کودکان رو هم کشت
00:24:17و آتش زد شهر رو رفت
00:24:19ولی در زمان شاعباس
00:24:21بزرگترین شهر جهان شاید
00:24:23اسواحان بوده
00:24:24این خاصیت ایرانی هست
00:24:26بله دقیقا
00:24:28به قول مروح یا 40 ستون میسازن
00:24:30یا 20 ستون
00:24:32عدت 20 ستونه
00:24:34دوباره برگردیم یکی از
00:24:36پرانتز هایی که بازموند
00:24:38فرمود این که دوستان
00:24:40پدر میومدن و حرف
00:24:42میزدن و روایت
00:24:44میگفتن و شما
00:24:46لذت میبوردین از این
00:24:48روایت ها و از همونجا به
00:24:50روایت و روایتگری علاقه من شد
00:24:52آدم هایی میدیدم که شاید در تهران
00:24:54نمیتوستم اینا رو ببینم
00:24:56مثلا دوزد میدیدم
00:24:58خدمتگزار میدیدم
00:25:00آدم شریف میدیدم
00:25:02خب پر از روایت بود برای یک بچه
00:25:04حساس
00:25:06خیالواف و بسیار
00:25:08دقیق نسبت سرنوشت انسان
00:25:10و کتاب هم میخونده؟
00:25:12خیلی میخوندم بله
00:25:14من کتاب هایی که میخوندم تاریخ بود
00:25:18یادم این که حیات مردان نامی رو میخوندم
00:25:20حیات مردان نامی پلوتارک
00:25:22پلوتارک بله یاد پلوتارخ
00:25:24هر دوشت درسته
00:25:26و خیلی هم متوجه نمیشدم
00:25:28مرحوم مشایخی ترجمه درخشانی کرده بودم
00:25:30مهندس هم بودم آقای مترجم این کتاب
00:25:32بعدا فهم بیدم که پلوتارخ یک برده بوده
00:25:34یعنی رومی ها وقتی یونان رو میگیرند
00:25:36در زمان لیونیداس
00:25:38یونانی ها رو کوچ میدند
00:25:40آتنی ها رو محسوسند
00:25:42آتنی ها خیلی باسباد بودند
00:25:44میبرند به روم
00:25:46بعد خب میگمتم با اینا چیکار کنیم؟
00:25:48اینا که فیلسوف هم
00:25:50اینا رو میکردند معلم سرخونه
00:25:52یا برده دانا
00:25:54برده فرهیخته
00:25:56شرط بردگی داشتند
00:25:58ولی چون معلم بودند
00:26:00بلاخره با پسر و دختر عربان
00:26:02پسر و دختر عربابشون
00:26:04سرکار داشتند یه زندگی
00:26:06یه خود بهتر داشتند
00:26:08پلوتاخت توی یک خانواده رومی برده بوده
00:26:10و بعد این کتاب اونجا مینویسه
00:26:12و یکی از منابع شکسپیره
00:26:14برای نوشتن نماشنامه های تاریخیش
00:26:16از این کتاب استفاده کرده
00:26:18و این کتاب پدر من داشت
00:26:20و من اینو میخوندم و بعضی رو
00:26:22میفهمیدم بعضی رو نمیفهمیدم
00:26:24سن پاهیم بودم
00:26:26و بعد یک پرتبه کتابی دیدم
00:26:28به نام خیمه شبازی
00:26:30صادق چوبک نوشته بود
00:26:32این کتاب خیلی برا من
00:26:34تکوندهنده بود
00:26:36خیلی هم نمیفهمیدمش
00:26:38صادق چوبک یک ناتورالیست بسیار
00:26:40یک طبیعتگیره ناتورالیست بسیار
00:26:42درخشانه
00:26:44به نظر من در سطح جهانی کارش قابل تره
00:26:46به عنوان یک ناتورالیست
00:26:48ناتورالیست ها و رعالیست ها یه فرقی دارد
00:26:50رعالیست ها کل جامعه رو نشون میدن
00:26:52ناتورالیست ها یک گوشه های از جامعه
00:26:54که معمولا واقخورده و وازده
00:26:56از شخصیت های مطرود رو نشون میدن
00:26:58و من با این طبقه
00:27:00آشنا نبودم
00:27:02یه دفعه فرمیدم آه جز ما
00:27:04آدم های دیگه های دیگه ها تا این دنیا ها
00:27:06زندگی میکنن
00:27:08بعد این کتاب خیلی رو من تأثیر بود
00:27:10و کتاب های دیگه ایک داشت
00:27:12بله من کتاب خون بودم
00:27:20بله بله زولا که دیگه پدر ناتورالیزمه
00:27:22یک کتابی داره به نام
00:27:24جرمینال که
00:27:26درباره کارگران
00:27:28معدنه معدن زهالسنگ
00:27:30اینقدر این کتاب
00:27:32خوب تشریح میکنه
00:27:34که فکر میکنم چند تا جامعه
00:27:36شناس هم اگر بودن
00:27:38نمیتونستن این روابط بین
00:27:40معدن چیانه او این ها آخرش هم به یک
00:27:42انقلاب معدنی
00:27:44تموم میشه و این کتاب خیلی رو من تأثیر
00:27:46گذاشته خودم هم یه
00:27:48نماشرام این اواخر نوشتم که
00:27:50اعتصاب در یک کشتارگاه
00:27:52و فکر میکنم یه مقدار
00:27:54زیادی از او گرفته
00:27:56باشم بدون که خودم بخوام و
00:27:58ترجمه درخشان آقای سروش حبیبی
00:28:00که خیلی این هسر رو خوب ترجم کنم
00:28:02و زولا در ایران خیلی تأثیر
00:28:04گذار بود
00:28:06بیشتر داستان نویست های
00:28:08اصطلاع دوران
00:28:10دهه چهل
00:28:12ما یه دهه چهل در ایران داریم خیلی درخشانه
00:28:14اصطلاع داریم خیلی
00:28:16اصطلاع در ادبیات هنر
00:28:18شما همه بزرگان ایرانی که نگاه کنین
00:28:20دهه چهلی هستن
00:28:22از مهدی عقبانستالس بگیریم تا فروغ فرغزاد تا
00:28:24سایدی تا بیزایی تا رادی
00:28:26اینا همه بچه های دهه چهل هستن
00:28:28دهه پنجاه به بعد
00:28:30ما در همتای اونا خیلی کمتر داریم
00:28:32دهه چهل خیلی درخشانه
00:28:34درخشانه
00:28:36و با همین در واقع
00:28:38علایقی که شکل گرفته بود
00:28:40وارد دانشکده
00:28:42هنرهای زیبا شدید
00:28:44ارزم بوضوع شما من خیلی دوست داشتم
00:28:46که بعد از دیپلوم برم امریکا درس بخونم
00:28:48خیلی هم دوست نداشتم
00:28:50درس بخونم دوست داشتم
00:28:52زبان انگلیسی رو یاد بگیرم
00:28:54فکر میکردم با ایران نمیتونم
00:28:56ولی به هر حال کنکور دادم و قبول شدم
00:28:58و خیلی خوشحال نبودم که قبول شدم
00:29:00چون دیگه بحانه ای نداشتم که میخوام برم خارج
00:29:02چون پدرم به خیلی علاقه داشت
00:29:04دوست داشت که من در نزدیک
00:29:06در نزدیکش باشه من ببینه
00:29:08همین علاقه که الان خودم نسبت به دخترم دارم
00:29:12اونم نسبت به من داشت
00:29:14و ارحال رفتم دانشکده عدبیات
00:29:16داشته یه علوم اجتماعی خوندم
00:29:18آه علوم اجتماعی خوندم
00:29:20درس هایی هم که
00:29:22یه تدار درس های تخصصی داشتیم
00:29:24و میتونستیم یک تخصص دوم داشته باشیم
00:29:27من عدبت فارسی رو تخصص دوم هم گرفتم
00:29:30تو این هیستو بیس بود که
00:29:32شنیدم یک دانشکده ای هست به نام دانشکده ای هم هنرهای دراماتیک
00:29:35رئیس شاقای دکتر مهدی فروغ هم
00:29:37و من چون خیلی به تاعت علاقه دارم
00:29:41اصلا دبستان اولی نماشدم
00:29:43تو دبستان نمشدم
00:29:45علاقه دبستان خوب نبودا
00:29:47جسارت کردم این کاری کردم
00:29:49این رفتم کنکروش رو دادم شاقر دوم شدم
00:29:53و خیلی برام جالب بود
00:29:55بعد پدرم خیلی علاقه نداشت
00:29:57من مثلا دوتا رشده بخونم
00:30:00بعد تاعترم یه رشدم باشه
00:30:02همیشه میگفت تو یا حقوق بخون
00:30:04یا اقتصاد
00:30:06بعد تاعترم حالا خب مثل خود من
00:30:08خود پدرم هم اهل تاعتر بود
00:30:10ولی من نمیتونستم این کار رو بکنم
00:30:14منطقا مجبور شدم این کار کردم
00:30:16که هم علوم اجتماعی خوندم
00:30:18از دانشگاه تهران لیسانسیه شدم
00:30:20هم رفتم دانشگاه درهانه های دراماتیک
00:30:22و اونجا دانشجو بودم
00:30:24دو سه سال دانشجو بودم
00:30:26سال ثوم دیدم یه معلم عدبیات فارسی
00:30:30پدرم نمیدونست که من اینجام دارم درس میکنم
00:30:32سال ثوم بودم دیدم یک معلم عدبیات فارسی جدید آوردم برامون
00:30:36حدس بزن این کی بود؟
00:30:38پدرم بود
00:30:40من مجبورم سال کلاس پدرم بشیدم
00:30:42دیگه فهمید که من رشته ایت
00:30:44تا عاد دارم میخونم
00:30:46بعد به من گفت تو که اینجا کنکور دادی؟
00:30:48که ای قبول شدی؟ چرا ما نفهم میدیم
00:30:50من بهش گفتم شما از که اینجا تدریس کردی؟
00:30:52شما هستم عدبیات فارسی دانشگاه منافی دراماتیک
00:30:56این عدبیات فارسی دانشگاه منافی دراماتیک
00:30:58گفت پدرم در سال
00:31:00زمانی که من سال ثوم بودم
00:31:02تدریس میکرد چون با دکتر فروغ
