Skip to playerSkip to main contentSkip to footer
  • 7/2/2025
آقای هلمند اربابی درباره "تیرگان" سهن میگویند

Category

📚
Learning
Transcript
00:00به نام ایران به نام فر و شکوه ایران میستاییم فر ایران فر و جاوند ایران
00:06گرامیان امروز رو بیاد آهین جشن تیرگان میخواهیم یاد بیاوریم
00:15در تاریخ در تاریخ هر ملت هنگامه های بسیار سخت و دوشوار
00:21آن فرهنگ میکوشد که آن را در سینی تاریخ در برم تاریخ بگذارد
00:28که مبادا مردم بفراموشند و از یاد ببرند
00:32چرا زیرا که اگر از یاد ببرند در خواب و فراموشی فرو میروند
00:38و میتواند از اون رودادا باز هم رخ بدهد
00:41بیان هی کسی اندرزی یا آموزهی گرفته باشد
00:45برای همین تو سینی تاریخ میمونه
00:47در باره تیرگان یا جشن آین جشن تیرگان شما بسیار سخن گفتید
00:56من نمیخوام در این باره ریز بگم
00:58ولی من یک سخن دیگری میخوام بیارم بالا
01:01پیش از این هم براتون سخن گفتم
01:03امروز هم میخوام در این باره سخن بگم
01:06و اون هم در پیون با آرش هست
01:08میدانید که تیرگان یا جشن تیر
01:11خانش های دیگری هم تست داستان های دیگری هم
01:15روی دادهای دیگر امروخ دادست
01:16ولی این بحش رو من میارم بالا
01:19زیرا که به فرهنگ و تاریخ امروز ما بسیار نزدیک است
01:23در یک هنگامه بسیار دشواری هست
01:26ایرانیان در جنگ هستند
01:28در جنگ ماندند
01:30دشمن از همه سوی ایران رو
01:33شاه ایران رو
01:34شهریار ایران و مردم ایران رو گرفت است
01:36سپهر چیرگیست از سوی دشمن
01:40همه ماندند
01:41دلسردی نومیدی شکست
01:44بر جان همهگان نشست است
01:45و در این میان نمیدانند که چه کنند
01:48به یک هنگام جرخه ای از سوی میاد
01:51بالا ره نمودی ره گشودی
01:53فرامی آید که کسی باید برخی زد
01:57و در بلندترین چکاد ایران بیستد
02:00وزان فراز تیری بیفتند
02:02تا مرز ایران روشن شود
02:05این روشن شدن مرز ایران
02:08همان است که مردم از سختی تنگی
02:12به در می آیند به رهایی می رسند
02:14این پرسش فراروی همهگان نهاده می شوند
02:17کیست که برخی زد
02:19و بر فراز بلندترین چکاد ایران بیستد
02:23وزان فراز تیری بیفتند
02:25همه ماندند
02:26به ناگهان
02:28افسری دلاوری از میان سپاه ایران
02:31بر می خیزد می گوید
02:33من می توانم
02:34و پا پیش می نهد
02:36و همهگان بدون می نگریستند
02:38که او کیست
02:39او گفت من آرشم بر فراز کوه
02:43در فراز دماوند
02:44و در بران فراز
02:46بلند
02:46همهگان را فراخند
02:48هلا ایرانیان
02:49هلا ای شهریار ایران
02:51منم آرش
02:53از تخمه ایران
02:54از روزگاران کوهن
02:56همچنان زنده و بیدار
02:58بازوان پهلوانیش را به همهگان نمایاند
03:02و پیراهنش را پستد
03:04تا سینه پهلوانیش را به همهگان بنماید
03:07و گفت
03:08من را بنگرید
03:09من تنم درست است
03:13جانم درست است
03:14و می دانم که چه می کنم
03:16و خداگاه هستم
03:18این همون خداگاهی هست که
03:21همواره به سراغمان می آید
