سریال عشق و جزا - قسمت 102

  • 3 years ago
#سريال_عشق_و_جزا#عشق_و_جزا
خلاصه داستان سریال عشق و جزا:
یاسمین دخترجوان 25 ساله‌ای است که در یک آژانس تبلیغاتی در استانبول کار می‌کند ودرست یه هفته قبل از ازدواجش نامزدش رابا دوست صمیمی‌اش در تخت می‌بینهد وپی به رابطه آنها می برد ...
وقتی «یاسمین» بچه بود خواهر بزرگ ترش فولیا که ناخواسته حامله شده بود در هنگام کورتاژ می‌میرد . به خاطراین اتفاق غم انگیز «یاسمین» به پدرش قول میدهد که تا قبل از ازدواج با هیچ مردی رابطه‌ی جنسی نداشته باشد .

اما «یاسمین» بعد از خیانتی که از نامزدش می بیند ، اعتقادش به معصومیت و عشق را کاملا از دست می‌دهد وبه دنبال راهی برای فرار از واقعیت می‌گردد . بنابراین تصمیم می گیرد به «بدروم» پیش مادرش که یه معلم بازنشسته است برود ... همان شب از شدت خشم و غمی که بر او مستولی شده بود با بارمنی به نام «ساواش» در یک ( بار) ملاقات می کند و با او ساعتی را در قایق هم بستر می شود و بعد آنجا را بدون هیچ حرفی ترک می کند و ناپدید می‌شود وتنها گردنبندش را جا می‌ گذارد... درست مثل سیندرلا!!!!!!

یاسمین باور کرده بود که «ساواش» متصدی باراست ... اما در واقع اویک مرد 30 ساله‌ ای است که فارغ‌التحصیل مدیریت بازرگانی است و در یه دانشگاه معتبر در آمریکا درس خوانده ودر ایتالیا مشغول بکار است ... او پسر یه خان معروف و پرنفوذ در شهر «وان» می باشد ... ساواش از دوران دبیرستان تقریبا از مسائل خانواده‌اش دور بوده و از از معاملات غیرقانونی خانواده‌اش کاملا بی خبراست .به واسطه مرگ ناگهانی پدر وبرادرش، او رییس قبیله میگردد و به ناچار وبنا به سنت ، با بیوه برادرش (چیچک) عقد می کند .... وقتی از معاملات قاچاق خانواده‌اش خبردار می‌شه کاملاً‌ ازآنها فاصله می‌گیردو سعی می‌کند که زندگی خودش را به شکل مدرن و کاملا قانونی بنا کند .... در این میان موانع زیادی راباید از سر راه بردارد ... اول از همه باید باورهای غلط خانواده اش را تغییر دهد ..... با آنکه سالهاست که خانواده ساواش در استانبول زندگی می‌کنند اما لحظه ای رابطه‌اشان را با شهر «وان» و سنت‌های سخت و انعطاف‌ناپذیرش قطع نکرده اند.بنابراین دغدغه ساواش در وهله اول، ساماندهی و حل مشکل آداب و رسوم ،
سنت های دیرینه ، خشن ، دست وپاگیر وجنگ های داخلی است ... او مسایل قبیله و خونریزی هاوتبعات آن در سکانس های مختلف به تصویر کشیده میشود را به هر حال حل می کند...
و در این میانه «ساواش» و «یاسمین» روزی دوباره با هم برخورد خواهند کرد و خانه عشق مشترکی با هم خواهند داشد

Recommended