00:31:04یه دوستی داشت دکتر فروغ که رئیس دانشگاه
00:31:06پدر چی درس میدادی؟ عدبیات فارسی
00:31:08من مجبور بودم این درس رو بگیرم
00:31:10میخواستم اول نگیرم
00:31:12ولی دیدم اگه این درس رو نگیرم
00:31:14خیلی از درست های دیگه عقب
00:31:16بلخره گفتم به آخر است چی؟
00:31:18فقط مادرم میدونست که من دارم
00:31:20رشته عدبیات دراماتیک هم میخونم
00:31:22بعد که رفتین امریکا؟
00:31:32بازم اونجا روایت
00:31:34میدام هم با روایت بگیرم
00:31:36حالا من یک چیزی براتون بگم ببخشید
00:31:38ما همین بخش صحبتمون
00:31:40برا من اینه اینه که شما دارید
00:31:42قصه میگید
00:31:44یعنی من الان مذهور
00:31:46روایت کردن شما شدم
00:31:48روایت ها هنوز داره منتقل میشه
00:31:50یعنی شما هم دارین برا من
00:31:52اصلا از اینجا میگین
00:31:54از اونجا میگین
00:31:56واقعا یه قصه گوین بفرماین
00:31:58الان هم روایت هست
00:32:00یه حدیثی هست یعنی اناس احادیست
00:32:02یعنی هر انسان یه روایته
00:32:04بعدا من فهمیدم مثلا مارکز
00:32:06وقتی میگه بدون روایت انسان میمیره
00:32:08یعنی چی؟
00:32:10اصلا انسان جهانو با روایت
00:32:12میشناسه ببینید ما چرا ایرانی هستیم
00:32:14برای اینکه
00:32:16روایت های شاهنامر و
00:32:18اساس به اصلا زهنی ماست
00:32:20آرش کمانگیر و رستم و اسفندی ها رو
00:32:22این روایت ها مورد توجه امریکایی ها نیست
00:32:24امریکایی ها نیست انگلیسی ها نیست
00:32:26اصلا لبنانی ها همچین
00:32:28روایت های ندارن
00:32:30چرا ما مسلمان هستیم برای اینکه به روایت های اسلامی پایبند
00:32:32چرا شیعه هستیم برای اینکه به روایت قدیرخم
00:32:36اتقاد داریم
00:32:38یه روایت باعث شده که ما حوییت فرهنگی پیدا کنم
00:32:40حوییت ملی پیدا کنم
00:32:42حوییت دینی پیدا کنیم
00:32:44حوییت مذهبی پیدا کنیم
00:32:46با روایت های خودش داره زندگی میکنه
00:32:48اصلا ما فقط و به نظر من
00:32:50فقط و فقط و فقط داریم
00:32:52با روایت ها زندگی میکنیم
00:32:54مگه غیر از اینه که پول
00:32:56اسکناس
00:32:58مگه غیر از اینه که یه روایته
00:33:00این
00:33:02یه کاغذه
00:33:04روایتی پشتش هست
00:33:06که مورد وسوق و اعتماد
00:33:08ماست
00:33:10و باعث میشه ما این کاغذ رو بهش
00:33:12عرضش بدیم اگر این قصه
00:33:14یه روایه آفریم
00:33:16اگر این قصه ای قابل قبول
00:33:18برای همه ما نباشه که این فقط یک کاغذ
00:33:20میشه
00:33:22قصه ایه که هممون پذیرفتیم
00:33:24و یه دفعه عرضش پیدا میکنه کاغذ
00:33:26یه شاعری بیتی داره
00:33:28که من توی
00:33:30نماشنامه هم به کار بردم
00:33:32میگه حالا که فسانه میشوی
00:33:34ای بخرد
00:33:36میگه حالا که روایت میشوی
00:33:38افثانه نیک شو نه افثانه بد
00:33:40انسان به طور کلی روایت میشه
00:33:42بله همه چی در واقع
00:33:44ادم اگر فکر بکنه میبینه
00:33:46ما داریم در بین قصه ها
00:33:48زندگی میکنیم
00:33:50و خودمون هم یه قصه ای میسه
00:33:52و خودمون هم قصه ایم و قصه هایی که
00:33:54بیشتر قبولش داریم
00:33:56قصه هایی که همونی که شما گفتید
00:33:58بیشتر قبولش داریم
00:34:00دقیقا
00:34:02اون میشه حاویت ما
00:34:04همین که مثلا شما تعدادی خاطره از پدر مادرتون داره
00:34:06اینا روایت دیگه
00:34:08مانه شما رو این روایت ها ساختن
00:34:10وقتی پس مارکز میگه
00:34:12بدون روایت انسان زنده
00:34:14نمیتونه باشه
00:34:16و واقعا هم یک کتابی از استاد
00:34:18بر من خیلی کتاب دوست داشتنی بوده
00:34:20نشرا مرکز شام کرده
00:34:22اسمش هز
00:34:24حیوان قصه گو
00:34:26آفلین آها
00:34:28که در باره انسانه
00:34:30و میگه اصلا تو این کتاب میگه
00:34:32وچه تمایزی که بین انسان
00:34:34و سایر حیوانات هست
00:34:36خیلی تعریف مختلفی از دیگه
00:34:38تو این کتاب
00:34:40یکیش نه که انسان
00:34:42تنها حیوانیه که قصه میگه
00:34:44و بقیه می نشینند
00:34:46و به این قصه
00:34:48گوش میکنند
00:34:50و باورها و عقاید
00:34:52و منشها ساخته میشه
00:34:54و از
00:34:56اصر آتش
00:34:58از دوره که آدم ها شبا دور آتیش جمع شدن
00:35:00این قصه گویی
00:35:02شامان ها اصلا قصه گویید
00:35:04بله و آدم ها را دوره هم جمع میکرده
00:35:06تا هنوز که ما میشینیم
00:35:08و منتظر قصه هستیم
00:35:10یعنی ما حتی وقت داریم تو فضای مجازی میگردیم
00:35:14داریم دنبال قصه میگردیم
00:35:16وقتی به همیرسی میگیم تازه چه خبر
00:35:18یعنی روایت جدید چیه
00:35:20بله بله میفرمودیم
00:35:22گفتین رفتین سربازی و اونجا هم روایت
00:35:24اونجا هم روایت بود
00:35:26بعد که خدمت سربازی تمام شد
00:35:28چون من تو خانواده بودم
00:35:30که پدرم و مادرم هر دو زبان فرانسه خونده بودن
00:35:32ما امروز زبان انگلیسی زبان خارجیمونه
00:35:34عقلب ما
00:35:36و در اون دوره زبان فرانسه رایج بود
00:35:38من رفتم به فرانسه
00:35:40طبعا
00:35:42فرانسه که رفتم
00:35:44با خودم گفتم چی بخونم که هم پدرم راضی باشه
00:35:46و خودمم راضی باشم
00:35:48اقتصاد و گوخ که دوست ندارم
00:35:50ولی خب
00:35:52باید فکر کنم
00:35:54گفتم تاریخ میخونم
00:35:56چون هم روایت همم
00:35:58هنر و عدبیات تاعت و سینما اینا نیست که خود حساسیت برانگیز باشه برای خانواده
00:36:04باید تاریخ خوندم
00:36:06مخصوصا
00:36:08فکر کردم رسالم راجب به انقلاب مشروطیت
00:36:12و هنر مشروطیت
00:36:14دوران مشروطه
00:36:16مثلا عدبیات دوران مشروطه
00:36:18و تاثیر ایل هایی که در ایران بودن
00:36:22در انقلاب مشروطه
00:36:24میدان انقلاب مشروطه درسته که مردم
00:36:26به وجود آوردن ولی پیروزیش
00:36:28با ایلات اشاعری بود که
00:36:30والد شدن مثل
00:36:32بختیاری ها بودن
00:36:34ستارخان و باقرخان بودن
00:36:36اینا خب از
00:36:38جاهای دیگه اومدن به تهران
00:36:40چقدر خوشحالم که در باره
00:36:42ایل بزرگ بختیاری
00:36:44صحبت میکنید در باره
00:36:46آزربایجان بزرگ
00:36:48در باره چقدر
00:36:50میدان این که از
00:36:52نقاط مختلفی صحبت میشه
00:36:54های آدم ذهنش میره
00:36:56بای بختیاری ها چقدر تأثیر داشتن
00:36:58ستارخان و باقرخان
00:37:00تبریز
00:37:02آزربایجان
00:37:04چقدر تأثیر داشته
00:37:06از
00:37:08از کرمان صحبت کردیم
00:37:10از اسفاهان صحبت کردیم
00:37:12و چه خوب که الان از بختیاری ها
00:37:14از آزربایجان
00:37:16از گیلان بزرگ میدونیم
00:37:18از خوزستان هر جا نگاه میکنیم
00:37:20کلی اسم و
00:37:22روایت به ذهنمون میاد
00:37:24بله بساً اگه تاریخ ایرانیم
00:37:26از یک دیدگاه خردمندانه نگاه کنیم
00:37:28مجموعه ای از
00:37:30مردمان ایلی و بومی بودن
00:37:34که در قمه هاشون با هم متحد شدن
00:37:36ایران قمه های بزرگی داشته
00:37:38این قمه اندوه ایرانی ها رو با هم متحد کرده
00:37:40و شکست نپذیرشون کرده
00:37:42این فجایه ای که در تاریخ ایران گذاشته
00:37:44اگه بر سر هر ملت دیگه ای میامد
00:37:46پودر شده بود و آسمون رفته بود
00:37:48ولی این ملت چون
00:37:50با قمه اندوه بزرگی بود
00:37:52پودر شده بود و آسمون رفته بود
00:37:54ولی این ملت چون
00:37:56با قمه اندوه بزرگ شده
00:37:58با این
00:38:00ما همسایه های خیلی بدی داشتیم
00:38:02خیلی
00:38:04همیشه به ما
00:38:06چشم تمه داشتن یا حتی اقل
00:38:08خیانت کردن به ما
00:38:10شما نگاه کنید در زمان مثلا قاجاریه
00:38:12یک چارم یک ثبم
00:38:14یک چارم از خاک ایران رو روزها از ایران جدا میکنن