03:23و کشورمان را پاس می دارد
03:26من را بنگرید
03:27من جانم تنم درست است
03:30منم آرش
03:31از تخمه ایران
03:32از روزگاران کوهن
03:34همهگان بومی نگریستند
03:36و بار دیگر پا پیش نهاد
03:39و بر یک بلنده ای استاد
03:41و از آن فراز تیر در کمان کرد
03:44و خواست که تیر را بیفتند
03:46اندکی درنگید
03:47در اندیشه جر فرو رفت
03:50او گفته بودن
03:52هران کس که تیر بیفتند
03:54بیگمان جان خیش را از دست خواهد داد
03:57در همین هنگام
03:59سه ایزد در گوش او
04:00نوازیدند
04:02آرش ما ترس ما حراس
04:05تو اگر تیر بیفتنی جان از تند به در شود
04:10و جان تو در جان تک تک ایرانیان بنشیند
04:14و جاودان می شوید
04:16در این هنگام که اندیشه را سخت فرا گرفته بود
04:19اندکی هم ترس بر ترس چیرید
04:22گفت نه من می مانم
04:24و بار دیگر
04:25پانه هاد بر فرازان
04:27بر فرازان طبقه
04:29بر فرازان بلنده
04:30و تیر در کمان کرد
04:32و بار دیگر گفت
04:34من را بن گرید
04:35منم آرش
04:37من از تخمه ایران
04:38و منم یادگاریست
04:41از روزگاران و گوهند
04:43و تیر در کمان کرد
04:45و تشید و تیر را رهانید
04:48آن هنگام که تیر را رهانید
04:50جان خیش را
04:51در آن تیر نهاد
04:53با تیر از اون بام
04:55تا به شام در آسمان ایران
04:57در پرواز بود
04:58کودکان
05:00جوانان
05:02کشاورزان
05:03شهریان
05:04رستایان
05:04تیر را می دیدند
05:06ایزدان نیز
05:07بیاریش بودند
05:09و تیر می رفت و می رفت و
05:11شواهنگام
05:12در آن سوی جیهون
05:14بر روی درخت گوزی نشست
05:16و آنجا مرز ایران شد
05:19این رو گفتم
05:21از این روی گفتم
05:22که ما در یک چونین هنگامهی هستیم
05:25در چونین هنگامهی هستیم
05:28چهر و هفت سال
05:29ما در یک
05:30بند
05:31گرفتار
05:32گرفتار بودیم
05:34احریمن
05:35سرزمین من
05:36کشور من
05:37مردم من
05:38شهریار من
05:39همه را
05:40به بند کشیده بود
05:42و این اقنون اون هنگامه هست
05:45که ما همه آرش بشویم
05:47آرش هایی بشویم
05:49و تیر در کمان کنیم
05:50و بیافت کنیم
05:51گرامیان
05:52گرامیه روزی گفت
05:54که این سخن جانبی هست
05:56کناری هست
05:56این سخن جانبی نیست
05:58این سخن بسیار بسیار جرف هست
06:01هنگامی که من تاریخ خیش را ندانم
06:04نمیدانم چه میکنم
06:05هنگامی که من فرهنگ خیش را ندانم
06:08نمیدانم چه میکنم
06:09من هنگامی که فرهنگ خیش را بدانم
06:13در من شکیبایی بسیار بیشتر میشود
06:16در من منش ایران شهری مینشیند
06:18بسیار نر میشودم با دیگران
06:20و سخت میشودم با دشمنان
06:23هنگامی که من در فرهنگ خیش کتاهی دارم
06:26سخت میشودم با دوستان
06:29و نرم می شونم با دشمنان
06:31این آن هنگامهی هست که
06:33فرهنگ من شکوه فرهنگ من
06:36در جان من می نشیند
06:37و مارا چون آرش
06:39اوستوار در براور دشمن می داند
06:42و نرم و نرم خوی و دوست و یار
06:46با همیهنان با دیگر کسان می کند
06:49ایدون باد سپاس

Recommended