00:38:16بعد خودشونم نمیتونن نگردارن
00:38:18این رو مستقلش میکنن
00:38:20بعد از اون دوره این
00:38:22گورباچوف که با اتحاد
00:38:24اتحاد جماعی شورای فروری
00:38:26یک اصطلاح هم بگن فروپاشی
00:38:28ولی فروپاشی متعدیه
00:38:30فروریزی باید بگن
00:38:32فروپاشی متعدیه مفهول میخواه
00:38:34این یک اشکال زبون فارسیه
00:38:36در باره این حتما باید صحبت بکنیم
00:38:38در باره یه چون من میدونم
00:38:40زبان برای شما خیل خیلی اهمیت داره
00:38:42ما روایت
00:38:44روایت
00:38:46روایت رسید تا جایی که
00:38:48شما رفتید فرانسه
00:38:50و تاریخ خوندید
00:38:52و تصمیم گرفتید
00:38:54پایان نامتون در باره
00:38:56انقلاب مشروطه و نقش ایلها باشه
00:38:58من یه چای
00:39:00یا دم نوش یا قهوه بیارم
00:39:02و بعد بقیه روایت شما رو بشنبم
00:39:04بسیاری
00:39:06کدوم ترجیح میدید؟ چایی است
00:39:08خیلی مشکل
00:39:10شما رفتید
00:39:12بطرد
00:39:14بطرد
00:39:20بطرد
00:39:22بطرد
00:39:24بطرد
00:39:26بطرد
00:39:28همراه ما برای تحییه این برنامه اکنون
00:39:34اپلیکیشن میلیه
00:39:36موقع پسنداز کردن مهمتر از این که چه مقدار در روز پسنداز میکنیم
00:39:42تداوم ما در عمر پسنداز کردنه
00:39:46اپلیکیشن میلی این امکان رو به ما میده که با خرید زر زره تلا
00:39:51به صورت آنلاین یه حساب پسنداز تلایی داشته باشیم
00:39:56میلی تصمیم گرفته که با صد شمش تلای یک گرمی
00:40:01مسئولیت اجتماعی برای خودش تعریف بکنه
00:40:05و از تحصیل تعدادی از دانش آموزا در مناطق محروم حمایت بکنه
00:40:10شما هم میتونید با پیوستن به این مسئولیت اجتماعی کمک بکنید
00:40:15به تحصیل تعدادی از این دانش آموزا
00:40:26موسیقی
00:40:46موسیقی
00:40:50جناب نازرزاد فرمود این که در فرانسه تاریخ میخوندید
00:40:57و حالا بقیه روایت رو گوش کنید
00:41:00بله، من مدت زیادی در فرانسه نموندم
00:41:04برادرم، من برادر بزرگی داشتم که از نوجوانی به امریکا رفته بود
00:41:12و با من مکاتبه داشت در فرانسه
00:41:16من رو دوت میکرد به امریکا
00:41:19و بعد از این که یه مدت کتایی
00:41:22یک سال در یک مدرسه به نام ادستود
00:41:25یعنی مدرسه مطالعات عالی
00:41:26با یک پروفیسوری تا همین رشته تاریخ رو میخوندم
00:41:33چون فرانسه وقتی شما دوری کارشناسی عرشدو شروع کنید
00:41:36یک پروفیسوری باید به اسطلاح سپرو وایزرد باشه
00:41:39یعنی راه نماد باشه
00:41:40من هم ایشون انتخاب کرده بودم
00:41:42و برحال اینو ناتمام میگذارم و میرم به امریکا
00:41:46میرم به امریکا سال 1972 بود فکر میکنم
00:41:51ولی همچنان در کالیفورنیا
00:41:55در دانشگاهی به نام سانتا کلارا
00:41:57رشته تاریخ رو ادامه میدم
00:42:00خیلی به تاریخ علاقه پیدا کرده بودم
00:42:01چون تاریخ هم روایت بود
00:42:03در اونجا
00:42:06یک علاقه دیگرم به این دانشگاه و این منطقه داشتم
00:42:11من در نوجوانی
00:42:13کتاب موشا و آدمهای جانشتاین بکو خونده بودم
00:42:18و در زمانی که دو دبیرستان دارالفونون
00:42:21دانش آموز بودم
00:42:23سال پنجوم دبیرستان بودم
00:42:25یعنی یک سال قبل از گرفتن دیپلوم
00:42:28به فکرم رایسته بود که این داستان رو
00:42:32به صورت یک نمایشنامه برای کارگردانی کنم
00:42:36یعنی اولین جلقه دومین
00:42:38جلقه کارگردانی من
00:42:40با همین کتاب جانشتاین بک بود
00:42:43جانشتاین بک در
00:42:45تقریبا کالیفورنیایی بود
00:42:47و همین در نزدیک دانشگاه سانتا کلارا
00:42:50در شهری به نام سنهوزه
00:42:53در اونجا زندگی میکرد
00:42:54و من زندگیشوی که خونده بودم
00:42:56خیلی به موش ها آدم ها علاقه من بودم
00:42:58حالا چرا به این داستان علاقه من بودم
00:43:01این هم داستان هم نمایشنامه
00:43:02یعنی اگر توضیحات داستانیشو
00:43:05تبدیل کنیم به
00:43:07به اصطلاق
00:43:09روش های کارگردانی
00:43:11ما تو دستور سحنه بشمیدیم
00:43:15اصطلاقه هم
00:43:15خیلی شبیه نمایشنامه میشه
00:43:17یعنی خیلی راحت میشه این داستانه به نمایشنامه
00:43:19برگرده
00:43:20بعدا فهمیده خودش هم میخواسته
00:43:22پلی نوولت بنویسته
00:43:23یعنی یک فرمی به وجود بیاره
00:43:25که بین داستان و نمایشنامه باشه
00:43:27یعنی هم داستان باشه هم نمایشنامه
00:43:30میخواست مبده یک شکل عدبی باشه
00:43:34چون فکر میکرد که
00:43:36داستان یک کمبودهایی داره
00:43:37نمایشنامه هم یک کمبودهایی داره
00:43:39اگر بیاد این دوتا رو با هم تلفیق کنه
00:43:41داستان گیرایی بیشتری پیدا میکنه
00:43:44چون داستان روایتگرد داره
00:43:45نمایشنامه کارگردان داره
00:43:47این بیاد دستورات سحنه رو
00:43:49بکنه توضیحات روایتگرد تو داستان
00:43:53در حال
00:43:54بعد فهمیدم که این در سنهوزه
00:43:57در کارگری هم میکرده
00:44:00چه کار میکرده؟
00:44:01در مزاره کار میکرده
00:44:03میگه خلق را تقلیدشان بر باعت داد
00:44:06ما با خودمون گفتیم
00:44:07ما بریم شغل
00:44:08مثلا شبیه اشتانی وقت پیدا کنیم
00:44:12شاید ما داستان نویست میشه
00:44:13گفتیم بریم
00:44:16اونجا شغل رایج کشاورزی
00:44:18درست کردن روب گوجه بود
00:44:21از
00:44:22به اسطلاح مزاره گوجه
00:44:25که خیلی به هم نزدیک بودم
00:44:26کارخونه هاشون ترمه نزدیک مزاره گوجه فرنگی بود
00:44:29خدا سه رفتم و گفتم هم میخوام
00:44:31اینجا کار کنم
00:44:33شنیده بودم که اشتانی بک هم هم این کار رو میکرده
00:44:35بعد شروع کردیم
00:44:39روز اول کار
00:44:40دیدیم که
00:44:42یک بشگه های سنگین رو ما باید توش
00:44:46پره گوجه کنیم اینا رو به زود بکشونیم با چرخ
00:44:50ببریم به کوره
00:44:51کورهی که اونجا بسوزه
00:44:53یعنی حرارت ببینه
00:44:55جوش بخوره و تبدیل بشه
00:44:56ما همون
00:44:58بشگه اول رو که برداشتیم
00:45:01کمر و پاو
00:45:03همه اینا جوابمون کرده
00:45:05فهمیدیم که ما این کاره نیستیم
00:45:08داشتان به که از بچگی
00:45:10تمرینی داشته در شرحه تیمی بودیم
00:45:13مزرعه کار که شان گفتین توی خانواده اشرافیه
00:45:17منم خیلی
00:45:21خیلی این کتاب موش ها و آدم ها رو
00:45:24در جوانی که خوندم
00:45:25اون تأثیر گذاشت
00:45:27یکی از تأثیر گذارترین کتابای دوره جوانی من بود
00:45:32انتشارات امیر کبیر چاب کرده بود
00:45:35ترجمه آقای محمد قاضی بود
00:45:37و الان دوباره تجده چابی شده
00:45:41نشر ماهی توی این سری کتابای جیبیش چاب کرده
00:45:45خیلی به نظر من خوندنیه
00:45:48البته میگه من سالها پیش
00:45:49داستان رفاقت دوتا رفیقه
00:45:52و جالبه که یک فیلم سینمایی هم
00:45:55بر اساسش توی ایران
00:45:57قبل از انقلاب ساخته شده
00:45:59که آقای همایون و آقای مرتزا عقیلی
00:46:03اگر اشتباه نکنم
00:46:05نقش این دوتا دوست رو بازی میکنن
00:46:07چه دوستی عجیبی دارن
00:46:09و چه داستانه
00:46:12حالا لو ندم ولی واقعا
00:46:14قلب آدم رو انگار میگیره تو موشتش
00:46:17اینقدر زیباست
00:46:18لنی و جک دوتا شخصیت اصلی شده
00:46:20رفتین و برداشتین جعبه رو دیدین که نه
00:46:23ما دیدم نه ما نه اشتامی بکیم
00:46:25نه به نوشتن اشتامی بکیم
00:46:27نه به برداشتنه
00:46:29بشگه گوجه
00:46:31یه ده دقیقه یه رو بیکار کردیم
00:46:33و رفتیم به اعلام و انصرافی دادیم
00:46:35استفایه
00:46:36که ما نه این کار رو دیستیم
00:46:37برگشتین سراغ و دفتر و کتاب
00:46:39بله و بعد چه شد
00:46:41سنحوزه برای من این جازبه رو داشت
00:46:44به این دلیل رفتم
00:46:45چون اشتامبک رو خیلی دوست داشتم
00:46:47اشتامبک رو یه جایی دیگه هم ملاقاتش کرده بودم
00:46:49آه مگه اینجا ملاقات کردن
00:46:51نه ملاقات هم منظور کتاب شد
00:46:53آها بله بله
00:46:54نه که خودشو
00:46:54خودشو یه نه نه
00:46:55هیچوقت پویم چیم
00:46:56شانسی نداشتم
00:46:57ولی
00:46:58اسطلاح هم میگن دیالوگ کردن
00:47:00ملاقات کردن
00:47:01نه ملاقات با آثارش
00:47:02بله
00:47:02نه ملاقات با شخص
00:47:04و من اشتامبک رو در
00:47:07خوشه های خشم هم ملاقات کرده بودم
00:47:09در هم احصول هم داستانشه
00:47:12و خوشه های خشم هم
00:47:13خیلی برای من کتاب جالبی بود
00:47:16خیلی
00:47:17خیلی
00:47:18این آدم با جزئیات وارد زندگی
00:47:21مردم زمان خوش در دورهی شد
00:47:24دهه سی امریکا که
00:47:26دوره افسردگی اقتصادی امریکاست
00:47:29و اسم این دوره رو گذاشتن دوره خوشه های خشم
00:47:32که کتاب بسیار تأثیر گذارید
00:47:34در جامعه ما هم بوده
00:47:36آقای شاروخ مسکوب
00:47:39و آقای احمدی ترجمه کردن
00:47:41و از همون زمانی که ترجمه شد
00:47:43تا امروز خونده شده
00:47:45و اثرش واقعا
00:47:46روی نسلی بوده
00:47:49شاخکار عدبیات رایلیستیه
00:47:50واقعی یدگی رایانست
00:47:51خیلی خوب نوشته
00:47:53خب بلی کی رفتین سراغ تاعت و نمارش نامه
00:47:56داستانشت واقعا جالبه
00:47:58من باز که رفتم امریکا
00:47:59خب تاریخ رو رها کردم
00:48:03برای اینکه
00:48:04اون رشته نبود که
00:48:05مورد علاقه پدرم باشه
00:48:07رفتم اقتصاد خوندم
00:48:09در یه دانشگاهی در پنسیلوانیا
00:48:12دو سال اقتصاد خوندم
00:48:15چه دو سال دردناکی بود
00:48:17تا فوقلیسانس گرفتم
00:48:19فوقلیسانس اقتصاد گرفتم
00:48:21چرا دردناک؟
00:48:23برای اینکه دوست نداشتم این رشته رو
00:48:25اصلا فکر نمی کردم
00:48:26این رشته منه
00:48:29همیشه یاد افلاتون بودم
00:48:31که میگفتش که
00:48:33بعد بخون کسانی که شب
00:48:35از ترس زرر
00:48:37خوابشون نمی بره
00:48:39و صبح
00:48:41به عشق پول از خواب بیدار میشن
00:48:43یعنی بازرگانان رو میگه
00:48:45میگه خدا رو شروع که من از این طبقه نیستم
00:48:47این طبقه تاجه رو میگه
00:48:49من همیشه فیلم کنم که من دارم این رشته رو میخونم
00:48:51این به من چه ربتی داره
00:48:53های شعر شاملو یادم یاد
00:48:55من چه بیشرمه مگر
00:48:57فانوسه عمرم را برنای آویزم
00:48:59اخو این چه رشته یا من دارم میخونم
00:49:01ولی خب دیگه وقتی من
00:49:03یک کار رو شروع کنم دوست دارم تموم
00:49:05و فوقالیسانس گرفتم ولی
00:49:07خب درستاشو خوشم نمیمد
00:49:09دوست نداشتم
00:49:11فکر نمیکردم من مال این
00:49:13رشته هستم
00:49:15بعد دیگه
00:49:17بعد از که فوقالیسانس هم گرفتم
00:49:19میگفتم نه منم
00:49:21چون دارم مریض میشم
00:49:23از ذر روحی
00:49:25از ذر جسمی
00:49:27رفتم دانشگاه
00:49:29بولینگرین اوهایو
00:49:31که دیدم یه بورسی هم داره میده
00:49:33حالا چرا این یه بورسی میداد به من
00:49:37یعنی من به این دانشگاه
00:49:39درخواست کرده بودم و بعد یه تست
00:49:41یه آیکیو کرده بودن
00:49:43من آیکیوم خیلی بالا بود
00:49:45وقتی این تستو کردم به من خبر دادن که میتونم
00:49:47به من بورس بدن ما هم از خدا خواسته
00:49:49رفتیم و منتها این دو سال رو
00:49:51دیگه پام حساب نکردن
00:49:53مجبور شدم درس های پیشنیاز رو بگیرم
00:49:55دانشگاهشم خیلی خوب بود
00:49:57برای اینکه رشده سینما بود
00:49:59تاعت رو رادیو بود
00:50:01سحنه رو
00:50:03هم تراز درس میداد
00:50:05و دراماتیک نویسی در هر کدوم از اینا رو درس میداد
00:50:07و من
00:50:09من همین بود که من میخواستم
00:50:11که دراماتیک نویسی رو
00:50:13برای نماشه های رادیوی یاد بگیرم
00:50:15برای نماشه های تلویزیونی یاد بگیرم
00:50:19و فیلم نام هم که فیلم نامه بود
00:50:21اما بعدم متوجه شدم این سه تا رسانه رو هم دوست ندارم
00:50:23نه رادیو رو دوست دارم
00:50:25نه تلویزیون و نه فیلم رو
00:50:27بلکه تاعت رو دوست دارم
00:50:29دنبال تاعت رفتم
00:50:31و بیشتره وقت هم و دیگه صرف دیدن
00:50:33نمایش رو اینا کردم
00:50:35وقتانه یه شغل کوچکی هم تو دانشگاه داشتم
00:50:37که
00:50:39دانشگاه ما یک میدیا سنتر
00:50:41مرکز اسطلاح
00:50:43نوار و کاست و اینا علمی
00:50:45داشت که نمایش های رو
00:50:47روی اون وقت های
00:50:49ویدوهای بزرگ بود
00:50:51عریض بود
00:50:53و اینا زب کرده بودم دانشگاه اینا رو میگرفتن میخونم
00:50:55من اینجا شغل گرفتم و کاری نداشتم
00:50:57و شروع کردم به تماشای نمایش ها
00:50:59اونجا کار میکردم اینکه دو تا نمایش میدیدم
00:51:01روی ویدو
00:51:03و این خیلی برا من آموزنده بود
00:51:05این دوره و تا اینکه
00:51:09به فکر رفتدم که دیگه هاده دارم دکترال
00:51:11و این درس هم تموم شد
00:51:13و به فکر رفتدم که پایانه همه بنویسن
00:51:15و در این حیث دیگه به هم خبر دادم که پدرم در ایران
00:51:19فوت کرده
00:51:21در اینجا دیگه من
00:51:23تحصیل راها کردم و اومدم ایران
00:51:25یکی دو سال ایران موندم
00:51:27سال به انقلاب بود
00:51:29و من
00:51:31تمام کارای دکتوریم هم کرده بودم
00:51:33ولی فقط
00:51:35دفاع نشده بود و
00:51:37دفاع هم شده بود
00:51:39امریکا سه درته باید دفاع کود
00:51:41یه دفاع در حضور استادانه
00:51:43باره ثومش در حضور نماینده
00:51:45قوه قضایی هست
00:51:47چون دانشگاه ما دولتی بود
00:51:49باید نماینده قوه قضایی هم میامد
00:51:51و شهادت میداد که این جلسه دوری دکتوری
00:51:53با شراحیت چیز
00:51:55برگزار شده با شراحیت لازم
00:51:57مثلا یه وقت هم
00:51:59زد و بندی کسی نکرده باشه
00:52:01و دوباره برگشتید امریکا برای دفاع
00:52:03نه دفاع اینا رو کرده بودم
00:52:05مدارکشو نگرفتم اونا دیگه تشریفاتش بود
00:52:07بله
00:52:09فرمودیم که دراماتیک نویسی رو یاد گرفتید
00:52:13دراماتیک نویسی یعنی چی؟
00:52:15آه دراماتیک یعنی چی؟
00:52:17ببینین
00:52:19برای اینکه یک متنی
00:52:21به نمایشنامه تبدیل بشه
00:52:23باید درش نوح ساخمایه باشه
00:52:25نهادمایه باید باشه
00:52:27رویدادگاه باشه
00:52:29هنگامگاه باشه
00:52:31نخشه داستانی باشه
00:52:33ساختار نخشه داستانی باشه
00:52:35شخصیت پردازی باشه
00:52:37فضا و حالت باشه
00:52:39هرگاه یک متنی این نختا
00:52:41شاخص درش وجود داشت
00:52:43میشه نمایشنامه
00:52:45پس اینا مراحل خلق یک نمایشنامه هست
00:52:47ببین
00:52:48که باید این نختا
00:52:49این نختا باید توش باشه
00:52:50تا سازگان نمایشنامه رو داشته باشه
00:52:52چون لغتهایی جالبی استفاده میکنین
00:52:54جناب ناظرزاده
00:52:56سازگان مثلا یعنی چی؟
00:52:58یعنی صورت یعنی شکل
00:53:00شما
00:53:02میدونم که لغتهای زیادی
00:53:04ساختید مثلا
00:53:06از شما به یادگار مونده بران استفاده میشه
00:53:10مثل زرباهنگ
00:53:13مثل کنشگر
00:53:15درست دارم میگه؟
00:53:16بله بله برابر ستیز رو مثلا برای آپوزیسیون دارم
00:53:18چالشگر رو ساختم
00:53:20خیلی حدود 400 و خورده ای من برابرنهاد
00:53:22برای اصطلاحات تاعتری ساختم
00:53:24که شماری از اینا رو دیدم مردم عادی استفاده میکنن
00:53:27یعنی افتاده بود دهن مردم
00:53:30براندیشه یعنی فکر اصلی
00:53:32دیدان مثلا مردم عادی دارن
00:53:34چرا به جای فکر اصلی بگیم براندیشه؟
00:53:36این تصمیم شخصی من نبوده
00:53:39اگه اجازه میدین یه تاریخ چشتر بوده
00:53:41بله بله بله بله
00:53:42ببینین ایران در دوره ناصردینشاه و امیرکبیر
00:53:46یک دفعه با پروژه مدرنیسم غرب آشنا میشه
00:53:49مدرنیسم در فرهنگه
00:53:52فرهنگ خودش چیه؟
00:53:54فرهنگ خودش پنج تا علمان داره
00:53:56یکی زبانه و سخنه
00:53:58سخنه سخنافرینیه
00:54:00دوم علمه، سوم تکنولوژیه
00:54:03چهارم فلسفه و اخلاقه
00:54:05پنجم هنر عدبیاته
00:54:07ما به این پنج شاخه میگهیم فرهنگ
00:54:09مثلا وقتی بخواییم فرهنگ آلمان رو با فرهنگ مثلا افغانستان مطالعه کنیم
00:54:15نگاه می کنیم ببینیم
00:54:17زبانه و سخنگویی
00:54:19در افغانستان چجوریه در آلمان چجوریه
00:54:22بعد علم در آلمان چجوریه در افغانستان چجوریه
00:54:25تکنولوژی در افغانستان چجوریه در آلمان چجوریه
00:54:27اگه تطویقی بخواییم کار کنیم
00:54:29این پنجتا رو وقتی مطالعه تطویقی دو فرهنگ بکنیم
00:54:32باید با هم مقایسه کنیم
00:54:34بنابرای ما به این میگیم فرهنگ
00:54:36این فرهنگ یک دفعه وارده ایران شد
00:54:38مهمان ناخاندهی هم بود
00:54:40یا خانده بود
00:54:41امیر کبیر برای امیر کبیر خانده بود
00:54:44برای خیلی ها ناخانده بود
00:54:45فرهنگ غرب
00:54:47همین پنجتا چیزی که الان اسم بردم
00:54:50یه دفعه ایرانی ها به فکر افتاده این خب این علت عقب افتادگیشون
00:54:54همینه
00:54:56به علت اون دو شکست فاجعه باری که از روسیه خوردن
00:54:59در زمان فتلیشا
00:55:02همین عقب افتادگیه فرهنگ بوده
00:55:05ایرانی ها اصلا اصله های مدرن روی اون زمان رو نمیشناختن
00:55:08ارتش اونجوری نداشتن
00:55:11اردنانس اونجوری نداشتن که روسا داشتن
00:55:14برحال به فکر میفتن که باید خودشون رو برسونن
00:55:17که تحسیص دارول فنون
00:55:20که دارول فنون مناهی پولی تکنیک میده
00:55:22دارول فنون
00:55:24یعنی خانه فنون
00:55:25فنون همون تکنیک
00:55:27یک دانشگاه کچک بوده
00:55:30دانشگاه هک بوده
00:55:31این دانش کدک به نام دارول فنون
00:55:33که خود من هم بعد اونجا دانش آموز بودم
00:55:35پایه مدرنیست در ایران شد
00:55:39نوگرایی که ایران خودشو بتونه فرهنگشو بالا بیاد
00:55:42خب یک مرتبه در زمان رزا شاه بود
00:55:45در دهی بیست
00:55:46که فروغی
00:55:48به این فکر افتاد که حالا چه کار بکنه
00:55:51یک فرهنگ
00:55:52درستان فرهنگستان زبان عدبیات درست کرد
00:55:55با هم متفکران اون زمان
00:55:57از ده خدا بگیریم
00:55:58تا آدمهایی که در اون زمان
00:56:00مثلا روشن فکرهای اون زمان بودن
00:56:02اینا با یک
00:56:03سه تا سوال روبرو شدن
00:56:06که با این همه
00:56:07چیزهایی که از فرهنگ غرب میاد
00:56:10با اینا چه کار باید بکنه
00:56:11یک دسته پیشنهاد دادن
00:56:13ایرانی ها دو زبان داشته باشن
00:56:15مثل هندی ها که دو زبان دارن
00:56:17با یه زبان دانشگاه میرن
00:56:19با یه مثلا دادگستری میرن
00:56:22زبان رسمی شونه
00:56:23با یه زبان هم تو خونه حرف میزنن
00:56:25ایران هم بیاد همین کار کنه
00:56:28بیاد یه زبان فرانسه
00:56:30اون موقع فرانسه چون زبان مسلط بود
00:56:32هجمونی داشت
00:56:34بیاد این زبان رو بکنن
00:56:36زبان دانشگاه و زبان رسمی
00:56:38بعد مردم هم تو خونه فارسی حرف بزنن
00:56:40حافظ بخونن مولوی بخونن
00:56:42این نظریه
00:56:44با مخالفت
00:56:45ملی گراها
00:56:48ایران گراها روبرو شد
00:56:50یعنی چی؟ ایران کشوری بوده
00:56:52که زبان فارسی داشته
00:56:54و زبان فارسی درش پنج شاعر
00:56:56بزرگ مولوی و
00:56:58سعدی و حافظ و خیام و فردوسی
00:57:00اینا بوجود داره مثلا
00:57:02در تمام زبان انگلیسی یه شیکسپیر
00:57:04بوجود داره ما پنج داریم توی یه زبان
00:57:06زبان آلمانی
00:57:08یه گوته رو داره
00:57:09فرانسه در حد شاعر افلاکی نداره
00:57:12در حد مثلا
00:57:13فافظ و مولوی نداره
00:57:15حالا ما بیاییم مثلا
00:57:16زبان فارسی رو بزاریم کنار
00:57:19یه زبان خارجی رو
00:57:21بکنیم زبان دانشگاهی من
00:57:24زبان رسم من
00:57:25با این تز رو بهو شد
00:57:27دسته دیگه گفتن بیاییم
00:57:29لغتهای خارجی رو باید زبان فارسی کنیم
00:57:31مثلا بگیم
00:57:32تلویزیون، رادیو
00:57:33مثلا هایوه یا اوتوبان
00:57:36همه این لغتهایی که از خارج میگیریم
00:57:38با همون شکل
00:57:39این دیگه فاجعه هولناکی بود
00:57:42برای اینکه زبان فارسی
00:57:44تکپاره میشد
00:57:46و اصلا دیگه باش نمیشد
00:57:48عدبیات به وجود آورد
00:57:49واقعا هم درست فکر میکردن
00:57:51فروغ فررخصوات میخواست بگه یه نفر زیر ماشین رفته
00:57:54خب ماشین رو نمیتونست تو شعرش بیاره
00:57:56همینجور که مثلا تلویزیون رو نمیشه تو شعر آورد
00:57:59خیلی سخت
00:57:59شاید جشار بزرگی بتونه
00:58:02بلی برها خیلی ها نتوست
00:58:03اومده فروغ یه تکنیکی به کار بوده
00:58:06گفت زیر چرخ
00:58:07به جا که بگرفت زیر ماشین
00:58:09خب این تهوری خیلی زود رد شد
00:58:11که ما بیان زبان فارسی رو حرف بزنیم
00:58:14اما بیانیم
00:58:15لغتهای خارجی رو همون جوری که هست
00:58:18بیاریم وارد زبان فارسی بکنیم
00:58:20اندوز متاسفانه
00:58:21الانم این کار میره بسنم
00:58:22من دیدن بعضی هم میگن
00:58:23تایم نداریم
00:58:24یعنی وقت نداریم
00:58:26عدت این اون دیگه از رای
00:58:28مثلا یه جور قرزدگیه که آرام اینجوری حرف بزنم
00:58:31ولی راه ثوم
00:58:33این بود که این راه پیروز شد
00:58:35که بیاییم برای اصطلاحات
00:58:37هر گفتمان مطنی
00:58:39برابرناهات های فارسی بسیستیم
00:58:41که استوش گفتن فارسی را پاس بداریم
00:58:44پشت این پرچم
00:58:45راه افتادن
00:58:46و این نتیجه انداد
00:58:49چون زبان فارسی بسیار زبان مقتدریه
00:58:51و
00:58:54میانوند و پسفند
00:58:57هر چیزی رو
00:58:59میشه بیان کرد
00:59:01و بعد با شاهکار ترجمه ای که
00:59:04آقای عدیب سلطانی
00:59:07از سنجش خردناب
00:59:08مال کانت
00:59:10نمیشته کانت
00:59:12این ترجمه رو عرضه کرد
00:59:14این یکی از سخت داریم کتاب های فلسفیه
00:59:16اونا که فلسفه خوندن بیگن
00:59:17به قول کرمانی ها به ما هم رسیده
00:59:20اونا که فلسفه رو نمیدونیم در اون هم
00:59:22و احال
00:59:23این کتاب شاهکار ترجمه
00:59:26یک اثر کانتی
00:59:29من یادمه در امریکا
00:59:31به من میگفتن یعنی هم بچه هی که فلسفه میخونن
00:59:34یعنی دانشونی که فلسفه میخونن
00:59:35که بهتر آدم اینو
00:59:37این کار کانتو به انگلیسی نخونه
00:59:39به همه آلمانی بخونه
00:59:41تفسیرشو به انگلیسی بخونه
00:59:43چون قابل تبدیل به زبان انگلیسی نیست
00:59:46آقای عدیب سلطانی اینو به اندازه خوب ترجمه کرده
00:59:49اونم با لغت های فارسی
00:59:51یعنی فارسی گرایی
00:59:52همین کاری که خود من هم انجام میدم
00:59:54و توصیه فرهنگستان هم نامین بوده
00:59:56و من دیدم که خب
00:59:59علت این که تاعت هنوز با همون اصطلاحات ناچیزی
01:00:04به کار میره
01:00:06به دو دلیله
01:00:08یه دلیل که اصلا علم تاعت
01:00:10که یه علم دانشگاهیه در ایران پا نگرفته
01:00:12مثلا ایران اطلاحات تاعتری خیلی در سطح پایینیه
01:00:16در حاله که در کشورهای دنیا
01:00:19تاعتر هم مثل بیولوژی
01:00:22تا حد دکترها تدریس میشه
01:00:24پس اصلا دافتلب نبود
01:00:26آدمی نبود که اینا رو بلد باشه
01:00:28این اصطلاحات تاعترو
01:00:30دوام این که همون اصطلاحات غربی رو به کار میدودن
01:00:33مرحوم نوشین
01:00:34مرد همچنان به نمایشنامه میگو پیس
01:00:36پیس دقاماتی که فرانسه رو میگو
01:00:39ولیت مقصودش این بود
01:00:41و اصطلاح نمایشنامه رو به کار نمیدود
01:00:43یا نمیدونست
01:00:44نا نمیدونم
01:00:45لغت هایی که ساخته شد
01:00:48خیلی هاش جا افتاد و مردم به کار بردن
01:00:51و وارد زبان شد
01:00:54ولی خیلی هم به کار نبوردن
01:00:57من که اصلا تخصوصی ندارم
01:01:00ولی شنیدم که دو تا نظر هست
01:01:03یه ادهی که میگن
01:01:04سعی کنیم
01:01:06و اصرار بورزیم
01:01:08که لغت های فارسی
01:01:10استفاده بشه
01:01:11و ادهی که میگن وقتی مردم به کار
01:01:14نمیبرن معلومه با این لغت
01:01:16راحت نیستن
01:01:17و اگه به رادیو میگن رادیو
01:01:20الان دیگه رادیو یه لغت انگلیسی نیست
01:01:22یه لغتیه که بر ما
01:01:24پویاس اومد این ور
01:01:26و ما ایرانیش کردیم
01:01:27و داریم ایرانیش را استفاده میکنیم
01:01:29یا تلویزیون
01:01:30کدوم درسته نمیدونم
01:01:32برای میگم
01:01:32این دوتا نظر را من شنیدم
01:01:35شما
01:01:35علافه میکنیم به جایی رادیو ما
01:01:38باید کلمه دیگهی بسازیم
01:01:39والا
01:01:40ببینید اگه یک کسی
01:01:42زوق داشته باشه
01:01:43یعنی اگر
01:01:44دنبال این کار رفته بودن
01:01:47که برای رادیو
01:01:49یه برابر نهاد فارسی بسازن
01:01:51میتونستن
01:01:52خب ساختن
01:01:53ولی مردم استفاده نکردن
01:01:55ساده خدایت
01:01:56ولی این بابر بود
01:01:58چون اونم جز به همین
01:01:58تو همین
01:01:59درگیر شده بود
01:02:00با این مسئله
01:02:01و چون ایرانگرای بود
01:02:03متقد بود
01:02:04که باید به زبان فارسی برگردیم
01:02:05ولی خودش یه نظریهی داره
01:02:08که من خیلی
01:02:09تک بگرم قابل تعمله
01:02:10میگوه اگر لغتی باشه
01:02:12فرنگی باشه
01:02:13حالا خاره ایرانی نباشه
01:02:14ولی موسیقیش
01:02:16با زبان فارسی بخوره
01:02:17اینه میتونیم
01:02:18تو زبان فارسی
01:02:19به کار ببریم
01:02:20مثلا لغت تماشا
01:02:21این تماشا عربیه دیگه
01:02:23از مشی و اینا
01:02:24معنیاش اینیست که
01:02:25راه رفتن و نگاه کردن
01:02:27معنی تماشا اینه دیگه
01:02:28این الان
01:02:29این لغت خوبه
01:02:30ما نباید
01:02:32عوضش کنیم
01:02:33مثلا خود ساده قرد
01:02:34کلمه جنی رو
01:02:35به معنی نبوخ
01:02:36میگفت خب این لغت
01:02:37خیلی شبیه لغتهای فارسیه
01:02:39بیاییم همون جنی
01:02:40فرانساس دیگه
01:02:41اینو به کار ببریم
01:02:43و این نظریه شاید جالب باشه
01:02:46رادیو به لغتهای
01:02:48زبون فارسی
01:02:49البته مثلا عرب ها بهش بگن
01:02:51هاتف
01:02:51و شاید مثلا یه لغتی
01:02:53مثل سروش
01:02:55میتونست جانشین رادیو بشه
01:02:57اسم من پس
01:02:58رادیو سه حد
01:02:59سروش
01:03:02یه صدای قیبیه دیگه
01:03:04رادیو هم تقریبا همونه
01:03:05ولی تلویزیون
01:03:07با جام جم نزدیکه
01:03:09و باز اگر
01:03:11یکی آدمی بود که
01:03:12قدرت عدبیه خیلی بالایی داشت
01:03:14چون اصلا زبان یه قرارداده
01:03:16ببینین مثلا ما میگیم
01:03:17فرودگاه
01:03:18خب فرودگاه یعنی اینجایی که
01:03:19هواپ ما فرود میاد
01:03:20از اونجا که هواپ ما فرازگاه هم هست
01:03:23هواپ ما
01:03:24پنجا درسته این استعلاق نادرسته
01:03:26هواپ ما از اونجا بلند هم میشه
01:03:34ما مثلا بخشش رو گرفتیم
01:03:36پنجا درسته از رو گرفتیم
01:03:38خب زبان قرارداده
01:03:40وقتی که ما با این قرارداد
01:03:41بگردیم
01:03:43خب اول بار که
01:03:44این رو نشناسان میگن
01:03:45میگن مثلا کلمه درخت هیش
01:03:47تناسابی با درخت نداره
01:03:48این سه تا واجه هست
01:03:50در ذهن ما قرارداد شده
01:03:53که وقتی ما اینه گفتیم
01:03:54این یادت بیاد
01:03:55زبان قرارداده
01:03:57میتونستیم بسازیم
01:03:58فکر کنم کتایی کردیم
01:04:00شما نظرتون اونه که میتونستیم
01:04:01بلید این زبان فارسیه
01:04:02زبان فاخریه
01:04:04بلید برحال میگم
01:04:04لغت هایی مثل
01:04:05ضربا هنگ
01:04:06یا کنشگر
01:04:07واقعا
01:04:08الان دیگه همه درن استفاده میکنن
01:04:09بلید مثل برابر ستیز من
01:04:11در موقع اپوزیسیون بکار بردم
01:04:12ابتره تو نمایشنامه بکار بردم
01:04:15میدید این رو تو نمایشنامه میگیم
01:04:16شخصیت چالشگر
01:04:28سالها عدبیات تطبیقی درست دادید
01:04:31اهمیت عدبیات تطبیقی چیه
01:04:34یعنی چرا ما باید
01:04:36بیاییم برابر سنجی کنیم
01:04:39که اینجا و اونجا
01:04:40اصلا عدبیات تطبیقی
01:04:42یعنی همین دیگه
01:04:43بله یعنی ببینیم همزمانیش چیه
01:04:45یعنی چی عدبیات تطبیقی
01:04:46ببینین امور به طور کلی با هم
01:04:48یا شباهت دارن یا تفاوت دارن
01:04:50یا اصلا یک کمانندی دارن
01:04:52یعنی سه تا آلت بیشتر نیست دیگه
01:04:54یا تفاوت
01:04:56یا شباهت
01:04:58یا یک ثانی
01:04:59همه ای امور تو دنیا
01:05:01خب اینو ما اینجا تو زن داشته باشیم
01:05:04برای اینکه آدم یه مسئله رو بفهمه
01:05:06باید متوجه شباهت ها
01:05:08تفاوت ها
01:05:10و یک ثانی ها بشه
01:05:12یکی از
01:05:13مذیت های عدبیات تطبیقی
01:05:16اینیست که خیلی
01:05:18دانشجو پسنده
01:05:20یعنی خیلی زود
01:05:22تفاوت ها رو
01:05:23شباهت ها رو
01:05:24میپرسیم
01:05:25و جنبه آموزشی داره
01:05:26دوم این که
01:05:28به ما یه چیزی میگه
01:05:29که انسان ها
01:05:30هر جای دنیا که بودن
01:05:32احساسات و عواطفشون شبیه هم بوده
01:05:34واقعا بنی آدم اعضایی یک پیکرم
01:05:36این هم جزوه
01:05:39اصلاح ویژگی ها
01:05:41عدبیات تطبیقیه
01:05:42عدبیات تطبیقی به ما
01:05:43یک چیز دیگر هم میگه
01:05:44تأثیرگذاری
01:05:45که خیلی مسئلهی مهمیه
01:05:47که آدم ها از دیگران
01:05:50تأثیر گرفتن یا نه
01:05:52اصولا یکی از شاخصهای
01:05:53عدبیات فاخر اینیست که
01:05:56تأثیرگذار
01:05:57یعنی بر عدبیات بعد از خودش
01:05:59تأثیر میگذاره
01:06:01جای مطالعه این تأثیرگذاری
01:06:02تو عدبیات تطبیقیه
01:06:03بس عدبیات تطبیقی
01:06:05محلیست که ما تأثیرگذاری ها رو
01:06:07میفهمیم
01:06:08و تأثیرگذاری خیلی در عدبیات مهمه
01:06:11حتی الان به لازه حقوقی هم مهم شده
01:06:13یعنی اگر یک کسی
01:06:15اثر یکی دیگر رو برداره
01:06:17و بیشتر از حد تأثیر گرفته باشه
01:06:19میشه بهش سرقت عدبی گفت
01:06:21پلیجریزم بهش میگن
01:06:22مثل همین مثالی که زدید و گفتید
01:06:25شاید بکت
01:06:26از شتاینبک
01:06:28تأثیر گرفته
01:06:30این میشه عدبیات تطبیقی
01:06:31از کجا میتونیم بفهمیم
01:06:33باز با تکنیک هایی که
01:06:34دانشمندان عدبیات تطبیقی پیدا کردن
01:06:37ما در یورنا هم داشتیم
01:06:39ما مثلا امیر موزی
01:06:40که شاعر دربار بوده
01:06:43این یکی از کاراش این بوده که
01:06:45بفهمه این شاعری که اومده خودشو شاعر معرفی کرده
01:06:48این نکنه سرقت کرده باشه
01:06:51و نکنه که بیشتر از حد تحت تأثیر
01:06:53یه شاعر دیگه قرار گرفته باشه
01:06:55او باید تعیید میکد این شاعر
01:06:57که این شاعر اصالت داره
01:07:00مثلا سرقت عدبی نکده
01:07:01امیر شعرهایی که تو دربارها بودن
01:07:03یکی از وضایفشون کاناخا عدبیات تطبیقی بوده
01:07:06و من اصلا فکر میگونم
01:07:07بنیانگذار عدبیات تطبیقی
01:07:09میگن فرانسوی ها بودن
01:07:11ایرانی ها بودن
01:07:12ایرانی ها یه بحثی دارن به نام سرقات
01:07:14که کتاب استاد جلالیدین همایی
01:07:16خیلی خوب این بحثو بهش دامن زده
01:07:20که سرقات
01:07:21و بعد فهمیدم که این بحث سرقات
01:07:23از ایران تقریبا
01:07:25رفته به
01:07:26عروزدانهای
01:07:27ادبای غربی
01:07:30رفته
01:07:31تیسلوت یه جمعه خیلی معروفی داره
01:07:35که میگه که
01:07:36شاهکار عدبی وقتی خط میشه
01:07:38که یک نفر
01:07:39یک سارغ
01:07:40بسیار بزرگ عدبی
01:07:42یک اصلاعی از عدبیات جهان
01:07:44سرقت کرده باشه
01:07:45بدون اینکه ردپایی گذاشته باشه
01:07:47یعنی شاهکار
01:07:49یعنی یک سرقت بدون ردپایی
01:07:51چقدر این جالب
01:07:52اینو میگه
01:07:53بس شناخت این
01:07:55ردپاها کجاست
01:07:56تو عدبیات تطویقیه
01:07:57ما تو عدبیات تطویقی
01:07:59ردپا رو خیلی زود پیدا میکنم
01:08:01خیلی این
01:08:01برام جالب بود
01:08:03که سرقتی که قابل ردیابی نباشه شاهکار
01:08:07خیلی ردپا شو
01:08:08خود ایلیوت همین کار کرده
01:08:10خود ایلیوت
01:08:15تی ایس ایلیوت
01:08:20و نمایشنامه
01:08:22منظوم و مذهبی
01:08:24نوشته ی دکتر فرهاد
01:08:26نازرزاده کرمانی
01:08:27انتشارات جهاد دانشگاهی
01:08:30بله
01:08:30بله
01:08:32ایلیوت
01:08:32یک داستانی داره نمایشگونه است
01:08:36به نام کاتولوف آف کتس
01:08:37یعنی کاتولوگ گربه ها
01:08:39این رو از روی عبید زاکانی
01:08:42موش گربه عبید برداشته
01:08:43چرا من این نظر میام
01:08:45ایلیوت یک زمانی در
01:08:47جنف در کتاب خونه
01:08:48یلسنه شرقی کار میکرده
01:08:50که تمام کتاب های عدبیت پارسی
01:08:52اونجا بوده
01:08:52و ترجمه هاشون
01:08:54یعنی
01:08:55الان هست این کتاب
01:08:56مدرسه یلسنه شرقی
01:08:58یعنی کتاب خونه یلسنه شرقی
01:08:59یکی از بزرگترین کتاب خونه هاییست
01:09:01که
01:09:01کتاب های عدبی ایران درش هست
01:09:05و ترجمه هایی که مثلا از خیام شده
01:09:07ترجمه هایی که از مولوی شده
01:09:09تا این کتاب خونه هست
01:09:11احتمالا
01:09:12ترجمه ای از چیزم اونجا بوده
01:09:14موش و گربه
01:09:15عبید
01:09:17عبید زاخانی
01:09:17و
01:09:18این موقعی که من
01:09:20سال آخر دوره دکتوری در امریکا بودم
01:09:23بر اساس این نمایش
01:09:25بر اساس این
01:09:26کتلوگ کتس
01:09:28یا کتلوگ گربه ها
01:09:30یک نمایشنامه ای
01:09:31به نام گربه ها نوشته شد
01:09:33نمایشنامه ای خونیاگرانه بود
01:09:35نمایشنامه ای خونیاگرانه
01:09:37نمایشنامه ایست که از
01:09:38موسیقی
01:09:39سرود
01:09:39آواز
01:09:40حرکات
01:09:40ضرباهنگی
01:09:41این استفاده شده
01:09:42ما به این میگیم نمایشنامه ای خونیاگرانه
01:09:44باید چار تا انصار درش باشه
01:09:46این نمایشنامه
01:09:48این نمایشنامه درست سالی که من
01:09:49خواستم بیام ایران
01:09:51این روی سحنه رفت
01:09:53آقای سیاده این نمایشتما هنور روی سحنه است
01:09:57من الان دیگه یه پام توی گوره دیگه
01:09:59اختیار داریم
01:10:00و این نمایش هنوز روی سحنه است
01:10:01یعنی اینقدر این نمایش گرفته
01:10:05و برساس سرغت شکل گرفته
01:10:07منطور سرغتی که رد پاشت رو من پیده کنم
01:10:10خیلی از شخصیت های مهم تاعت و سینمای ایران
01:10:18جزو دانشجوها و شاگردهای شما بودن
01:10:21آقای جلال تهرانی
01:10:24خانوم پانتها بهرام
01:10:26آقای ازقر فرهادی
01:10:28اصلا آقای فرهادی یک یاد داشتی
01:10:31ازشون خوندم که میگن
01:10:32هر وقت به سالهای دانشکت فکر میکنم
01:10:35یک اسم که برای من مندگاره در ذهنم
01:10:39فرهاد نازرزاده کرمانی
01:10:42توی تماشا خانه ایران شهرم دوتا سالون هست
01:10:46یکی سالون استاد سمندریان
01:10:48یکی سالون فرهاد نازرزاده کرمانی
01:10:51چی شد که شما به جای این که بخوایی نمایش رو اجرا کنید
01:10:58روی سحنه باشید و دیده بشید
01:11:01تدریس رو انتخاب کردید
01:11:03این دوتا سالون
01:11:04یکی مال به اسم آقای سمندریانه
01:11:06که استاد اجرا بودن
01:11:09و یکی به اسم فرهاد نازرزاده هست
01:11:11که استاد تدریس بوده
01:11:13تاعتر نووین ایران میگن تاعتر دانشگاهی ایران
01:11:16پدر تاعتر دانشگاهی ایران به شما میگن دیگه
01:11:19خب بلوطا این یک حورد شاید مبالغامیز باشه
01:11:22ولی برحال منم برای این رشد تاعتر ایران
01:11:25کار کردم
01:11:27حالا سال دهی شست بود که من ایران اومدم
01:11:30بعد یک پیش فرض بگم راجب خودم
01:11:32من به ایران خیلی علاقه مندم
01:11:33به فرهنگ ایران
01:11:34و عاشق ایران هستم
01:11:36من همیشه با خدا میگم
01:11:37خدا یه پاسپورت ایران از من نگیرم
01:11:39یعنی همه میخوان برن
01:11:41من این وره فکر میکنم
01:11:43چون کشور بسیار قابل افتخاری داریم
01:11:46مخصوصا فرهنگش
01:11:47مخصوصا این فرهنگ عرفانیش
01:11:48که به وجود اومده
01:11:50من مطمئنم یه روزی این جهانگیر میشه
01:11:52چون به انسان عشق
01:11:54و انسانیت میاموزه
01:11:56ایرانی ها به مردم دنیا خیلی چیزا یاد دادن
01:11:59من برگشتم ایران
01:12:00به بعض که دانشکار باز شد برگشتم ایران
01:12:02بلد که همه از این طرف میرفتن
01:12:04من از اون طرف اومده
01:12:05اومدم خیلی زود
01:12:08چون کسی غیر از من و آقای سمندریان نبود
01:12:11تو دپارتمان تاعتر دانشکده هنرهای زیبای
01:12:14دانشکده هنرهای دانشکای تهران
01:12:17در ایران در دهیه
01:12:18هزار ستره شیست فقط دو تا دانشکده بود
01:12:21که تاعت تدریس میکردن
01:12:23دانشکده هنرهای دراماتیک بود
01:12:25که همون دکتر فروخ همونجایی که خود من درس میخوندم
01:12:28تو خیابونش جالب بود
01:12:29حالا میگرم خیابونش شهدا
01:12:30بعد دیدم تبدیل شده به کومیته
01:12:33اونجا پس اصلا که دانشکاش دو تبدیل کردن کومیته
01:12:38و دانشکاش هم به اصطلاع انتقال دادن به دانشکا تهران
01:12:42دارالا که اونا با یه سیستم دیگه درس میخوندن
01:12:44من اومدم این طرف
01:12:46شدم مدیر گروه
01:12:48مدیر گروه هنرهای نمایشی
01:12:49بعد یک مرتبه دیدم سیستم چهار ست دانشجو دارم که
01:12:53بعضی شمال دانشکا تهران هم دانشکا تهران هم هنرهای زیبا
01:12:56که اون موقع مثلا آقای سمندریان و آقای بیزایی و
01:12:59چند تا دیگه از استادهای دیگه بودن که اینه اونجا رو اداره میکردن
01:13:03ولی همه شون رفته بودن
01:13:04هر کنون شون به یه دلیلی
01:13:05آقای سمندریان خب خیلی مرتب نمیامد
01:13:08پیگیری کردن بیرم اصلا برنامه برای رشده های دیگه درست شده
01:13:12و چون رشده ای تاعت برنامه مصوب نداره
01:13:15یا اگر داره ناقصه
01:13:17اصلا رشده ای تاعت رو قرار نیست بعد از انقلاب
01:13:20تا مدتی دائر بکنن
01:13:22البته یه آدم های فداکار و بزرگی بودن
01:13:24که این برنامه ها رو نوشته بودن
01:13:27ولی به یه دلیل رفته بودن کنار دیگه نبودن
01:13:30بعد خود من این برنامه ها رو تکمیل کردم
01:13:34تا دوره فوق لیسانس برنامه آموزشی نوشتم
01:13:38که همینگلان میخونن
01:13:41بچه ها تو دانشکترانی مختلف ایران همون برنامه هیست که حالا
01:13:44و خودتون رو وقف آموزش کردن
01:13:45بله فکردم من که میخوام توی تاعتری که وجود نداره
01:13:48میخوام چه کاره بشتم
01:13:49اول بزارم یه تاعتری درست بکنم
01:13:52بعد خودشم خودمان بشتم نمایش نامونی نیست این تاعتری
01:13:55وقفی تاعتری نیست من میخوام چه کاره بشم
01:13:57و به هر حال
01:13:59انقدر این دانشوهایی که تربیت کردم
01:14:03تا فوق لیسانس دکتوری و اینا
01:14:06بهشون گفتم اولین رسالت شما
01:14:08اینیست که در شهر بزرگ استان خودتون
01:14:11چون رشته تاعت از همه ایران میامدن
01:14:14رشته تاعت رو تا مقتعی کارشناسی تحسیس کنی
01:14:18این وسیعت و تحکید و سفارش من به شماست
01:14:21و خوشبختانه خیلی هاشون انجام دادن
01:14:24مثلا آقای جولایی در بوشهر این رشته رو انداز کردن
01:14:27و آقای مرحوم شهستواری محرابی شهستواری
01:14:30در تونه کابون رو اندازی کرد
01:14:32با نظر خود من زیر نظر خود من
01:14:34یا در عراق درست کردم
01:14:36بعد خود منم تربیت مدرس درست کردن
01:14:39رشته کارشناسی عرشت شد
01:14:40دانشکا آزاد که الان در سوحانک رفته
01:14:43اونم من رو اندازی کردم
01:14:44بعد دانشکده هنر دانشکا کرمان رو درست کردم
01:14:48و دیگه آلا خیالم راحته
01:14:50چون در هر شهر بزرگ ایران
01:14:52تا هر استانی
01:14:53عقلن دوتا دانشکده هست که
01:14:56رشته تاعت رو تا مقده کارشناسی
01:14:58و تا باز کارشناسی عرشت بیاره
01:14:59دیگه تاعت رو ایران
01:15:01به اسطلاح نهاد اجتماعی شد
01:15:03اما یه مشکلی داره تاعت رو ایران
01:15:05تاعت در ایران هنوز دانش آموزی نشده
01:15:08هنوز یه دفعه ما تاعت دانشکایی داریم
01:15:12تاعت دانش آموزی نداریم
01:15:13و باید تاعت دانش آموزی داشته باشیم
01:15:16تا تاعت دانشکاییمون معنادار بشه
01:15:18پس امیدوارم که
01:15:20کسایی که پیش شما یاد گرفتن
01:15:23به فکر تاعت دانش آموزی هم باشن
01:15:25بله آقای سروش سهت
01:15:28این
01:15:28چیز خیلی عجیبی که هست
01:15:31ببینین در همه کشورهای پیشرفته دنیا
01:15:34من خود هم موقعی که
01:15:35من هم فرانسا تا حدودی درس خوندم
01:15:37هم تا حدودی در امریکا
01:15:39هم کلاسوی هایی که داشتم
01:15:40اونا در دوره کارشناسی بودن
01:15:42ازشون میپرسیدم چی کاره میخواییم بشین
01:15:44میگفتن میخواییم اونا که دوره کارشناسی بودن
01:15:47یعنی دوره لیسانس بودن
01:15:48میگفتن میخواییم در دبیرستان ها
01:15:50آموزگار تاعت بشین
01:15:52اونی که در دبیرستان درس
01:15:55در دوره کارشناسی عرشت درس میخوایم
01:15:58میگفت میخوایم در دبیرستان
01:15:59دبیر تاعت بشم
01:16:01اونی هم که دکترار میخوایم
01:16:03میگفت در دانشگاه
01:16:03میخوایم استاد تاعت بشین
01:16:05این اصلا چشم انداز شد
01:16:06در ایران
01:16:08یه سیستم خیلی متفاوت و معیوبی داره
01:16:12اما بعدا یه هنرستان درست کردم
01:16:14که همه هنری ها رو اونجا متمرکز کرد
01:16:17که بخوایم مثلا رشدهای مختلف هنری
01:16:19بعد در دبیرستان ها و دبیرستان ها ایران
01:16:23درسی به نام تاعت وجود نداره
01:16:26در حالی که
01:16:28اصلا راه استخدام فارا تحصیل های تاعت
01:16:31اینیست که برن دبیر و آموزگار تاعت
01:16:34در دبیرستان ها و دبیرستان های ایران بشن
01:16:37اونها این که صحبت من رو میشنون
01:16:39اونها که مقامات هستن
01:16:40اونها که تصمیم گیرنده هستن
01:16:42باید هرچه زودتر
01:16:43دبیرستان ها و دبستان های ایران رو
01:16:47مزین کنن با
01:16:49آموزگاران تاعت
01:16:51و دبیرهای تاعت
01:16:54و این تاعت
01:16:56مزایه بزرگی داره
01:16:58حالا من فقط یکیش رو با اجزده شما میگم
01:17:00برگهش رو انشالله برای آینده
01:17:04تاعت به ما مشارکت یاد میده
01:17:07وقتی ما تو دبستان دبیرستان تاعت رو بگذاریم
01:17:09با همدیگه همکار میشه
01:17:11من هنوز دوستان همکارم ها
01:17:14تو یک اجرای دبستانی باهاشون دوستم
01:17:16توی اجرای دبستانی ها
01:17:19خود دیگه خودتون بیدن است
01:17:20دبستانی چی بیتونه باشه
01:17:21گروه ایجاد میشه
01:17:23نظم ایجاد میشه
01:17:24همکاری ایجاد میشه
01:17:25و یکی از بدبختی ها و مسیبت های ایرانی هاییست
01:17:28که کار فردی رو بیتونن بکنن
01:17:30کار جمعی نمیتونن بکنن
01:17:31برای اینکه تاعتر دو دوستان و دویرستان ندارن
01:17:34اگر اینو بذارن
01:17:35تاعتر گل میکن
01:17:38یعنی همکاریشون خیلی بیشتر میشه
01:17:40خیلی خیلی خیلی ممنونم
01:17:43اینقدر صحبت ها شیرین بود و
01:17:46گل انداخت که وقتمون تموم شده
01:17:49من به سرعت کتاب هایی که شما زحمت کشیدید
01:17:51آوردید و معرفی بکنم
01:17:54و بیش از این شما رو خسته نکنم
01:17:56در آمدی به نمایش نام نویسی
01:18:02دکتر فرهاد نازرزاده کرمانی
01:18:05برگزیده چهارده همین دوره
01:18:08کتاب هایی برتر دانشگاهی هشتاد و چهار
01:18:12و انتشارت دانشگاه هنر اگر اشتباه نکنم
01:18:15اینو انتشارت سمت چاپ کرده
01:18:16و یه موفقیتی داشته که تا چاپ نهوم هم رفته
01:18:20معمولا کتاب های تاعتری به چاپ دو غوب هم نمیرستن
01:18:23این نوح بار چاپ شده
01:18:25حدود چهار ست تا برابر نهادی که
01:18:29جناب نازرزاده
01:18:31در واقع واجگانی هست که
01:18:34درست کردن
01:18:36این تح این کتاب هست که خیلی خیلی خیلی جالبه
01:18:40عدبیات شادیگانی
01:18:43یعنی کومیدی
01:18:44بله به جایی عدبیات فوکاهی یا عدبیات کومیک
01:18:47مثلا یکی از نمونه ها
01:18:49گزاره گرایی اکسپرسیونیسم در عدبیات نمایشی
01:18:54دکتر فرهاد نازرزاده کرمانی
01:18:56و انتشارات سروش
01:18:59این هم باز همونه از چاپ قبلی شده
01:19:02آه این چاپ قبلی شده
01:19:03بله
01:19:04آه دکتر شدیدم که نمایشنامه هایی هم که نوشتید
01:19:08قراره که پشت چاپ و چاپ بشه اونایی که سوالها نگه داشتید درسته؟
01:19:14بله من نمیدونم چرا وقتی که نمایشنامه مینوشتم و تموم میکردم و تایپش میکردم و دیگه آماده چاپ یا اجرامی شد این رو هیچ کارش نمیکردم یعنی فیلم کردم دیگه محصولیت همونجا تمومه و هیچ علاقه یا باستان اشتیاق شدیدی به اجرای نمایشنامه هم یا حتی چاپ کردنش نداشتم این رو تقریباً
01:19:25هیچ کارش نمیکردم یعنی فیلم کردم دیگه محصولیت همونجا تمومه و هیچ علاقه یا باستان اشتیاق شدیدی به اجرای نمایشنامه هم یا حتی چاپ کردنش نداشتم اینا رو تقریباً مقفول بود داران که بعضی هاشو برایش مثلا از دهه شست و هفتاد همجوری مشغول و یاد داشت برداری و اینا بودن و کار تمام بود دیگه تا اینکه یک روزی یکی از دوستان مقای حمیدش شریف ساده اومد و اینا رو د
01:19:55چیه؟ گفتم اینا نمایشنامه هست گفتم چرا زیر میزه؟ گفتم کجا باید بوشه؟ چابخونه بعد به هر حال با پیشنادشون با یکی از این آشرها که اسمش نشر نیه خیلی نشر وزین و آبرومندی هم هست
01:20:13خیلی خیلی واقعاً یکی از انتشارات درجه یک واقعاً بله کاملاً درست
01:20:20و خیلی به این ها اصاره علاقه کردن حتی اومدن خونه هم صحبت کردن چه کاری برای کسی نمی کنن که اینا عدبیات نماشه فاخریه چرا؟
01:20:30همه شو گفتن ما حاضریم چاپ کنیم و پونزده تاشو قرارداد بستن که چاپ کنیم
01:20:36دوتاشم قبلاً یک ناشر دیگهی که با اختباس از شاهنامای فردوسی نمیشته بودم اونا هم یک ناشر دیگهی
01:20:44که ای اینا منتشر خواهد شد؟
01:20:46شاید به تدریج هر دو ماه یک بار یکیشون چاپ بشه
01:20:50ولی یکیشون به اصطورا سوگ رنجنامه فریدون پیشدادیه اینو من درخواست کرده بودم که زودتر چاپ بشه
01:20:58این فکر میکنم تو تیرماه رونماییشو بذارن اگه افتخار بدی تشریف بیاریم یه رونماییش بایست خوشحالی بشه
01:21:04بسیب حتما باعث افتخار منه خیلی خیلی متشکرم واقعا من که لذت بردم اگر اجازه بدید یه اکسم برای یادگاری من در خدمت شما باشم و بگیریم
01:21:18بله
01:21:22سه دو و یک
01:21:26خیلی خیلی من باشم
01:21:28ارادتمندم
01:21:48موسیقی
01:22:18PYM JBZ
01:22:48PYM JBZ
01:23:18PYM JBZ
01:23:48PYM JBZ
Be the first to comment